پیشنهادهای ملاقات و تلاقی لغات (١,٥٢٧)
جاجگاه؛ چشمه سار، ماء معین، راسته ی کلمات مرتبط با کلمه جاجگاه؛ جاجرم جاجرود جاجگاه جرجان جریان جورج چرچ جرجیس چاچ چاچی چشمه شارج شرجی شارجه کلمه ی ...
دومینیکن؛ مکان دامنه دار Domain دامنه Dominican دومینیکن
سیتانا؛ ستاینده، سیتا؛ ستایشگر آسیتا؛ آزیتا عظیم عظمت تعظیم عزت آسیتا؛ قابل ستایش ستودنی ستاندنی
ولادی وستوک؛ ولاد هم مفهوم با بلاد و بلده به مفهوم محل ولادت. ولادیمیر ولید والد ولد ولادت اولاد تولید مُوّلِد Validity ولادیمیر؛ ولادت امیر
ولادیمیر؛ ولادتِ امیر چوخوف؛در زبان ترکی چوخ به مفهوم زیاد و بزرگ ولادی وستوک؛ ولاد هم مفهوم با بلاد و بلده به مفهوم محل ولادت. ولادیمیر ولید والد و ...
دیپوینت؛ Dipoint به مفهوم دو منظوره کلمه ی دیپوینت مرتبط با کلماتی از قبیل؛ دوپْت doubts ، double ، doub ، دوپامین. شرح کامل و بهتر این مفاهیم رو ا ...
dipoint یا Dupont ؛ به مفهوم دو منظوره مرتبط با کلماتی از قبیل؛ doubts ، double ، doub ، دوپامین. با شرح کامل تر به شرح زیر؛ کلمه doubts با نگارش لا ...
( کام، کُم، شِکَم، کمک، کُمُد، کامل، کامِلا، کامران، کامِرون، کماتسو، رنگین کمان، کمین، کمند، کمبر کستر، کمیسیون، کمیسر، کمیته، کمیز، کمپ، کمپینگ، کم ...
( کام، کُم، شِکَم، کمک، کُمُد، کامل، کامِلا، کامران، کامِرون، کماتسو، رنگین کمان، کمین، کمند، کمیسیون، کمیسر، کمیته، کمیز، کمپ، کمپینگ، کمپانی، کمبای ...
زنبور؛ کلیدواژه ای که مرتبط با کلماتی از قبیل زبان زیبایی زیب نبض ضرب ضربان زنبیدن و جنبیدن است. زبان عضوی است که علاوه بر جنبشی که دارد حروف را بر ...
نتانیا ؛ آنتانیا ، آنتینیو ، آنتونیو ، آنتونی ، آنتن دارای ندا ، نادی ، نادیا ، ندا دهنده ، انتقال دهنده ندا نتانیاهو ؛ قدرت ایجاد ندا ، ندای گرم و ...
اخلمد، احتمالاً منشعب از کلمه آخال مد به مفهوم چشمه آب گرم مداوم و امتداد یافته و دائمی که از لایه های گرم زیرزمینی عبور کرده باشد و گرم شده باشد نام ...
جلباب ؛ جِل ، جیل ، جُل ، جال ، جَوال به معنی دربرگیرنده و پوشاننده مرتبط با مفهوم کلمه ی اَجَل توضیح کامل در مورد محتوای کلمه ی جِلباب در متن زیر ...
یوم و یوما؛ به مفهوم دریای نور و روشنایی می باشد. یوما به لحاظ عرفانی و فلسفه ی معنا و مفهومِ کلمات به مادر هم اطلاق می شود. که نامی از نام های خداون ...
پارچکان؛ اشاره دارد به یک مکان یا اقلیم و سرزمین برای پِرچ نمودن یا پُرش نمودن و پر کردن پارچ؛ ظرفی برای پُرچ کردن یا پُرشْ کردن پُرچ؛ عمل پر نمودن ...
پِرچیه؛ پِرچیه؛ اصطلاح پرچیه شدن، حالتی که انسان اشباع شده باشد از چیزی به مفهوم بیزاری و امتناع از دریافت چیز زیاد. پارچ؛ ظرفی برای پُرچ کردن یا پ ...
پِرچی؛ یا بِرْچی به مفهوم نیاز به دریافت و پر شدن به مفهوم گرسنه که در زبان کرمانجی در حال استفاده می باشد. پارچ؛ ظرفی برای پُرچ کردن یا پُرشْ کردن ...
پروچید؛ مفهوم این کلمه اشاره به مکان یا سرزمین و اقلیمی آباد شده دارد که پر شده باشد از تجمعات انسانی. پارچ؛ ظرفی برای پُرچ کردن یا پُرشْ کردن پُر ...
پروچیستا و پروچو؛ کلمه ای با کاربرد نام گذاری برای افراد یا نامی برای استفاده در اسم یا فامیل برای انسانهای عالم و دانشمند. پارچ؛ ظرفی برای پُرچ کر ...
( از آنجایی که زبان ابزار راهبری فاهمه در وجود انسان است به یک مفهوم و یک کلمه مشترک تحت عنوان پارچ در همه این کلمات که ذکر شده است دقت بفرمایید. تا ...
( از آنجایی که زبان ابزار راهبری فاهمه در وجود انسان است به یک مفهوم و یک کلمه مشترک تحت عنوان پارچ در همه این کلمات که ذکر شده است دقت بفرمایید. تا ...
( از آنجایی که زبان ابزار راهبری فاهمه در وجود انسان است به یک مفهوم و یک کلمه مشترک تحت عنوان پارچ در همه این کلمات که ذکر شده است دقت بفرمایید. تا ...
اسکراب؛ کلمه ی اسکراب که در اصطلاح روزمره تحت عنوان اسکراب کردن استفاده می شود برای حالتی است که چیز خشکی را از روی چیز دیگر بخواهیم جدا کنیم و بِکَّ ...
تَبَخْتُر؛ یک کانسپت کلامی متشکل از دو کلمه ی تَب و پُختن با مفهوم سوزاندن و تب دار کردن. جوری رفتار کردن که باعث پُختنِ دل دیگران و دل سوزاندن و د ...
تَبَخْتُر؛ یک کانسپت کلامی متشکل از دو کلمه ی تَب و پُختن با مفهوم سوزاندن و تب دار کردن. جوری رفتار کردن که باعث پُختنِ دل دیگران و دل سوزاندن و د ...
واشر washer ؛ از یک منظر در قوانین ایجاد کلمات و ایجاد زبان ها به مفهوم شخص شوینده. در قانون تلاطم حروف در پاتیل کلمات مثل کلمه water که از طراوت مف ...
واشر washer ؛ این کلمه از یک منظر یک کانسپت کلامی متشکل از دو کلمه ی واز یا باز و شار می باشد. به مفهوم چیزی یا قطعه ای که دارای یک درگاه جهت ایجاد ج ...
با توجه به وجود یک زبان کهن و یک زبان مشترک در تمدن و جوامع بشری، درک بهتر این مطلب مرتبط با مفهوم کلمات زیر می باشد؛ کالیوْ؛ برگرفته از کلمه ی خُل و ...
کالیوا کیا یا کالیواکیان ؛ کال و کالیو به مفهوم محل عبور جریان آب و رودخانه و کیا یا کیان به مفهوم وجود و هستی و سرزمین. با توجه به وجود یک زبان که ...
کالیستنس و کلارک و کلارا و کلاریس ؛ کلارک و کالیستنس معمولاً نامی پسرانه و کِلارا و کِلاریس نامی دخترانه که در بُعد فیزیکی به مفهوم دختر شاد و پرانر ...
کالیسکا و کالیستون ؛ سرزمین دارای رودخانه های فراوان با توجه به وجود یک زبان کهن و یک زبان مشترک در تمدن و جوامع بشری، درک بهتر این مطلب مرتبط با م ...
کالیسون؛ به مفهوم پُر شده. یا شیرینی یا کیک و کلوچه ای که از ادویه ها و مَغزها پُر شده باشد. فلسفه ی معنایی این کلمه به شرح زیر می باشد؛ کالیوْ؛ برگر ...
کالار بام ؛ به خانه هایی با سقف شیروانی و شیب دار که در میانه ی شیب آن حفره ها و نورگیرها و پنجره هایی در آن تعبیه می شود گویند. درک بهتر این کلمه ...
کالاراوا یا کالارابا؛ به محل و سرزمین یا منطقه ای مسکونی گویند که دارای یک کال پر آب جریان دار یا روخانه ی دائمی و پُر آب باشد. نام منطقه ای مسکونی د ...
کالوخ یا کُلوخ ؛ با توجه به ذات آوایی و رفتاری حرف ( خ ) از محل صدور آن از ابزارهای کلامی دهان ( لب دندان زبان حلق سقف ) منطبق بر عالم واقع در انتهای ...
مُحله کُلا ؛ در فرهنگ و زبان محلی مازندرانی ها به کوچه و خیابان و گذر، و محل عبور و مرور، محله کُلا گفته می شود. که کلمه ی کُلا مرتبط با مفهوم کلمه ک ...
خرق عادت ؛ به مفهوم عادت و کارهای تکراری را که از روی عادت انجام دادن باشد گویند. حالا اینکه این تعریف چطور برای این کلمه صادق است به شرح زیر می باش ...
کلارود به مفهوم کال رود نام روستایی از بخش طالقان تهران می باشد. کِلارآباد نیز نام شهری از توابع بخش کلار شهرستان عباس آباد و کلاردشت یکی از بخش های ...
با توجه به وجود یک زبان کهن و یک زبان مشترک در تمدن و جوامع بشری، درک بهتر این مطلب مرتبط با مفهوم کلمات زیر می باشد؛ کالیوْ؛ برگرفته از کلمه ی خُل ...
با توجه به وجود یک زبان کهن و یک زبان مشترک در تمدن و جوامع بشری، درک بهتر این مطلب مرتبط با مفهوم کلمات زیر می باشد؛ کالیوْ؛ برگرفته از کلمه ی خُل و ...
کلارا و کلاریس؛ نامی دخترانه که در بُعد فیزیکی به مفهوم دختر شاد و پرانرژی و در بُعد علمی به مفهوم دختر دانشمند و فرهیخته و در بُعد معنوی به مفهوم دخ ...
کلارا و کلاریس ؛ نامی دخترانه که در بُعد فیزیکی به مفهوم دختر شاد و پرانرژی و در بُعد علمی به مفهوم دختر دانشمند و فرهیخته و در بُعد معنوی به مفهوم د ...
کلارا و کلاریس ؛ نامی دخترانه که در بُعد فیزیکی به مفهوم دختر شاد و پرانرژی و در بُعد علمی به مفهوم دختر دانشمند و فرهیخته و در بُعد معنوی به مفهوم د ...
کلارک و کلارا و کلاریس ؛ کلارک معمولاً نامی پسرانه و کلارا و کلاریس نامی دخترانه که در بُعد فیزیکی به مفهوم دختر شاد و پرانرژی و در بُعد علمی به مفهو ...
کلارک و کلارا و کلاریس ؛ کلارک معمولاً نامی پسرانه و کلارا و کلاریس نامی دخترانه که در بُعد فیزیکی به مفهوم دختر شاد و پرانرژی و در بُعد علمی به مفهو ...
کلارک و کلارا و کلاریس ؛ کلارک معمولاً نامی پسرانه و کلارا و کلاریس نامی دخترانه که در بُعد فیزیکی به مفهوم دختر شاد و پرانرژی و در بُعد علمی به مفهو ...
کالیستون ؛ سرزمین دارای رودخانه های فراوان با توجه به وجود یک زبان کهن و یک زبان مشترک در تمدن و جوامع بشری، درک بهتر این مطلب مرتبط با مفهوم کلمات ...
مَکّاش ؛ متأسفانه روند ایجاد لهجه ها و حتی زبان ها در طی زمان در مکالمات روزمره گاهی به گونه ای به پیش می رود که یک کلمه چنان دچار تغییرات می شود که ...
کلمه ی پار هنگ همانطور که از اسمش پیداست پاره ای از یک هنگ و نظم مشخص از وزنه ها در ترازوها برای میزان سنجش جرم و وزن چیزی که دارای یک هنگ و نظم مشخص ...
موسم؛ منشعب از کلمه ی سما و سماوات و مُسَمّا به مفهوم هوای گرم و شرجی و دارای رطوبت که باعث ساماندهی در سیستم حیات می شود. مثل کلمه ی سماور که سمای ...