پیشنهادهای ایمان (٥٦٦)
I am angry with my friend because he encouraged me to cheat on chemistry exam. when cheating, the teacher notice it, came close and hand my exam pape ...
پرتوقع، مستلزم تلاش، مهارت و صبر زیاد
تیره، پررنگ. Heavy tea چای پررنگ، چای تیره
تحدید حدود ملک ( مشخص کردن حدود چهارگانه شمال، جنوب، شرق و غرب مربوط به ملک )
در متون مربوط به املاک و مستغلات، منظور از line حد و مرزهای چهارگانه املاک است. مترادف با boundary house lines یعنی حدود خانه ( حد شرق، حد غرب، حد شم ...
where are your manners ؟ ادبت کو؟ ادبت کجا رفته؟
اگر you earn your stripes ، تجربه و مهارت لازم بدست می آورید تا سزاوار رسیدن به یک موقعیت بالاتر را پیدا کنید.
Keep them busy while I call the police تا به پلیس زنگ میزنم، سرشون را گرم کن ( مشغولشون کن )
کش دار کردن، به درازا کشاندن، طول دادن، کش دادن، طولانی کردن، لفت دادن، طفره رفتن
در متون بازاریابی، به معنی �عشق به برند� یا �طرفداری متعصبانه از برند�
معادل watch your head یعنی سرتو بپا
طفره رفتن، خودداری کردن،
خودم هستم، خودمم اینجا حی و حاضر
wishful thinking تفکر رویاپردازانه، تفکر توهم آمیز
تراز، سطح، دوربین تراز، ترازسنج، ترازیاب
در متون مهندسی عمران، به معنی بلندشدگی فونداسیون ساختمان
شکست خوردن، باختن، فرصت را از دست دادن، محروم شدن، بی بهره ماندن
she is fed up with her job او از کارش خسته شده
it's on me به حساب منه it's on the house به حساب میزبانه
فراهم نمودن یا تهیه کردن چیزی که منفعت دارد.
به اندازه مثال: nothing is powerful as a changed mind هیچ چیز به اندازه یک ذهن تغییریافته، قدرتمند نیست.
دفتر روزنامه شرکت که در آن کلیه معاملات و تراکنش ها و رویدادهای مالی شرکت به صورت روزانه با ذکر تاریخ، ثبت میشه
get off of me یعنی دست از سرم بردار، ولم کن تقریبا با let me go هم معنیه
مثلا میری فروشگاه، به اندازه 1 میلیون و 25 هزار تومن خرید میکنی. بهت میگه keep the change یعنی نمیخواد 25 هزار تومنش را پرداخت کنی، نگه دار برای خودت ...
dust در نقش فعل، دو تا معنی داره: 1 - گردگیری کردن 2 - گردپاشی مختصر مثلا وقتی میخواید پن کیک ( کیک تابه ای یا pancake ) بپزید، برای اینکه کیک به تا ...
همبستگی، مناسبات و روابط ( در متون تجاری و اقتصاد ) ، راهبندان ( ترافیک خیابان و جاده و . . . )
شرکت آماده ( shelf company )
در جواب به جمله ای که خوشحال کننده و شگفتی آور و درعین حال لذت بخش است. mom! I got into Tehran university that's music to my ears! مامان! دانشگاه ته ...
یعنی پوپولیستی بودن. یعنی طبق حرف مردم عادی، رفتار کردن یا حرف زدن. مثلا خیلی از مردم عادی معتقدند زمان محمدرضا شاه اوضاع اقتصادی خوب بود و گرونی نب ...
شرکت مثال: the name of branch office opened in the UAE must be identical to the name of mother facility abroad نام شعبه ای که در امارات تاسیس میشود، ...
تند و تیز، شدید، پر آب و تاب
دیگه بسمه، صبرم تموم شده
اعلی حضرت، عالیجناب
خبر خوش، نوید، مژده مثال : give glad tidings to the patients بَشِّرِ الصَّابرِین به صابرین بشارت بده ( به صابرین مژده بده )
vertical development به معنای رشد فکری و بهبود ظرفیت فکری انسان است.
محقق کردن، تحقق بخشیدن
در تکمیل نظر سمن زنجانی: - نفر اول: الان توی این هوای گرم تابستانی یه لیوان آب انار ملس خنک خیلی می چسبه! - نفر دوم: آخ گفتی ( =کاملا با نظرت موا ...
یکی از Idiom های انگلیسی به معنی : به جا زدن let's hit the road بیا بزنیم به جاده ( بیا بریم مسافرت )
عقل کل
یعنی آماده شو get ready
واژه شیک یک واژه فرانسوی دخیل در فارسی هست به معنی مد روز، خوش لباس و از اینجور معادل ها such a chic boy چه پسر خوش لباسی! توی فارسی کلمه ای که مع ...
salon یعنی سالن زیبایی ولی saloon یعنی میخانه یا شراب فروشی
security perimeter محدوده امنیتی
I wanted to go on a trip to abroad. after lots of searching, I went back and forth between Germany and Italy. میخواستم برم خارج مسافرت. بعد از کلی ت ...
در زبان عامیانه به معنی شیطون و دردسرساز
the job offer was so great that he couldn't pass it up پیشنهاد شغلی آنقدر عالی بود که نتوانست آنرا رد کند ( نتوانست قبول نکند )
هم به معنای استفاده کردن ( بهره برداری ) و هم به معنای سوء استفاده کردن ( بهره کشی و استثمار ) . بستگی به متن داره که کدوم معنا ازش استنباط بشه
در متون بازاریابی و فروش، prospect به معنی مشتری احتمالی و prospecting به معنی مشتری یابی است.
my very own driver راننده اختصاصی، راننده شخصی. راننده ای که فقط و فقط فرد خاصی را جابجا میکنه. کسایی که پولدار هستند، ممکنه راننده شخصی داشته باشن ...
talk into یعنی ترغیب کردن و مجاب کردن = persuade talk out یعنی منصرف کردن ( با حرف اضافه of میاد ) = dissuade مثال: I wanted to go abroad to contin ...