پیشنهادهای Sm (١,٦٧٨)
خدای درجه دوم رفیق باخوس که با گیسویی راست ایستاده گوشهای نوک تیز دو شاخ کوچک و ساقهای بز معرفی شده و یک جام ( چوبی که میوه درخت کاج بر سر آن بود و ش ...
ارج، ارزش، گرامیداشت، بزرگداشت، پاسداشت، ستایش، شکوهیدن
نوعی از کاشی چهار گوش با هفت رنگ متفاوت که از پیوند آنها در کاشیکاری نقش و نگارهای زیبا پدید می آید. نام دیگر آن کاشی هفت رنگ است.
عهد و پیمان، میثاق، سوگند ، قسم
واگرا
یخ ماس
دندان درندگان=یشک هزبر ار چه چیره بود روز جنگ چگونه کند جنگ بی یشک و چنگ
پا چنگ یا باجه پنجره هایی مشبک ( بوده که از زمین فاصله داشته است. � برای ساختن این گونه پنجره از نوعی آجرهای لعابدار آبی بهره می جسته اند که بسیار شف ...
هاون، مهراس، جواز، کابیله
واحد پول کشور اتیوپی. عدد یک به زبان ترکی یعنی حافظه خاطره نوشته مکتوب دبیر کسی که این حافظه را بازگو میکند کسی که نوشته ها را میگوید و بازگو میکند ...
معطل، لنگ و معطل کسی یا چیزی شدن
آگِنینَگ
برشنوم
این واژه دیگرگون آب رام ( آو رام ) او رام, به چم یکجا شدن و ارامیدن آب است و جای گرد آمدن آب ( پندام ) است
رای کردن، اندیشیدن، به چشم کردن، تفکر کردن، نگریستن ، میل کردن ، توجه کردن، اهتمام، سیل کردن
درخور است، شایسته و سزاوار است، لایق و مستوجب است ز ما خود خدمتی شایسته ناید که شادروان عزت را بشاید
اسب بدآموز ، اسب بدرام و حرون و سرکش
روی آورد
دیدن، نگاه کردن، نگریستن، اندیشه کردن فرشته رشک برد بر جمال مجلس من گر التفات کند چون تو مجلس آرایی
سوخ
روزی بخش، روزی ریز، روزی پاش، روزی ده، روزی رسان، دادار غیب دان و نگهدار آسمان رزاق بنده پرور و خلاق رهنما
unhappy، cheerless
سکوت و خاموشی و صبر پیشه کردن ، زبان به دندان گرفتن ، پرهیز از سخن گفتن، شنیدن و گوش دادن، زبان درکش ای مرد بسیار دان که فردا قلم نیست بر بی زبان گ ...
شرم و حیا کردن
سپردن، واگذاری، تفویض
مخلبmexlab معنی ۱. ناخن پرندگان شکاری؛ چنگال. ۲. داس. مترادف برثن، چنگ، چنگال، ناخن کمینه مرغی کز باغ او بدشت شود ز چنگ باز بمنقار بر کشد مخلب
ناخن
به قصد ، با انگیزه ی
یکباره، یکدفعه، یهویی به شتاب، فوری، بی جهت، بیدلیل، بیخبر، بیجا، بی اندیشه،
شکور :سپاسمند، سپاسدار، سپاسگذار کنود :ناسپاس
پریشان خاطر، پراکنده دل، نا آرام، نگران، منتظر، درهم، غمگین خشمگین، غضبناک، دژم
میان موی
زهی ، فری، فریش، خنکا، افرین، خوشا
بر خوردن . . . bar=برخوردار شدن، سود بردن بر خوردن. . . bor=پریشان و آشفته شدن، سرگردان شدن
سرنگون
شاخ گل
رحل=گیرخ ، مقام مصحف
مانند چهارپایان، گول، کانا، احمق، ابله، نادان، عامان کالانعام را در کنج خلوت ره مده الا ببزم عاشقان خوبان شوخ شنگ را عامان کالانعام ، مردمان بیخرد ...
چرم ساز، چرمگر، دباغ، صرام، پوستین دوز، واتگر
به اندازه و درست
خویسته، خویکار، اموختار
رَهْش در زبان بختیاری، به چم زرد کمرنگ نزدیک به سپید است.
غمزqamz معنی ۱. اشاره کردن با چشم و ابرو ؛ چشمک زدن؛ نازوعشوه. ۲. سخن چینی کردن ؛ فاش کردن راز کسی؛ نمامی؛ سخن چینی. ⟨ غمز کردن: ( مصدر لازم ) [قدی ...
به لغت کوهپایه های تهران به چوبهای دسته بیلی گویند که از داخل بر سقف می کوبند
دارای جربزه
نگه داشتن افراد مشکوک به بیماری در مکانی خاص
زغند
خوش خوی، خوش خلق، شایسته، سزاوار، خاکی نهاد،
نبیل، ذکی، زیرک، تیز ویر، تیز بین، هوشیار، فاضل، صاحب نظر، دیده ور،