ز تعارف کم کن و بر مبلغ افزاز ذز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ استزاب چک یا زیب چکزابلوزابه را یا زابرا یا زابراه شدنزابیلزاخارزارتزاغ سیاه کسی را چوب زدنزاغ سیاه کسی را چوب زدن یا زاغ کسی را زدنزاقزاقارتزالزالکزانو بر زانوی کسی داشتنزبان ادم یا ادمی زاد سر کسی نشدنزبان به دهان گرفتنزبان به زبان کسی گذاشتنزبان خر را خلج می داندزبان خوش سر کسی نمی شودزبان خوش مار را از سوراخ بیرون می کشدزبان ریختنزبان سر کسی نشدنزبان سرخ سر سبز می دهد بر بادزبان کسی بسته شدن یا بند امدنزبان کسی سر دیگری دراز بودن یا زبان کسی بر دیگری دراز بودنزبان کسی مو دراوردنزبان کسی هرز بودنزبانت را گاز بگیرزبانم مو دراوردزحمت را کم کردنزخم شمشیر خوب می شود زخم زبان خوب نمی شودزدی ضربتی ضربتی نوش کنزرت وپرت یا زرت وزورت کردنزرت یا فزرت کسی قمصور شدن یا دررفتنزرد کردنزرده به کون نکشیدهزریدنزلزلهزمستان تمام شد روسیاهی به ذغال ماندزن بلاست انشالله هیچ خانه ای بی بلا نباشدزن راضی مرد راضی گور پدر قاضیزن و شوهر دعوا کنند ابلهان باور کنندزن کبابه خواهر زن نان زیر کبابزنگوله ی پای تابوتزنی که جهاز نداره این همه ناز نداره مردی که نون نداره این همه زبون ندارهزهر ریختنزوار یا زهوار کسی یا چیزی دررفتنزورگیریزید