پیشنهادهای سکینه رضائی (١٤٩)
در ترجمه این فعل، مفهوم ( تنازع بقا ) نهفته است؛ لذا پیشنهاد میشه که در معنی کردن این فعل، مفهوم جنگ و جدال و کشمکش برای جان سالم به در بردن، گنجانده ...
طناب ها / ریسمان ها/ بند ها/ کمند ها guy ropes همان ropes است. Ropes called guy ropes. مثال: Tie guy ropes to the furniture. طناب ها را به مبلمان ...
برای پایان دادن به دعوای لفظی، وقتی نظرات 2 نفر یا 2 گروه، متفاوت و حتی عکس دیگری ست. بخصوص درمواردی استفاده میشه که 2 نفر یا یکی از طرفین می دونن ک ...
بنده برا این کلمه، این مترادف ها ر پیشنهاد میکنم: Result ● Outcome ● end ● eventuate ● ensue لذا؛ می تونیم این ترجمه ها ر برای این کلمه برگزینیم: 1_ ...
جدا از اون تعاریفی که دوستان لطف کردن، به عقیده حقیر، برا درک معنای این عبارت، شما فقط کافیه به ترجمه تحت اللفظیش نگاه کنین، که میشه 《 پرش از طریق حل ...
1_ این واژه، گاهی معنای �جهنم و درک و. . . داره. you'll catch hell شما به درک خواهید رفت. 2_ اما، گاهی هم معنای《 اشتباه، خبط، خطا، سقیم، سهو و . . ...
ممکنه به معنای ( pardon ، forgive و . . . ) باشه اما کاملا غیر رسمی و دوستانه. درواقع، یه جور اصطلاح عامیانه برای بخشیدنه. 《we're cool. بخشیدمت》
به معنای 《تا اینجایِ . . . تا این قسمتِ. . 》چیزی ست یا تا فلان بخش یا پارت در سریالها و. . . مثال: Kids, up to this point in the story. . . بچه ها، ...
doppleganger = look - alike of someone همزاد = موجودی کاملن شبیه به هر شخص که از جنس جن و پری خلق میشه، در جایی به نام دنیای از ما بهتران به طور هم ز ...
واژه eery همان eerie است و با همان معنا که به معنای وهم اور، ترساننده و . . . است. درواقع eery ، انسان یا چیزی ست که ایجاد کننده احساس عجیب، مرموز و ...
یه اسمه و تعاریفی که از آن شده: 1_کسی که کارش اینه که لباسهای خود ر به روشی که از نظر جنسی هیجان انگیز ست، درمیآورد تا مردم ر سرگرم کنه. 2_ ابزار ...
اصطلاحی کم کاربرد و تعریفی که از آن شده: ( منطبق بودن با دلیل ) اما درترجمه، عبارات ذیل، بهتر است: به وضوح یا obviously _ صدالبته، به طور قطع و مسلم ...
اصطلاحی ست برای پرسیدن اینکه آیا شخصی میتونه ماشین دنده ای ر رانندگی کنه. gear stick= دنده ( ماشین )
در متون حقوقی، discharge بیشتر به معنای《 به پایان رسیدن و انفساخ》 است تا اتمام، لغو یا فسخ و. . . مثال: UNDER the doctrine of frustration a contrac ...
به معنای وقایع ناگهانی یا به اصطلاح قوه قهریه یا حوادث غیرمترقبه یا فورس ماژور مثال: the loss that is occasioned by supervening events. . . خسارتی ک ...
ترجمه آن میتواند: 《 راجع به، مربوط به و. . . و حتی - ِ یا کسره 》باشد. مثال: the partial performer will have a claim on a quantum meruit basis in re ...
بدون سوء نیت یا بدون قصد تقلب یا غیر عمدی Wholly innocent misrepresentation تدلیس بدون سوء نیت
تمام معانی ذیل، به معنای تقریبا واحد و مناسب این عبارتند: 1_ مراسم سان دیدن از رژه کشتی های نیروی دریایی 2_ گذشتن پادشاه/فرمانده/رهبر و. . . از برابر ...
تمام معانی ذیل، به معنای تقریبا واحد و مناسب این عبارتند: سفر با کشتی در . . . گشت زنی در دریا دور تا دورِ. . . سفر دریایی با کشتی در حوالی. . . گ ...
درحقیقت، کاملترش《 contra proferentem rule 》هست که یه اصطلاحه و یه قاعده به معنای《 قاعده ی خلاف راجح 》که اصولا در حقوق قراردادها و تفسیر اونا، جایگاه ...
ستیزه، جنگ، مخالفت، تضاد، جدال، جدل، حرب، خصومت، دشمنی، ستیز، ضدیت، عناد، کشاکش، مجادله، محاربه، منازعه، مناقشه، نبرد، نزاع و. . . مثال: Pugnance to ...
میتونه هریک از این معانی ر داشته باشه: راجح، پیشنهاد کننده، زبان یا نحوه ی بیان انشاء کننده یا تدوین گر یا نگارنده ی قرارداد / بند عقدی / شرط ضمن عقد ...
در حقوق به معنای اینکه《 دادگاه بالاتر، نظر دادگاه پایین تر ر نقض کنه》. متضاد آن uphold به معنی تأیید کردن و ابرام کردنه.
در حقوق میتوان معادل《 مستند به فعلِ. . . یا مستند به تقصیرِ. . . . یا تحتِ کنترلِ. . . یا تَعمّدی . . . . یا دانسته. . . یا از روی عمد. . . یا عمدی. ...
میتونه این معانی ر داشته باشه: نگاه کردن به؛ زیرنظر گرفتن، توجه کردن، نظارت کردن بر . . . مثال: Okay, well, I may have noticed some tiny little 《mi ...
در تعریف انگلیسی این عبارت اومده: 《used for saying that something was true in the past, but is not now》 《برای گفتن اینکه چیزی در گذشته درست بوده، اما ...
tail between one's leg 《در حالی که دم در میان پاهایش بود》یه اصطلاحه و به معنی《دست از پا درازتر آمدن》یا《دست از پا درازتر برگشتن》که درواقع، کنایه از نر ...
از انجام کاری ناامید بازگشتن یه اصطلاحه و به معنی《دست از پا درازتر آمدن》یا《دست از پا درازتر برگشتن》که درواقع، کنایه از نرسیدن به هدف یا امیال و آرزوه ...
گربه کپی کن یا گربه مقلد، ترجمه تحت اللفظی این عبارته، درواقع، این کلمه، یه اسمه و به معنای《 دهن بینی یا فردِ دهن بین》ست که به اصطلاح 《زود باوری》هم گ ...
Keep a Civil tongue به معنای جلوی زبان گرفتن Catherine Kept a Civil tongue کاترین جلوی زبانش ر گرفت.
به معنای هم زبانی نیست؛ بلکه به معنای همدلی ست. George and Bridget were eye to eye. جورج و بریجت همدل بودند.
کلاغِ خبرچین، منبع غیر رسمی It has been learned via the grapevine that the cabinet shakeup is imminent - منابع غیر رسمی خبر میدهند که تغییر اعضای ک ...
متلاشی شدن، فرو ریختن و. . . درمورد اشیا درسته اما این فعل درمورد آدما و روح و روانشون، بیشتر کارایی داره که میشه اینجور معنیش کرد: داغون شدن، کنترل ...
کفر کسی ر دراوردن، کسی ر به شدت عصبانی کردن و در کل معانی زیر: خشمگین کردن، رنجاندن، عذاب دادن، دلخور کردن، اذیت کردن، بستوه اوردن، عاجز کردن
تعریف انگلیسی این کلمه: a process by which an organization makes a lot of big changes in a short time to improve its effectiveness فرایندیه که طی او ...
در حقوق محیط زیست، به عوارض و آثار زیست محیطی یه فعالیت نیز اطلاق میشه.
در حقوق، بهتر از معنای اعتراض برای این واژه، معنای 《ایراد و ایراد به صلاحیت》است. چند تا مثال: The Challenge of Impunity ایراد به معافیت از مجازات یا ...
دوران پس از جنگ/ بلافاصله بعد از پایان یک جنگ/ پس از منازعات مثال: but even its horrors were not enough to compel post - conflict justice. اما حتی ...
به معنی فجیعه / ناگواری / مصیبت و بلاست و در جمع به معنای فجایع و مصائب و بلایاست. After the atrocities of World War II were revealed پس از آشکار ش ...
conflict به معنای منازعه و مخاصمه، درگیری، اختلاف، کشمکش، رزم، جنگ، نبرد و. . . است اما armed conflict یه ترم شناخته شده است که باید برای معادل گزینی ...
تمام معانی ذیل، به معنای تقریبا واحد و مناسب این عبارتند: عدم امکان اجرای قهری قرارداد تعذر اجرای ناگهانی قرارداد تعذر انجام تعهدات قراردادی بر اثر ...
motor� �hotel یه هتل برای افرادی که با اتومبیل مسافرت می کنن و میتونن ماشین خودشون ر در خارج از اتاقشون پارک کنن. مثال: to stay at a hotel/motel= pu ...
به《 عملیات ایجاد شکاف در مخزن نفت و گاز 》نیز اطلاق میشه.
لبه حاشیه قاره؛ جایی که سکوی قاره یکدفعه می افته و معمولا در عمق 200 متری قابل رویته.
به استرداد مناطق توسط شرکت نفتی مسئول عملیات هم گفته میشه.
ابزار؛ مثال: The fiscal toolkit ابزارهای مالی
جریان یافتن به سمت پایین جاری شدن به سمت پایین اومدن سرازیر شدن و حتی فراگرفتن Let all the heat pour down میشه اینجور ترجمه کرد: بذار ( اجازه بده ) گ ...
گاهی معنای رقص، حرکت، جنبیدن، چرخش و. . . هم میده. my rock is shining bright رقص من به وضوح جلوه گری میکنه یا رقص من تابانتر میدرخشه یا رقص و چرخش م ...
درسته که به معنای مطمئن شدن و اطمینان حاصل کردنه ولی تو ترجمه، بهتره از عبارتی که ملموس تر و قابل فهمتره، استفاده کرد؛ پس من برای ترجمه این فعل، این ...
واژه loose به معنای شل و سست کردن، نرم و ازاد و رها کردن و. . . است. و یکی از مصادیق آزاد کردن میتونه رها شدن و فارق شدن از قید و بند عقل و قوه تعق ...