پیشنهادهای Sm (١,٦٧٨)
پیمودن طی کردن سپری کردن طومار کردن پیچیدن تا کردن
ناسازگار، نا همسان، نا همگون، پادواژه، در برابر، روبرو، همیستار، واژگون، خلاف آمد
پاده، گله، خیل ، فسیله، ایلخی، گروه، دسته
درنه ،
این آمیزش افزون بر حاصل مصدری ، اسم مرکب به چم ، ساجد ، خدمتکار ، بنده و هوادار هم هست
خلاف گروسیدن #دوری کردن
لاپه ، نوعی �سقف کاذب که اسکلت آن چوبی است. � کاربرد این اصطلاح در مورد سقفهای تیر و چوب به کار گرفته می شد. برای ایجاد توفال نخست درودگران تیرهایی ...
نورگیر در معماری ایران نامهای متفاوتی دارد. این سازه در بناهای گنبدی به صورت روزنی در میانه طاقها بروز می کند: �سوراخی که معمولا در کمر گنبد مساجد و ...
رهایی وآرامش و آسایش و راحت و قرار و سکون امن وپناه یافتن
همسو با ، در راستای
آغازگاه
�خشین� که در بندهشن امده است و به کردی �شین�
نیک تبار ، عالی نسب، نیک گهر، نجیب،
کنهkanne کنه را در چراغ کرد سبک پس در او کرد اندکی روغن
خانه دولت و سعادت و اقبال، دولت منزل، دولتخانه، سرای سلطنتی، قصر ، بارگاه، کوشک
تحصل گرایی ، ازمون گرایی
منافق
حَیِّز؛ جا و مکان.
والار نامی است خیالی در کتابِ اربابِ حلقه ها نوشته ی ( تالکین ) برای چهارده موجود روحانی قدرتمندی که پس از خلق جهان، با گرفتن شکل فیزیکی به آن هبوط ن ...
همپراش،
لغزیدن و سر خوردن
نزدیک، پیش، برابر، مقابل، روبرو، در توانایی، دراختیار، درحیطه، زیر نظر، در برابر، عتید، مهیا، اماده، استطاعت ، بضاعت، مکنت
فروکش کردن ، ارام گرفتن، اسکان ، توقف، اقامت، جایگیری، بنه نهادن ، منزل کردن
مطیع و بفرمان شدن، تسلیم شدن سر بر خط کسی نهادن، مطیع اوامر کسی شدن
چلبčalab معنی ۱. از آلات موسیقی به شکل دو تخته فلز محدب و دایره مانند که با دست بر هم می زنند؛ سنج: ◻︎ چشمهٴ روشن نبیند دیده از گرد سپاه / بانگ تندر ...
یکدلی، یکرنگی، پاکی اندیشه، صفای باطن، ساده دلی،
هرجا ، به هر سو چو از کاخ آمدی بیرون به صحرا کجا چشم افکنی دیبای شاهی است
کف دست=هبک کف یا حباب =رغوه
جامد، خامد، مرده، ساکن، ساکت، بی تپش وتکان و جنبش، بی اثر، خسته ، بی رمق ، بی نا
آب جاری
به لبه سنگی حوضها، خصوصا حوض مسجدها گفته می شود که نمازگزاران هنگام وضو پای خود را برای �مستح� روی آن می گذارند. استاد پیرنیا درباره پاشویه داخلی و خ ...
میلاویه ، شاگردانه میلاو منی ای فغ و استاد توام من پیش آی و سه بوسه ده و میلاویه می لاو
نغوله چون مه مهربان من تاب دهد نغوله را در خم عقربش نگر زهره مه نقاب من
کژیابی، بدیابی، کژشناسی، بدشناسی. کژ پنداری، دریافت نادرست، دژ اگاهی
در فکر فرو رفتن ، اندیشناک شدن مگس پیشِ شوریده دل پر نزد که او چون مگس دست بر سر نزد
نامحرمی کردن، بی حرمتی، افشا گری، گستاخی، بیشرمی ، رسوایی، گذر از حد معین، برداشتن مانع وحجاب نو آوری
پل، کرپی، قنطره، دهله، مِعبَر، خدک، در دجله که مرغابی از اندیشه نرفتی کشتی رود اکنون که تتر جسر بریده ست
گناردن
دست برد
شوی=بریان، کباب، بلال
ناب �نا آب ، بی آب �واژه ای اوستایی است از اناپا که اپا همان اب است و �آن�ناییده ( منفی ) اش کرده است .
خلوت و تنهایی گزیدن، دوری و پرهیز از امال دنیوی گوشه گرفتم ز خلق و فایده ای نیست گوشۀ چشمت بلای گوشه نشین است
جسارت ، جرات، شجاعت، پردلی و. . . بی توجهی ، بی ملاحظگی، بی اعتنایی، بی احتیاطی، خطر کردن، بی قید و بندی ،
نگه داشتن
ماهر، مجرب، ازموده، کاردان، استاد کار، صاحب فن، تکنسین، کارشناس، حرفه ایی، زبردست، چابک و چالاک، چیره دست،
لبه ی بام یا بالکن که معمولا از چوب بوده و با یک تیرک چوبی و کاهگل کشیده می شده است
پنام یا عایق کاری در معماری قدیم ایران دارای گونه هایی بوده است. برای نمونه یکی از نوعهای آنها دو پوسته کردن بنای یخچالها بوده است: �دیوار یخچالها دو ...
دورنوردی ( به انگلیسی: Teleportation ) یا تلپورت ( تلپورتیشن ) یا طی الارض ( مسلمانان ) مفهومی است که به جابه جایی ماده بین دو نقطه بدون پیمودن متداو ...
بدون محافظ و نگاه دار و چشم انتظار