پیشنهادهای helia.sqb (٨٦)
خرت و پرت
analyse or solve to guess correctly the intentions of ( another ) تحلیل روانشناختی به درستی حدس زدن چیزی
computer - mediated communication این عبارت به معنای ارتباط به وسیله یارانه میباشد computer mediated به معنای به واسطه رایانه و به کمک یارانه میباشد
کشورهای انگلیسی زبان مثل استرالیا انگلیس کانادا نیوزلند
دو جانبه hybrid MOU تفاهم نامه دوجانبه
الگو شناختی
فروتنی، خشوع
برس کفش برای واکس زدن
پیشرفت
contractors
عقد قرارداد
زنده نگاه داشتن حفظ شدن
خود کفا
market appealing
زیرکی حقه بازی
the driver or operator of a stagecoach کالسکه چی راننده کالسکه
( of the air ) the quality of being cold, dry, and fresh The day darkened to night and they inhaled the slight crispness of the air. در مورد آب و هو ...
بر زمین نشاندن هم معنی میده
section
کم رنگ شدن
تقسیم شدن
گسترده شدن شامل شدن
مخاطب
دوره معاصر
دوگانگی
با لحنی غمگین با ناراحتی با اندوه
می خانه میکده
حومه شهر
فرآیند محور
با عصبانیت
یادداشت تفاهم
بزرگ منشانه اشراف معابانه
تذکر
دفن و خاکسپاری کردن
Waiver of all rights ( intentionally )
مجزا
فعالیت
a second full moon in a calendar month
محوطه کلیسا
گردهمایی
غمگین ناراحت غم انگیز غم بار
Being attacked from two sources or sides simultaneously. همه جانبه به کسی هجوم بردن حمله کردن
شوخ طبعی
شوخ بذله گو
the power of a person to give someone an important job or position عزل و نصب کردن
کم رنگ شدن ( از لحاظ توجه )
پیکربندی
بی مصرف بی خاصیت به درد نخور
Mandate Written order
Pickup Pickup truck
دورهمی
پس زده شدن
هنگفت
در حال پیدایش
طالع بینی ستاره بینی
آدینه نیک جمعه نیک آدینه مقدس روز بزرگداشت درگذشت مسیح
حمایتگر
used before another word to mean something that is done on or involves the Internet: �e - shopping �e - commerce email
یادداشت تفاهم
فخر فروشی
پاتیل
تو فیلم ها از مابهتران و موجوداتی ماورایی هم ترجمه میشه
متفکرانه
proud arrogant غرور تکبر
وروجک
با قدرت با اراده
yawning gap/gulf/chasm ( between something ) a very large difference between two groups, things, or people 1. The yawning gap between the two parti ...
تزیین شده طراحی شده
صبر آدم لبریز شدن طاقتمون طاق شدن جون آدم به لب رسیدن
در خصوص
نزاع
ویران شدن
1: to add or include ( something ) in ( something ) She tried to find a way of working her question into the conversation. 2: to stir or mix ( some ...
ریزه میزه فسقلی کوچولو
زیبا رو
سالی یکبار سالی به دوازده ماه
disappear vanish ناپدید شدن از بین رفتن
مفهومی
کنار گذاشتن
سرباز فراری
عوام مردم عادی رعیت
مصیبت
تحسین کردن ستایش کردن
پیش گویی
ضعیف، ناتوان، سست
شکار