تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مخفف کلمه: miscellaneous به معنای متفرقه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

درست در آخرین لحظه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اصطلاح به معنی در بالاترین حد چیزی بودن Your confidence turned up to 11 اعتماد به نفست به بالاترین حدش رسیده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اسب ماده= mare اسب نر = stallion

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ترک کردن جدا شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به شدت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از دست دادن توانایی و مزایایی که قبلا داشتیم رو به افول رفتن گذشتن دوران خوشی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

UK old - fashioned a man He's an odd - looking cove

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اشکال مختلف از چیزی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مدهوش

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

پلک رو هم نگذاشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آدم مهربان و خوش خلق لحظات شیرین و دوستانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یکی بخر دوتا ببر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

To receive a beating

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

شوخی شوخی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شاید بشه به وفور نعمت هم ترجمه ش کرد It leads you to huge success and abundance شما را به سمت موفقیت و وفور نعمت هدایت می کند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وقتی کاری کنیم که کسی نسبت به کاری که میخواد انجام بده یواش یواش و کم کمک دو به شک بشه متزلزل بشه مردد بشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به پلکی گفته میشه که چین نداره

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

انرژی، علاقه یا کاری که به سرعت از فردی به فرد دیگه منتقل میشه و شور و هیجان به پا میکنه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سر دسته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

make a clean breast of something اصطلاحی است برای گفتن چیزی که پیش از این پنهان بوده یا در موردش دروغ گفته شده I decided to make a clean breast of ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

twin bed= تختخواب تک نفره - برای وقتی که تنهایی اتاق می گیری double bed= تختخواب دو نفره - برای وقتی که با شریک زندگیت اتاق می گیری two twin beds= دو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سر به فلک کشیدن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

تکه بریده شده، کوتاه شده یا باقیمانده از یک چیز بزرگتر که قبلاً کامل بوده حالا اون چیز میتونه طناب، دست، پا، دندان، درخت و . . . باشد

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

با کلمه provoke به معنای تحریک کردن/بر انگیختن اشتباه گرفته نشود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

a lead: a clue, a piece of information that may prove important ( in an investigation )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لوند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

with a scrunched - up face با صورتی در هم کشیده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

طرح کردن سوال

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

to treat plant or animal products by drying, smoking, salting, etc. , to preserve it from decay ( برای جلوگیری از فساد ) دودی کردن، نمک زدن و خشک کر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

a stupid person احمق

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

لطفاً دقت شود که این کلمه را به فارسی می توان کاملاً برعکس و متضاد متوجه شد و ترجمه کرد The general chose her without discrimination ژنرال او را بد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

محل اقامت کارکنان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در حالت فعل همراه بودن با کمی از چیزی مخلوط بودن با کمی از چیزی Her joy was tinged with sadness شادیش با کمی غم همراه بود a mass of white blossom ti ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

نظر کارشناسی

پیشنهاد
٠

بر سر دو راهی ماندن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

لگدمال شده

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در معنای صدقه و خیرات Alms درسته نه Alm

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

شرَخر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رک و راست و بدون مخفیکاری یا دوز و کلک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اینکه مراقب باشی کسی سرت کلاه نگذاره یا آسیب نبینی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرگرمی تفریح

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سریع و کوتاه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با نگاه از بالا به پایین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با گردادن یا چرخش آب شستن مثل زمانی که با چرخش آب دهانتون رو آب می کشید یا سینک ظرف شویی رو آب می کشید The dentist handed me a glass of water to swi ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ها کردن مثل زمانی که روی شیشه، آینه یا عینک نفستون رو بیرون میدید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رخنه کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی را تنبیه یا سرزنش کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوباره بازی درآوردن از نو شروع کردن ( رو مخ رفتن )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

واحد دانشگاهی