تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

توی زبان انگلیسی سه دسته واژگان داریم که زشت و نامطلوب و غیرقابل قبول محسوب میشه: 1 - واژگان مرتبط با توالت ( مثل گوه و غیره ) 2 - واژگانی که فحش م ...

پیشنهاد
٢٧

از کاه کوه ساختن، قضیه ای را بزرگ کردن، بزرگ جلوه دادن، مبالغه کردن، چیزی را گنده کردن. my father always blow things out of proportion پدرم همیشه از ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

دست به دست کردن، دست به دست رساندن،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

تحت تملک، تحت مالکیت، تحت اختیار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

قاطع، محکم، جدی و تاثیرگذار

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

تشویق کردن به انجام کاری، متقاعد کردن به انجام کاری، قبولاندن به انجام کاری how could you talk yourself into cheating on the exam? چطور به خودت قبول ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

در ابتدا، در اصل ( برای اولین بار )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

در صورتی که با in بیاد معنی متمرکز شدن میده. Honing in a missile is honing in on its target موشکی که روی هدفش قفل کرده ( متمرکز شده ) یا میشه اینطو ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

what else do you eat? that's it for now دیگه چی میل دارید؟ فعلا همین ( فعلا چیز دیگه ای میل نداریم )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

zahra! are you married ? No, I'm not. to be honest, seven years ago, i wanted to marry someone rich, sociable and charming named Sina. but there was ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

hear me out کامل به حرفام گوش بده ( منظور اینه که مثلا وسط حرفم نپر، یا مثلا وسط حرفم ول نکن برو و . . . )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

بنگاه کاریابی، موسسه کاریابی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

در بازاریابی به مفهوم �سر زبانها افتادن� است.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

1 - همکاری، مشارکت، دخالت 2 - استنباط، استنتاج، مفهوم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

هر چی شد، شد! هر چه بادا باد! هرچه پیش آید خوش است، هر چه پیش آید خوش آید

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

محیط اطراف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣١

unforeseen درسته، نه unforseen دیگران را به اشتباه نندازید

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣١

چیزی که به رایگان داده میشود مثل بلیط رایگان تئاتر یا هر رویداد دیگر، یا مثلا دادن نمونه محصول در یک فروشگاه به صورت رایگان. معمولا برای تبلیغ محصول ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

در این عبارت، به جای come میتوان از boil استفاده کرد که در نهایت مفهوم مشابهی را میرساند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

به تصویر کشیدن، نشان دادن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

1 - خریدن تعداد زیادی از چیزی 2 - سرمایه گذاری مالی در یک کسب و کار 3 - باور داشتن یک ایده، مفهوم یا سیستم و حمایت از آن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

کیفیت یابی، کیفیت سنجی، سنجش کیفیت، کیفیت را تعیین کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

قبول کردن پیشنهاد she tooke me up on the offer of going on a trip to Italy together. او پیشنهاد من را قبول کرد که باهمدیگر به ایتالیا سفر کنیم.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣١

در علم فروش، به مجموعه ابزارهای تکنولوژیک گفته میشود که تیم فروش از آنها برای افزایش بهره وری و تصمیم گیری برای خرید مشتری و انجام کارهای تکراری روزم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

batter = خمیر قنادی dough = خمیر نانوایی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

پهنه آب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

به جز، به غیر از، علاوه بر، مازاد بر، you need approval from government bodies other than social security authority lisence شماعلاوه بر مجوز سازمان ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

شخصی سازی شده،

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

احتمال دارد که، احتمال میرود که

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

فرد استخدام شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

یکی از معانی اون مربوط به وبسایتی میشه که وقتی واردش میشید، فهرستی از وبسایت های دیگه در اون قرار داره. مثلا اگه وارد وبسایت رسمی امارت دبی بشید، فهر ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

he always called my friend's name rudely. next time is the last straw. او همیشه اسم دوستم را با بی ادبی صدا میزد. دفعه بعدی، دفعه آخر است ( یعنی دفع ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

شما میخوای بری یه کسب و کاری برای خودت بزنی. می بینی توی به حوزه کامپیوتر علاقه داری. به ذهنت میرسه که یه فروشگاه تجهیزات و قطعات جانبی رایانه بزنی. ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

در برخی متون میشه از واژه قبلی به عنوان معادل استفاده کرد مثال: historical data یعنی داده های قبلی توجه: historic با historical فرق میکنه. اشتباه نگی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

کاهش دادن، تضعیف کردن، به زمین زدن یا به زمین انداختن، پایین آوردن، ناامید کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

در این صورت بدین صورت بدین ترتیب بدین نحو این شکلی این جوری این مدلی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

overlooked صفت هست به معنای چشم پوشی شده، نادیده گرفته شده، مغفول مانده، مورد غفلت واقع شده، مورد بی توجهی واقع شده. مثال: a few overlooked fault یع ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

ترجمه تحت اللفظی: مایل اضافی را بروید ( مایل اضافی را بپیمایید ) ترجمه اصطلاحی و مفهومی: سنگ تمام بگذارید. my friend goes extra mile to help me دوس ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

in a while هم معنی after a while هستش. هر دو به معنی چند لحظه دیگه، چند لحظه بعد I am going to go out in a while قصد دارم چند لحظه دیگه برم بیرون ( چ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

در بریتیش به اساسنامه میگند articles of association و در آمریکا میگند charter البته charter بیشتر برای سازمان های غیرشرکتی به کار میره مثلا برای دان ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

Ministry یعنی وزارتخانه، ولی department یعنی اداره.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

عموم مردم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

در صورتی که با عبارت affiliate website برخورد کردید، اصطلاحا به معنای وبسایت تبلیغ کننده ( وبسایت معرف یا همکار فروش ) است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

1 - وقتی در شرایطی باشی که ادامه دادن در اون شرایط برات سخت باشه، یا برات سودی نداشته باشه، اگه خودتو از این شرایط بیاری بیرون، از عبارت walk away اس ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

کمیت سنجی سنجش کمیت تعیین مقدار تعیین کمیت

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

یکهویی، ناغافلی، ناگهان everything was out. I was opening the door when all of a sudden a horrible black cat jumped onto me. همه جا تاریک بود. داشتم ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

عبور کردن، رد شدن، پشت سر گذاشتن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

last week I ran into my chemistry teacher in the bookshop. I hadn't seen him in ages. he knew me right away and called me by my first name. هفته پیش ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

در برخی متون، به عنوان قید برای تاکید به کار میره و معنی �هرگز� یا �هیچوقت� میده. after you, we just can't breathe بعد از تو، ما هرگز نمیتوانیم نفس ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

don't bottled up your feelings, try to get them off your chest احساساتت را توی خودت نگه ندار. بریزشون بریز.