پیشنهادهای حیدری (١٠٠)
1 - دلخوری، رنجش 2 - برانگیختن، تحریک کردن
1 - درمان همه دردها 2 - حلال همه مشکلات
خونسرد، بی تفاوت
1 - حکاکی کردن 2 - بر صفحه اول کتاب و یا پشت عکس "تقدیم نامه" نوشتن
ناسازگار با اجتماع
if you can hardly bake enough to keep up with your customers' orders, You have a thriving cupcake business.
فاحش اشتباه فاحش اختلاف فاحش
مرتباً
هنرمندی
اظهار ندامت کردن
حدس حدس زدن
بی نتیجه
از همین امروز به اسم بودن، صفت بودن، فعل بودن و قید بودن واژه ها دقت کنیم!!! این واژه اسم است و به معنای : اهمیت، شهرت
غیراخلاقی، شرورانه
اسراف کار
عجیب است که این واژه در جایگاه فعل و اسم می تواند دو معنی کاملا متضاد داشته باشد: 1 - در جایگاه فعل: مجوز دادن 2 - در جایگاه اسم: تحریم
1 - سابقه . There are several precedents for promoting people who don't have formal qualifications سوابق چندینی برای ارتقا افرادی که صلاحیت رسمی ندار ...
1 - آدم: غمگین و جدی 2 - رنگ: تیره، تاریک
1 - اسم: تحقیر 2 - فعل: حقیر شمردن مثال: . Janet looked at him with disdain ژانت با تحقیر به او نگاه کرد. . He regards the political process with ...
1 - بی طرف 2 - بیطرفانه
1 - ویترین 2 - به نمایش گذاشتن
ابتدایی
1 - فعل: گفتگو کردن 2 - اسم: برعکس
1 - توبه مثال 1: . They are doing penance for their sins آنها در حال انجام توبه برای گناهان خود هستند. مثال 2: . Edwin did public penance, appeari ...
اعتماد بنفس کاذب
سنت شکن
متزلزل
1 - عمارت بزرگ و باشکوه 2 - بنای فکری، بنای اعتقادی
1 - آزار دهنده 2 - در حوزه حقوقی به دعاوی اطلاق می شود که شانس موفقیت کمی در دادگاه دارد اما به جریان انداختن آن می تواند موجب آزار و دردسر برای متشا ...
مورد انتقاد ناعادلانه قرار گرفته
1 - زیانبار، مخرب 2 - بطرز غیرمنصفانه مورد نقد قرار دادن
1 - کار بیهوده و احمقانه. 2 - آدمی که دنبال کارهای بیهوده و احمقانه می رود. 3 - پرونده قضایی و یا شکایتی که بیهوده به جریان افتاده و سر انجامی ندار ...
تقلید و الگو برداری کردن
معنی آذرخش می دهد نه رعد، چون رعد به صدای پس از آذرخش گفته می شود
اسم: صورت، وجه فعل: مواجه شدن
1 - تصور کردن 2 - در سر داشتن 3 - آبستن شدن
1 - آوار 2 - بقیای یک جسم خرد شده
درباره انسان: معذب درباره رفتار انسان: دست و پا چلفتی، بی دست و پا درباره شرایط: معذب کننده، ضایع درباره وسایل: بدقلق
1 - رشد کردن . Today his company continues to thrive امروز شرکت او به رشد خود ادامه می دهد. . Lavender thrives in poor soil اسطوخودوس در خاک ضعیف ر ...
وقتی می خواهند یک صفت به زمین نسبت بدهند از واژه ( Terrain ) استفاده می کنند: 1 - زمین ناهموار: rugged terrain = rugged land 2 - زمین بیابانی: deser ...
هیچ کلمه معادلی برای این واژه در فارسی وجود ندارد: 1 - فعل cumulate : به تدریج انباشتن 2 - صفت cumulative: به تدریج انباشته شونده
من نمی فهمم "قابل اتکا" و "قابل اطمینان" رو دوستان از کجا آوردن؟ و چرا تعداد زیادی لایک کردن؟ در هیچ دیکشنری همچین معادلی ذکر نشده این واژه دوتا معن ...
خیر جناب میثم "mythology" سخت در اشتباهید، هم به معنی اسطوره است و هم به معنی مطالعه اساطیر و اسطوره شناسی است، از سایتی معتبر https://www. vocabular ...
1 - ریشه 2 - ریشه ای 3 - خواهان تغییرات ریشه ای
1 - منزوی 2 - انفرادی 3 - تک و تنها
دو معنی متضاد: 1 - اگر درباره نوشته بیاید: یعنی مرور کردن، به صورت سطحی و سریع خواندن 2 - اگر درباره مکان یا افراد یا چیزی بیاید: یعنی بدقت بررسی کر ...
این از اون واژه هایست که انگلیسی زبانها تا تونستند معنی بارش کردند، معلوم نیست چرا زحمت ساخت واژه جدید رو به خودشون ندادن!!!! با این حال توی این ویژگ ...
این واژه صفت است: یعنی: دارای پرسنل مازاد دارای نیروی کار مازاد دارای کارگر مازاد
1 - corps: با تلفظ "کُر" یعنی: سپاه 2 - corpse: با تلفظ "کُرپس" یعنی: جسد
کهولت سن