پیشنهادهای Sm (١,٦٧٨)
تفگیر ، گرماگیر،
پالانگر، قَتّاب
چشم داشتن، توقع و انتظار داشتن چه دلتنگ خفت آن فرومایه دوش که بر سفرهٔ دیگران داشت گوش
جایمند
جمال و زیبایی ظاهری و قشری
پیلتنpiltan معنی بزرگ جثه مانند فیل؛ پیل پیکر؛ تناور؛ تنومند مجاز از زورمند ، سرپنجه یل، گرد، پهلوان نشست از بر سینهٔ پیلتن پر از خاک چنگال و روی و د ...
۱. بنایی که بر بالای آرامگاه ائمه و بزرگان ساخته می شود. ۲. [قدیمی] ناحیه. ۳. [قدیمی] خانه. ۴. [قدیمی] خانقاه؛ صومعه. مترادف ۱. زیارتگاه، مدفن، ...
نوک اُردَکی یا اُرنی تُرَنگ یا پلاتی پوس ( به انگلیسی: Platypus ) ، جانوری است پستاندار از ردهٔ پستانداران، راستهٔ تک سوراخ سانان ( Monotremata ) و خ ...
چاه فاضلاب�بالوعه، آبریز عجب نیست بالوعه گر شد خراب که خورد اندر آن روز چندان شراب
حانوت
مجرگ
تَلَند= سنگین و بی تحرک، لَش:�خداوندا تو پاکی پاکِمون کن/ تَلَندیم تو خودت چالاکِمون کن. � شاپور نامه شوشتری�
نوستالژیک، به یاد ماندنی
نالان، مکتئب ، اندوهگین، بدحال، دلشکسته آن ابر بین که گرید چون مرد سوکوار و آن رعد بین که نالد چون عاشق کئیب
حقیر، پست، ناکس، شیطان، ابلیس، اهریمن
الوه، عقاب
کلید
کردی ) کآلند [آ ل َ] نام کردی به معنی سپیدە؛ روشنایی افق. اولین پرتو خورشید.
زاهد ، عابد، پارسا، منزوی، تنهایی طلب،
ناخوش روی، زشت، عبوس، ترشرو، خشمناک بخیل، ممسک
گروه گروه
تهی سازی، پوچگری، ناکارا کردن،
ره نگاشت
سرگذشت، داستان زندگی، زندگی نامه، حَسْبِ حالی نَنِوشتی و شد ایّامی چند محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند؟
شیرین همانند عسل - اسم دخترانه ترکمنها در ایران
پیوند زناشویی
اُهوک یا اُهوکی واژه ای است که برای بیان شگفتی یا تحقیر به کار میرود مانند واژۀ زِکی.
لشکرکشی، قشون کشی، گرداوری لشکر
حرکت لشکر، ارایش لشکر،
نوژ=نوژن ، درخت کاج و صنوبر
شمش طلای هخامنشی
درجا ، بی درنگ، بی اندیشیدن، ناگاه
پیش دیدن، پیش بینی کردن، نزدیک دانستن، گمان کردن، پنداشتن، نزدیک دیدن، نزدیک یافتن
مصالحه ، صلح و سازش، توافق، پیمان دوستی، اتفاق کردن، مجامعه
متناسب، درخور، شایسته، بر حسب، مناسب
بی گدار به آب زدن، در آستانه گزند نهادن، به آسیب نزدیک کردن
پر شدن، به پایان آمدن ، به اندازه شدن ، تمام شدن ، لبریز شدن و. . . . بباید هوس کردن از سر به در که دور هوسبازی آمد به سر
نو نهاد
بازاری،
چاره جو، طلب کننده یاری و کمک، بیمار،
حسودی پسندت نیامد ز دوست که معلوم کردت که غیبت نکوست آگاه کردن، یاد دادن، فهماندن ، شناساندن، اشکار کردن،
به دلیل، به علت، به سبب ، به موجب، بر اثر، به خاطر، به میانجی، از برای،
ناکارا، ناکارآمد، بی بازده، بیهوده، بی نشان
گم ، نیست ، ناپیدا
واگذاری، واگذاردن
برای نمونه، همانند اینکه، چنان که، همچون، آنچنانکه
پنام. [ پ َ ] ( اِ ) در اوستا پئیتی دان و در پهلوی پدام و پندام و پنوم گویند. در آبان یشت ، کرده 29 آن عبارت است از جامه ای که در زیر زره پوشند. در ف ...
زجر وعقوبت کردن، مجازات و پادافراه کردن رک و پاک کردن
ستایش خاص
نیست و نابود کردن، از جا کندن ، معدوم کردن خراب و ویران کردن