احمد احمدی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

criminy jicketts: a humorous old - fashioned exclamat ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swellegant: Wonderfully stylish, elegant, or fa ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

so saying: پس از گفتن این حرف . . . این را گف ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

local guide: فرد راه بلد محلی راه نما

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this being so: بنابراین از این رو در نتیجه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be equal to the strain: تاب تحمل فشار را داشتن To be stron ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in this wise: Old fashioned In this way Like this

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

without appeal: بدون حق اعتراض بدون تجدنظر تصمیم نه ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rocked on his heels: این پا اون پا کردن شاید از روی خس ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mineral spirits: حلال رنگ و این جور مواد شیمیایی رو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flatbed cart: نوعی وسیله صنعتی جهت حمل و نقل اجسا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

might have known: از اولش معلوم بود نگفته معلوم بود م ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oft used: Oft - used is a slightly formal way ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chalk something up to experience: از شکست در کاری درس عبرت گرفتن و تج ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

detour: میانبر shortcut در فارسی معمولا بار ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pyjama bottoms: نوعی شلوار راحتی که موقع خواب و زما ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

square in the eyes: چشم در چشم کسی نگاه کردن به چشمان ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

handwrought: دست ساز مخالف ماشینی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

twist around: ( به جهت فریب و مخفی کردن حقیقت ) م ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

offie: informal_British an off - licence ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wheel round: to turn round quickly She wheeled r ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not being funny but: مسخره نمی کنم ولی. . . شاید فکر کن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sagging mattress: تو رفتگی ایجاد شده در تشک به دلیل ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

strip wax: نوارهای که بر روی خود مواد چسبناکی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

glassed in: محصور شده با شیشه یا پنل شیشه ای

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kark it: مردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have the grace to do something: ادب، درک و فهم داشتن He did not eve ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quite the coup: دستاورد بزرگ موفقیت چشمگیر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drool over: ذوق کردن از دیدن کسی یا چیزی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oh my days: برای بیان تعجب گفته میشه وای خدای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

abstract thinker: Abstract thinker Concrete thinker ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

small cap stocks: سهام شرکت هایی با جمع سرمایه بین ۳۰ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mind drifting: پرت شدن حواس آدم خودت یه جا باشی ذه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

field question: پاسخ دادن به یک سری از سوالات به وی ...

١ سال پیش

تایید موبایل و ایمیل

-

همه

١ سال پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠٠ رای

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

advice expert: نظر کارشناسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in laws: خانواده زن یا شوهر He's spending t ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blow things out of proportion: پیاز داغش رو زیاد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in order: به این جهت که. . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get along with: خوب تا کردن با

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vicious: وحشیانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grant: اجابت کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

header: زدن ضربه سر در فوتبال

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

up to eleven: اصطلاح به معنی در بالاترین حد چیزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cold feet: جا زدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to extremes: کاری را بیش از حد معمول و پسندیدش ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

first thought: در برداشت اول

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

care a button: برای چیزی کمترین اهمیتی قائل نشدن D ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mark me: خوب گوش کن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

house settling: نشست و مستقر شدن یک ساختمان نوساز ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

budget carrier: Low - cost carrier شرکت هواپیمایی ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

address concern: =address problem مشکلی را مورد بررس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

written in black and white: جایی نتونستم معنیش رو پیدا کنم ولی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

will never fly: It won't work شدنی نیست

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what manner of: زمانی به کار میره که بخواید به کسی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unslain: زنده، کشته نشده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flat earther: زمین تخت گرا کسی که معتقد است زمین ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spell something out: با جزییات چیزی را توضیح دادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just for kicks: The phrase "just for kicks" means t ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

more than a hint: =more than a few =A lot of تحت الفظ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

two seater settee: مبل دو نفره

١ سال پیش

مدال‌های احمد احمدی