پیشنهادهای Sm (١,٦٧٨)
tusk
ناز و عشوه کنان، شیرین کاری
خانم دانشگر درود به شما صفار از ریشه صفر soft به معنی رویگر است نه صغار
چشم پسند از کسی داشتن، امید و توقع و انتظار نظر و توجه و لطف و عنایت و قبول و تایید داشتن
به هوش، هوشیار، اگاه، مطلع
مگذار، رها مکن مرا با سپاهم بدان سو رسان از اینها کسی را بدین سو ممان
cleft palate
دارای جذبه و شور
کج شدن صورت یا دهان و بینی و چشم
شکستن، بریدن، قطع کردن، جدا کردن بدین شمشیر هر کاو کار کم کرد قلم شمشیر شد دستش قلم کرد
رَپیهوینیگ
متفکر، خردمند، صاحب نظر، رای ور ، ادیشمند، دانشی
سرود برگردان. ضد صدا. قطعه ای که بخشی از گروه کر در پاسخ گروه دیگر می خوانند
در اصطلاح و گویش مردم کرمانشان و پاره ای از مردم غرب کشور به آجرهای لبه بام �پاسار� گفته می شود که در اصطلاح معماری تهران و بیشتر مردم فارسی زبان �رخ ...
مماطله ، مغزیدن، مولیدن، دور سپوزی، سپوزه کاری
ناکجا ، ناجایگاه
نباح
گرز ، عمود، لخت، دبوس، مقمع، کوپال، چماق، چوبدستی
آبرو، عزت، اعتبار، ارزش، منزلت ، جاه تا چه دیدست ز من دیده که هر دم گوید کاین همه آب رخ از رهگذر ماست تو را
سرسپرده
یکی از گونه های بالاخانه، اتاقی است که بر روی سابات میان کوچه قرار دارد و به اتاق سر رهگذر� هم معروف بوده است و برای رفتن آن بایست از روی پشت بام گذر ...
هوان، خواری، پستی، ضرع ، تحقیرو. . .
براده=سونش، سناو، داسخاله، توبال، ریزه فلزات
بردع Barda نام شهری در کشور آذربایجان کنونی که انتشار داستان خسرو و شیرین در عهد نظامی ممنوع بوده است. بیاضش در گزارش نیست معروف که در بردع سوادش بو ...
مرگ ارزان
سرگردان، گردان، رقصان،
سموت ، ترکبند
چرخشت، سپار
نوگیر
مجاز کردن،
خار سه گوشه فلزی، که در جنگ برای کند کردن حرکت دشمن استفاده می شده است حسک ، خنجک عدو را به جای خسک زر بریز که احسان کند کند، دندان تیز
تارمی، دست انداز، مانع، حفاظ
زار ، نزار، عاجز، پست، ضعیف، ذلیل ، دنی ، بیارزش، بیفایده، خفیف
تسامح ، تساهل، ساده انگاری، اسان گیری، چشم پوشی،
بی سود و فایده ، بی منفعت،
خمیده و کج و شکسته و مواج ، مایل و منعطف و دوار و کوژ ، کمانی ، حدب ، افتاده ، ناراست، غیر مستقیم، پیچیده، برگشته و. . .
به اختیار خود، به میل و خواست خود آتش به اختیار، به حکم خود
پایواز خانه
تفهیم، تدریس، تعلیم، اموزش، تلقین، یاد دادن، دریاباندن ، شناساندن، حالی کردن
جولا، تننده، عنکبوت، غنده، کارتنه
استعداد، توانایی، قدرت، یارا، قابلیت، شایستگی، خورا، گنجایش، ظرفیت، جاداد، حجم،
دو زبان
حامی، یار، عضد، ظهیر، دستگیر، مجیر، محافظ، نگهبان، معاون، همراه، همدم، هوادار، هواخواه، یاریگر، یاور، مددکار، مساعد، موافق، موید، غمخوار،
مروارید قیمتی آبدار و درخشان و پنهان در صدف
کاوشگر، جستجوگر، کاوشکار، طالب پژوهنده، پی رو، جوینده ، گردنده، گردشگر، پی جو ، سایل،
سخت ، محکم، سفت، غلیظ، استوار، راسخ، پابرجا، سنگین، گران، صخره صماء ، سنگ سخت
حل کردن، گشودن تمام کردن ، به آخر رساندن، کنار دادن
دستمایه، سغبه، مسخره، بازیچه
بی خیال، بی توجه، بی میل، گمراه،
زنار �مسیحی عسلی�یهودی کستیح کستی موسخ�مجوس