تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خردمندی، دانایی، هوشمندی، رایمندی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هوشمند، ویرا، متفکر، خردمند، دانا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دردمند، رنجور، بیمار، ناخوش، متالم، وجیع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بلند نظر ، رایور، بلند همت، اندیشور، دیده ور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نیک رفتار ، نیکو روش، انکه راه شایسته رود پدر بارها گفته بودش بهول که شایسته روباش و پاکیزه قول

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درست عهد ، راست پیمان، راستگو ، وفادار، نیک نظر پدر بارها گفته بودش به هول که شایسته رو باش و پاکیزه قول

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناهمواری کردن، بدرفتاری کردن، درشتی کردن، سخت گرفتن، به نرمی ز دشمن توان کرد دوست چو با دوست سختی کنی دشمن اوست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زحمت و دردسر بردن ، پشیمانی و ندامت بردن، افسوس خوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناپاک دین، بد کیش، مزور، ملحد، کافر، زشت آیین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بد است این همدم و دمساز گناهم ببخش ای جهان آفرین که گر با من آید فبئس القرین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آسوده خاطر و آرام بودن، راحت و رها بودن، با خویش بودن ، اگاه بودن، یکدل بودن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بد گوی، بدگوی، طعان، سرزنش کننده مبهم و پیچیده گفتار، پوشیده گوی

پیشنهاد
٠

بدخلق، بدخوی، بد عادت، بد منش، درشت خو، تندخو، کج طبع،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی غیرتی، سست رگی، دیوثی، نامردی، بی رشکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دروش . [ دُ / دَ ]، نشتر حجام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تبنگو ، سله، سبد، زنبیل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هنرمند، صاحب هنر، هنردار، باهنر، صنعتگر، فنان، فنی،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقود ، اتشگیره، چوب، هیزم چو دوزخ که سیرش کنند از وقید دگر بانگ دارد که هل من مزید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

، خشمگینی، غمگینی، ملالت، تشویش، بیقراری، ناراحتی شبانگه چو نقدش نیامد به دست به دلتنگ رویی به کنجی نشست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طماع، حریص، زیاده خواه، زیادت طلب، ازمند

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یکی گربه در خانهٔ زال بود که برگشته ایام و بدحال بود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عزیز من ، دوست من ، برادر من ، نیرزد عسل، جان من، زخم نیش قناعت نکوتر به دوشاب خویش

پیشنهاد
٠

تدبیر و چاره جستن، اندیشناک شدن، جویای راه دررو شدن ، خلاصی جستن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عجله و شتاب کردن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روزی رسان، صاحب روزی، مقسم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شناخته ، نامی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مایوس ، نومید، فرومانده، درمانده کنایه از ، کلان سال، معمر، فرتوت، مسن، سالخورده به موسی، کهن عمر کوته امید سرش کرد چون دست موسی سپید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سخن شایسته، سخن قابل پذیرش، سخن قابل درک، گفتار موجه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ستم کش ، درد آزمای، مظلوم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ستمدیده، رنج کشیده، صبور، شکیبا، ظلم دیده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

توانایی وقدرت، استطاعت، بضاعت، مال، مکنت، کسی گفت می دانمت دسترس کز این خانه بهتر کنی، گفت بس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرد آوری لشکر، لشکرکشی، قشون کشی،

پیشنهاد
٠

محاصره کردن، زندانی کردن، در تنگنا قرار دادن

پیشنهاد
٠

محاصره کردن، زندانی کردن، تحریم کردن،

پیشنهاد
٠

در تنگنا قرار دادن، محاصره کردن، عاجز کردن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خذ ما صفا: ناظر است به این حدیث �خذ من الدهر ما صفا، و من العیش ما کفی ودع الظلم و الجفا، فان العمر قصیر، و الناقد بصیر� از روزگار هر آنچه پاک باشد ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیری که دور از هدف افتاد ، تیر خطا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیزش و جابجایی، عیب و نقص، ، کاهش و کمبود در اصطلاح عروض به این معنی است که بحر عروضی سالم نباشد و در افاعیل آن کمبودی پدید آید. چو دشمن که در شعر ...

پیشنهاد
٠

اندازه نگه داشتن، صبر و بردباری پیشه کردن، خود داری و پرهیز کردن، کنج عافیت گزیدن، مصلحت اختیار کردن، اشارتی است به سکوت و خاموشی اگر پای در دامن آری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهر گیاه یا مردم گیاه ، گویا جوشانده این گیاه برای فتنه کردن دلدادگی کارگر بوده و هنوز مرسوم است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زایل و نیست ونابود شدن، معدوم شدن، از اختیار بیرون شدن ، باختن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گروک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاریزکن، کمانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیرو سفر، جابجایی، رحلت، کوچ، سپردن راه، عزیمت، رحیل، حرکت، نوردیدن راه، منزل بریدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نهاله گاه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شنار، گجسته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهر نامه، پاکت نامه هزار بوسه دهم بر سحای نامهٔ تو اگر ببینم بر مهر او نگین ترا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رسیدگی و بازخواست نیاورده عامل غش اندر میان نیندیشد از رفع دیوانیان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دعوت کردن، خواندن، خواهش کردن، محترم شمردن، رعایت کردن، احترام کردن، بزرگ شمردن، احوال پرسیدن، اظهار آشنایی کردن، دوستی کردن، مهر ورزیدن، محبت کردن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مقراض=قیچی ، دو کارد، مقراض به دشمنی سرش برمی داشت پروانه به دوستیش درپا می مرد. مقراز=انسان های معروف, انسان های نامی به سبب کارهای مهم و بزرگ و م ...