پیشنهادهای احمد احمدی (٢٣٦)
مخفف کلمه: miscellaneous به معنای متفرقه
درست در آخرین لحظه
اصطلاح به معنی در بالاترین حد چیزی بودن Your confidence turned up to 11 اعتماد به نفست به بالاترین حدش رسیده
اسب ماده= mare اسب نر = stallion
ترک کردن جدا شدن
به شدت
از دست دادن توانایی و مزایایی که قبلا داشتیم رو به افول رفتن گذشتن دوران خوشی
UK old - fashioned a man He's an odd - looking cove
اشکال مختلف از چیزی
مدهوش
پلک رو هم نگذاشتن
آدم مهربان و خوش خلق لحظات شیرین و دوستانه
یکی بخر دوتا ببر
To receive a beating
شوخی شوخی کردن
شاید بشه به وفور نعمت هم ترجمه ش کرد It leads you to huge success and abundance شما را به سمت موفقیت و وفور نعمت هدایت می کند
وقتی کاری کنیم که کسی نسبت به کاری که میخواد انجام بده یواش یواش و کم کمک دو به شک بشه متزلزل بشه مردد بشه
به پلکی گفته میشه که چین نداره
انرژی، علاقه یا کاری که به سرعت از فردی به فرد دیگه منتقل میشه و شور و هیجان به پا میکنه
سر دسته
make a clean breast of something اصطلاحی است برای گفتن چیزی که پیش از این پنهان بوده یا در موردش دروغ گفته شده I decided to make a clean breast of ...
twin bed= تختخواب تک نفره - برای وقتی که تنهایی اتاق می گیری double bed= تختخواب دو نفره - برای وقتی که با شریک زندگیت اتاق می گیری two twin beds= دو ...
سر به فلک کشیدن
تکه بریده شده، کوتاه شده یا باقیمانده از یک چیز بزرگتر که قبلاً کامل بوده حالا اون چیز میتونه طناب، دست، پا، دندان، درخت و . . . باشد
با کلمه provoke به معنای تحریک کردن/بر انگیختن اشتباه گرفته نشود
a lead: a clue, a piece of information that may prove important ( in an investigation )
لوند
with a scrunched - up face با صورتی در هم کشیده
طرح کردن سوال
to treat plant or animal products by drying, smoking, salting, etc. , to preserve it from decay ( برای جلوگیری از فساد ) دودی کردن، نمک زدن و خشک کر ...
a stupid person احمق
لطفاً دقت شود که این کلمه را به فارسی می توان کاملاً برعکس و متضاد متوجه شد و ترجمه کرد The general chose her without discrimination ژنرال او را بد ...
محل اقامت کارکنان
در حالت فعل همراه بودن با کمی از چیزی مخلوط بودن با کمی از چیزی Her joy was tinged with sadness شادیش با کمی غم همراه بود a mass of white blossom ti ...
نظر کارشناسی
بر سر دو راهی ماندن
لگدمال شده
در معنای صدقه و خیرات Alms درسته نه Alm
شرَخر
رک و راست و بدون مخفیکاری یا دوز و کلک
اینکه مراقب باشی کسی سرت کلاه نگذاره یا آسیب نبینی
سرگرمی تفریح
سریع و کوتاه
با نگاه از بالا به پایین
با گردادن یا چرخش آب شستن مثل زمانی که با چرخش آب دهانتون رو آب می کشید یا سینک ظرف شویی رو آب می کشید The dentist handed me a glass of water to swi ...
ها کردن مثل زمانی که روی شیشه، آینه یا عینک نفستون رو بیرون میدید
رخنه کردن
کسی را تنبیه یا سرزنش کردن
دوباره بازی درآوردن از نو شروع کردن ( رو مخ رفتن )
واحد دانشگاهی