به اسب شاه گفتند یابوبه اسب شاه یابو گفتنبه اسم بچه مادر می خوره قند و کلوچهبه اسم کسی تمام شدن یا دررفتنبه اسم کسی تمام کردنبه بار اوردنبه بار نشستنبه پای کسی یا چیزی رسیدنبه پست کسی خوردنبه تخم کسیبه تریج قباش خوردهبه تریش قبای کسی برخوردنبه تیپ هم زدنبه تیر غیب گرفتار شدنبه جاده خاکی یا جاده ی خاکی انداختن یا زدنبه جای باریک یا نازک کشیدن یا رسیدنبه جای خودبه جایی برنخوردنبه جایی رساندن چیزیبه جایی رسیدنبه جایی کشیدنبه چاه افتادنبه چاک زدن یا به چاک جعده زدنبه چیزی شاخ وبرگ دادنبه حساب کسی رسیدنبه خال زدنبه خاک سیاه نشاندنبه خاک سیاه نشستنبه خدا رسیدنبه خط تعارف رسیدهبه خون کسی تشنه بودنبه داد کسی رسیدنبه در بسته خوردن یا با در بسته روبرو شدنبه در گفتن که یا تا دیوار بشنودبه در می گوید دیوار بشنودبه درد لای جرز خوردن یا برای لای جرز خوب بودنبه دست وپا افتادنبه دست وپای کسی افتادنبه دعای گربه سیاه باران نمی ایدبه دل چسبیدنبه دل کسی راه رفتنبه رخ کشیدنبه روباهه گفتند شاهدت کیه گفت دممبه روی باز کسی می روند نه به در بازبه ریش کسی بستن یا چسباندنبه ریش کسی خندیدنبه زانو درامدنبه زانو دراوردن کسیبه ساز هر کسی رقصیدنبه ساز کسی رقصیدن