دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
١٤,٧٧١
رتبه در دیکشنری
٢٦٩
لایک
١,٥٣٧
دیسلایک
٣٠٣
جدیدترین پیشنهادها
٣ هفته پیش
٠
متعلق نفوذ؛ نفوذ شونده
٣ هفته پیش
٠
متعلق نفوذ، نفوذ شونده
٢ ماه پیش
٠
گره توی کار انداختن، با مشکل تراشی جلوی کار را گرفتن
٢ ماه پیش
٠
بازآرایی
جدیدترین ترجمهها
٣ سال پیش
A good dictionary will give us the connotation of a word as well as its denotation.
٦
یک فرهنگ لغت خوب مفهوم یک کلمه و همچنین دلالت آن را به ما عرضه میدارد
٣ سال پیش
I can account for every dollar I spent.
٤
برای هر دلاری که خرج کردم می توانم توضیح دهم
٣ سال پیش
Her illness accounts for the paleness of her skin.
٥
بیماری او توجیهی برای رنگ پریدگی او است
٣ سال پیش
I can't account for her feelings toward this horrible man.
٠
نمی توانم احساسات او ( مؤنث ) را نسبت به این مرد گستاخ و نامهربان توجیه کنم
٣ سال پیش
The king tried to bring his influence to bear on the parliament.
-٢
پادشاه تلاش کرد تا با نفوذ خود پارلمان را بدست آورد
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.