شاخ به شاخ شدن یا سرشاخ شدنشاخ توی جیب کسی گذاشتنشاخ خود را کشیدن یا برداشتنشاخ دراوردنشاخ را بند کردن یا چسباندنشاخ شدنشاخ غول را شکستنشاخ وشانه یا شاخشانه کشیدنشاخ کسی را شکستنشاخک های خود را به کار انداختنشاسکولشاسیشاسی بلندشاش کسی کف کردنشاشیدن به چیزی یا شاشیدن به هیکل کسیشال و کلاه کردنشال وکلاه یا کفش وکلاه کردنشان کسی اجل شدنشانه خالی کردنشاه می بخشه شیخعلی خان نمی بخشهشاهنامه اخرش خوشهشب بیا باغشپش تو جیبش چارقاب می زنهشپش توی جیب کسی سه قاپ یا چارقاپ می اندازد یا می زند یا می ریزدشپش کسی منیژه خانم استشتر با بارش گم می شودشتر در خواب بیند پنبه دانه گهی لپ لپ خورد گه دانه دانهشتر دیدی ندیدیشتر سواری دولا دولا نمی شودشتر و گاو پلنگشتره شلختهشتری است که در خانه همه می خوابدشخصی را به یک پی سه کردنشریک دزد و رفیق قافلهشست پات تو چشمت نرهشست کسی خبردار شدنشستم خبردار شدشصت تیرشقایقشل بدی سفت می خوریشل کن سفت کن در اوردنشلخکشلغمشلم شورباشلنگ تخته انداختن یا زدن یا شلنگ و تخته انداختن یا زدنشله زردشلیمفشمر جلودارش نیستشمشیر از رو بستنشمشیر را غلاف کردن