نا فرمنابرده رنج گنج میسر نمی شودناپرهیزی کردنناخداناخن به هم زدن یا کوبیدنناخن خشکناخن خشک یا ناخن خشکیناخن کوچکه ی کسی هم نبودن یا نشدنناخنک زدنناز شست کسیناز کسی خریدار داشتنناز کسی را کشیدن یا خریدننازک تر از گل به کسی نگفتننازک نارنجی بودننازکش داری ناز کن نداری پاتو رو به قبله دراز کنناف کسی را با چیزی بریدننان به نرخ روز خوردننان به هم قرض دادننان در خون زدن و خوردننان را به نرخ روز خوردننان زیر کبابنان کسی را اجر کردننان کورنان یا نان واب داشتن کاری یا چیزینبشی دادننتق نکشیدننچه خوبان همه دارندتو تنها دارینخود هر اشنخود هر یا همه اشنخورده ایم نان گندم اما دیده ایم دست مردمنرخ معین یا تعیین کردن میان یا وسط دعوانردبان پله پلهنرم نرم پوست کندننرم کردننرود میخ اهنین در سنگنزده رقصیدننزده می رقصهنزن در کسی را تا نزنند درت رانشادرش تند استنشاشیدی شب درازهنشترش بزنی خونش درنمی ایدنشخوار ادمیزاد حرف استنشسته پاک استنشسته لب گود می گه لنگش کننصیب کسی را کسی نخوردنطقش کور شدننظر زدننعل وارونه یا وارو زدننفسش از جای گرم در می ایدنفسش حقه