پیشنهادهای Sm (١,٦٧٨)
طلب بخشش کردن، عذر خواستن
سستی، کندی، قصور، بی عملی، نادانی، ابلهی
مهیا و آماده ساختن، تدارک دیدن، تمهید کردن، سامان دادن، قصد و آهنگ و اراده کردن،
قهر ، خشم، غضب، ترشرویی،
پند و عبرت گرفتن ، درس گرفتن، اگاه و آزموده شدن ، یکی گفت کاین بندیان شبروند نصیحت نگیرند و حق نشنوند
نیک نظر ، مدبر، نیک رای، خوش فکر، بلند نظر
نکو رفتار، خوش خلق، نیک منش، نیک نهاد، مشفق، مهربان
به آیین ، نیکو سیر
فرخ نژاد، فرخزاد، نیکو گهر
فرخ پی، خوش قدم به فرخ رکابان پیروزمند عنان عزیمت برآور بلند
لرزه - کشش
غافل شدن ، فراموش کردن ، بی خبر شدن
در آغوش گرفتن بغل کردن
خوار و ذلیل شدن، پست و بیمقدار شدن
نماز عشا یکی در نشابور دانی چه گفت چو فرزندش از فرض خفتن بخفت؟
خیال باطل و بیهوده
گرفتار کردن، صید کردن، شکاریدن، به دام انداختن، کشتن اجل ناگهی در کمینم کشد همان به که آن نازنینم کشد
خود را به چیزی نشمردن، در حساب نیاوردن خویش
بر انگیختن، تحریک کردن، وادار به رقص و پایکوبی کردن،
رسوا کردن، بدنام و بی آبرو کردن، مضحکه کردن پس از هوشمندی و فرزانگی به دف بر زدندش به دیوانگی
دم گرم و گیرا، کلام نافذ، سخن تاثیر گذار و کارگر، گروهی عمل دار عزلت نشین قدمهای خاکی، دم آتشین
آسانگیری
کم شدن آب، کاستی آب ببند ای پسر دجله در آبکاست که سودی ندارد چو سیلاب خاست
نیک نهاد ، نیک سرشت، نیک نژاد ، پاک اصل شنید این سخن پیر فرخ نهاد درستی دو، در آستینش نهاد
سگ آموزش دیده
بازار رایج ، تیز بازار، پر مشتری، پر رونق، پاچال گرانی نظر کرد در کار او حسد برد بر گرم بازار او
نیکو نظر ، صاحب نظر ، بلند همت، دیده ور، نیک رای، مبارکنظر
۱. ظالم ، ستمگر، جور پیشه ۲. انکه تحمل جور کند ، عاشق،
غالب و پیروز شدن، گرو بردن
خشمگین شدن، غضبناک شدن، اخم کردن ناراحت شدن، ملول شدن، ازرده شدن
اخمو، عبوس، خشمگین، غضبناک، قهرالود، تلخ روی، ترش رو
کنایه از بدگوی، بدطینت، بدسرشت، بدخواه
پریشان موی، انکه مویی درهم و نا آراسته دارد
مرد کاردان و آزموده وجهاندیده، سرپنجه و زورمند، مردصبور و شکیبا
سنجیده گفتار، سخنور، سخن دان، شاعر
حکیم ، دانا، باریک بین، اگاه، مطلع، دقیق،
جارو، عسیل
گیاهان خشک و تر در هم تنیده ، جنگل انبوه که عبور از میان آن ممکن نباشد
کنایه از دنیا
ساحت و فضای میان خانه، حیاط خانه
زیبا روی، زیبا رخسار، خوب روی، نکو طلعت، پسندیده رو نیک طبع، نیک سرشت، خوب سیرت
حقیقت جو، عارف ، عادل ، منصف، دادگر
متدین، خداشناس، عابد،
نکو رفتار، نیک خصال، پاک سیرت
طاهر، طیب، منزه، نزه، نظیف، نمازی، پیراسته، تربیتیافته ، بیعیب، منسجم
چوب زین، پارچه کهنه، پیرزن بد سابقه
معتقد، صاحب نظر، صاحب دل
نخجیرگر، قناص، کمن انداز، کمند افکن،
رنج بردن، تحمل دشواری، درد کشیدن، دردسر دیدن
دانشور، رایمند، صاحب نظر، خردمند، متفکر، هوشمند، ویرا، عاقل، دانشی، اگاه، اندیشمند