اسم پسر با حرف د

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

دانیال/dāniyāl/

قضاوت خدا، خدا حاکم من است، نام یکی از چهار پیغمبر بزرگ بنی اسرائیل، یا خدا حاکم من است، ( اَعلام ) ...


پسر

عبری

مذهبی و قرآنی
داریوش/dāruš/

دارنده نیکی، نام سه تن از پادشاهان ایرانی از سلسله ی هخامنشی، ( = دارا، دارای، داراب ) به معنی دارن ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
داوود/dāvud/

محبوب، نام یکی از پیامبران، ( اَعلام ) شاه عبرانیان [حدود پیش از میلاد ـ حدود پیش از میلاد] که شاعر ...


پسر

عبری

مذهبی و قرآنی
داراب/dārāb/

دارنده، شان و شکوه، ( اَعلام ) ) ( در شاهنامه ) شاه ایران از سلسله ی کیانی، پسر بهمن و همای، که ماد ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
دیار/diyār/

سرزمین، کشور، زادگاه، ( جمعِ دار )، موطن


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
دلاور/del āvar/

شجاع و جنگجو، ( در قدیم ) گستاخ، شجاع


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
داور/dāvar/

آن که میان دو نفر به عدالت حکم کند، ( به مجاز ) خداوند، حَکَم، ( در حقوق ) قاضی، پادشاه، حاکم، از ن ...


پسر

فارسی
دیاکو/diyāko/

نام نخستین پادشاه ایران از سلسله ی ماد، ( اَعلام ) ( = دیا اکو )، پسر فرورتیش، نخستین شاه ایران [حد ...


پسر

کردی، فارسی

تاریخی و کهن
دانش/dāneš/

علم، معرفت، آگاهی، شعور، خرد، دانایی، اندیشه، فرهنگ، مجموعه ی اطلاعات یا آگاهی ها درباره ی یک پدیده ...


پسر

فارسی
دانا/dānā/

داننده، آگاه، عالم، دانشمند، از نام های پروردگار، دارای عقل و تجربه، خردمند، عاقل، دارای علم و آگاه ...


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن
دارا/dārā/

دارنده، ثروتمند، از نام های پروردگار، داریوش سوم از پادشاهان ایران، برخوردار از چیزی یا در اختیار د ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
دامون/dāmun/

دشت و صحرا، نام یکی از حکمای قدیم یونان، ( اَعلام ) از حکمای قدیم یونان و از فیثاغوریان، در گویش ما ...


پسر

فارسی

طبیعت
دیدار/didār/

ملاقات، دیدن یکدیگر، دیدن، مشاهده، ( به مجاز ) چهره، روی و چشم، صورت


پسر، دختر

فارسی

تاریخی و کهن
دانیار/dānyār/

دارنده ی دانش و آگاهی، [ ( دان ( بن مضارع ) = دانستن ) ( به مجاز ) آگاهی و دانش، یار ( پسوند دارندگ ...


پسر

فارسی
دلیر/dalir/

شجاع، دارای جرأت و جسارت، ( در قدیم ) گستاخ، بی پروا


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
دیان/dayyān/

قاضی، داور، حاکم، پاداش دهنده، یکی از اسما الهی، فرمانده، ( در اوستا، dayān ) به معنی فرمانده، دیانا


پسر، دختر

عربی، فرانسوی

مذهبی و قرآنی
دهقان/dehqān/

صاحب زمین وملک، کشاورز، ( معرب از فارسی دهگان )، مالکِ ده، ( در قدیم ) ( به مجاز ) ایرانی، ( به مجا ...


پسر

فارسی، عربی
داوین/dāvin/

دامنه کوه، دامن، ( کردی، dāwen ) دامن


پسر

کردی
داریا/dāriyā/

دارنده، دارا، ( = دارا )


پسر

فارسی
دایان/dāyān/

ماما، دایه، سرافرازی


دختر، پسر

کردی، ترکی
داریان/dāriyān/

منسوب به دارا، نام شهری در شیراز و شوشتر، ( اعلام ) ) نام شهری در شیراز در استان فارس، ) نام شهری د ...


پسر

فارسی
دادمهر/dād mehr/

داده خورشید، نام یکی از پادشاهان طبرستان، عدالت دوست، ( اَعلام ) نام چند تن از امیر زادگان و شاهزاد ...


پسر

فارسی
دانوش/dānuš/

نام شخصی در داستان وامق و عذرا، نام کسی که عذرا معشوقه وامق را فروخت


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
داتیس/dātis/

نام یکی از سرداران داریوش پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) سرداری از مردم ماد و از سرداران داریوش هخامنشی ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
دین یار/din yār/

یاور و مددکار دین، یار و یاور و مددکار دین


پسر

فارسی

مذهبی و قرآنی
داریو/dāryu/

داریوش، نام پادشاهی پیش از ساسانیان، ( = داریوش )، ← داریوش، [این واژه با نام «داریو» ( روبن داریو، ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
دستان/dastān/

آهنگ و لحن، داستان، قصه، افسانه، ( اَعلام ) لقب زال پدر رستم، نامی که سیمرغ بر زال پدر رستم پهلوان ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
دانشور/dānešvar/

صاحب علم و دانش، ( دانش، ور ( پسوند دارندگی ) )، دارای علم و دانش، دانشمند


پسر

فارسی
دیانوش/diyānuš/

دارنده ی جاودانگی، از اسامی کهن ایرانی در داستان وامق و عذرا


پسر

فارسی
دادور/dādvar/

قاضی، از نام های خداوند، ( در قدیم ) دادگر


پسر

فارسی

مذهبی و قرآنی
داتامیس/dātāmis/

والی ایرانی ' کیلیکیا ' در زمان اردشیر دوم، ( اَعلام ) استاندار ( = ساتراپ ) ایرانی کیلیکیه [حدود پ ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
دادبه/dād beh/

دارنده ی بهترین عدل، ( در قدیم ) دارنده ی بهترین داد ( عدل، داوری، دادگری )، ( اَعلام ) دادبه ( در ...


پسر

فارسی
دادعلی

داد ( فارسی ) + علی ( عربی )، داده علی ( ع )، آن که عدل و دادی چون علی ( ع ) دارد


پسر

فارسی، عربی
دادفر/dād far/

دارای فر و شکوه و عظمت، ( در قدیم ) دارای فر و شکوه و عظمت از حیث دادگری و عدل، مرکب از داد ( عدل ) ...


پسر

فارسی
دادفروز/dadforoz/

فروزنده عدل و داد، عادل


پسر

فارسی
دادفرین/dad farin/

نام یکی از سرداران زمان اسکندر مقدونی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
دارنوش/darnush/

نام یکی از وزیران بخت نصر


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
داریاو/daryav/

نام یکی از شهریاران پارس در زمان سلوکیها


پسر

فارسی
دارینوش/darinush/

نام یکی از پادشاهان کیانی، ظاهراً محرف داریوش است


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
داژیار/dāžyār/

روزی، قدرت، قوت


پسر

کردی
دامور/damur/

آواز نرم و لطیف


پسر

ترکی، فارسی
دامیار/damyar/

شکارچی، ماهی گیر


پسر

فارسی
دانامهر/dana mehr/

پسر دانا و مهربان


پسر

فارسی
داوودرضا/d.-rezā/

ترکیب دو اسم داوود و رضا ( محبوب و خشنود )، از نام های مرکب، ← داوود و رضا


پسر

عربی، عبری

مذهبی و قرآنی
دژان/dezhan/

قلعه مستحکم


پسر

کردی
دلبین/delbin/

صاحب دل و جان


پسر

فارسی
دیمن/diman/

دشت


پسر

کردی
دینوند/dinvand/

متصف به اوصاف دین، دیندار، دینور، ( دین، وند ( پسوند نسبت ) )


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
دینیاد/din yād/

پای بند به مبانی دین و عامل بر دستورهای آن


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
دادبخش/dād bakhš/

بخشندۀ عدل و داد، داد دهنده، عادل، از نام های خداوند تعالی، دادگر، ( به مجاز ) خداوند


پسر

فارسی
دادگر/dādgar/

داد دهنده، عادل، یکی از صفات باری تعالی، آن که به عدالت رفتار می کند، ( در قدیم ) خداوند، پادشاه عا ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
دوستار/dustār/

یار، رفیق، دوستدار، دارای علاقه، علاقه مند


پسر

فارسی
دوستدار/dust dār/

دوستار، خیرخواه، یار مهربان، خواهان، ( = دوستار )، ← دوستار


پسر

فارسی
دین دار/din dār/

کسی که دارای دین و آیینی باشد، متدین، متدین بدین اسلام، متقی، با تقوی، آن که به مبانی دینی اعتقاد د ...


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
دادآور/dād āvar/

داد آورنده، عدالت آورنده، آورندۀ عدل و داد، از نام های خداوند تعالی، ( در قدیم ) دادور، دارای عدل و ...


پسر

فارسی
دادجو/dād ju/

جوینده و خواستار عدالت و دادگری، ( در قدیم ) داد دهنده، دادرس


پسر

فارسی
دانادل/d.-del/

دانا و خردمند، آگاه و هوشیار، دل آگاه، ( در قدیم ) ( به مجاز ) آگاه و عارف


پسر

فارسی
داد بین/dād bin/

نگرنده از روی عدل و داد، ( در قدیم ) حق بین، ( اَعلام ) نام حکیمی پارسی در عهد پادشاهان پیشدادی


پسر

فارسی
داریس/dāris/

صورت دیگر نام داریوش به معنی دارنده ی نیکی، صورتی دیگر از کلمه داریوش به معنی دارنده ی نیکی، داریوش


پسر

فارسی
دژار/dazhar/

دزار، بنا، معمار


پسر

فارسی
دعبل/deebal/

ماده شتر نیرومند، نام یکی از شاعران شیعه، ( اَعلام ) دِعبل خزاعی [، قمری] شاعر شیعی عرب، که شعرهایی ...


پسر

عربی
دین به/din beh/

دین بهتر، کیش و آیین برتر، دینِ بهتر، کیش و آیینِ برتر، ( در قدیم ) دین زرتشتی، ( در قدیم ) ( به مج ...


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
دا وار/davar/

سرزمین مادری


پسر

لری
دادار/dādār/

داد دهنده، دادگر، عادل، بخشاینده، آفریننده، آفریدگار، یکی از نام ها و صفات باری تعالی، ( در قدیم ) ...


پسر

فارسی
داعی/dāei/

دعاکننده، طلب کننده، خواهنده، کسی که مردم را به دین و مذهب خود دعوت کند، دعاگو، دعوت کننده، ( در حق ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
داننده/dānande/

دانا، استاد، ماهر، آگاه به امری، دارنده ی علم و توانایی، ماهر حاذق، واقف و آگاه به امری


پسر

فارسی
درفش/de(a)rafš/

علم، پرچم، درفش کاویانی در داستان های ملی ایران، پرچمی که کاوه از پیشبند چرمین خود ساخت و مردم در ز ...


پسر

عربی، پهلوی

تاریخی و کهن
درود/dorud/

سلام، ثنا، ستایش، نیایش، دعا، رحمت، سلام و آفرین، سلام و آفرین بر تو ( شما ) باد


پسر

فارسی
داتام/dātām/

آفریننده و مخلوق، پسر کامیسار، از حکام دوران اردشیر دوم هخامنشی، ( اَعلام ) پسر کامیسار از مردم کار ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
دادبرزین

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران بهرام گور پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
دادفرخ

مرکب از داد ( عدل ) + فرخ ( فرخنده، مبارک )، نام یکی از قاضیان در زمان ساسانیان


پسر

فارسی
دادهرمز/dad hormoz/

داده هرمز، خداداد، نام موبدی در زمان ساسانیان


پسر

فارسی
دادیار/dadyar/

حامی قانون، مجری عدالت، مجری عدالت ( نگارش کردی


پسر

کردی
دارانا

نام روستایی در نزدیکی اهر


دختر، پسر

فارسی
دارمان/darman/

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
داروین/darwin/

نام زیست شناس انگلیسی


پسر

لاتین
داژو/dazho/

داغ و گرم


پسر

کردی
داشاب/dashab/

هدیه


پسر

فارسی
داشاد/dashad/

هدیه


پسر

فارسی
دان

قاضی، داور نام یکی از پسران یعقوب ( ع )


پسر

عبری
داود

داوود


پسر

عبری
داورا

دشت


پسر

آشوری
دشمه/dashme/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی و جد تخواره شاه دستان در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
دماوند/damavand/

نام کوهی از سلسله جبال البرز در شمال شرقی تهران، دارای دمه و بخار


پسر

فارسی
دوست محمد

دوست ( فارسی ) + محمد ( عربی ) دوستدار محمد


پسر

فارسی، عربی
دیااکو

دیاکو، بنیانگذار ایران و اولین پادشاه مادها که شهر هگمتانه ( همدان ) را بنا نهاد و آنرا پایتخت ایرا ...


پسر

فارسی
دین محمد

دین ( فارسی ) + محمد ( عربی )، دارای دین محمد ( ص )، نام یکی از پادشاهان ازبک


پسر

فارسی، عربی
دلال/dalal/

ناز و کرشمه


پسر

فارسی
دها/dahā/

جودت رأی، زیرکی و کاردانی، تیزهوشی، هوشمندی، ( عربی ) ( در قدیم ) زیرکی


پسر

عربی
دهناد/dehnad/

نظم و ترتیب


پسر

فارسی
دیهیم/deyhim/

تاج، کلاهِ زرنشان، نوعی از گل آذین مانند آذین خوشه ای که گل های آن در یک سطح قرار دارد، ( مجاز ) سل ...


پسر

یونانی

طبیعت، گل
داتان/datan/

مربوط به چشم، نام یکی از رؤسای یهود


پسر

عبری
دادآفرید/dād āfarid/

آفریده شده بر مبنای عدل و داد، یکی از لحن های قدیمی موسیقی، یکی از نام های خدای تعالی، از داد آفرید ...


پسر، دختر

فارسی

هنری
دادآفرین/dād āfarin/

آن که عدالت ایجاد کند، از نام ها و صفات باری تعالی، یکی از گوشه های موسیقی، ( در قدیم ) پدید آورنده ...


پسر، دختر

فارسی

هنری
دادران/dadran/

عدل ورزنده، عدالت گستر


پسر

فارسی
داران/daran/

عربی دنیا و آخرت


پسر

فارسی
دارین/dāreyn/

منسوب به درخت


پسر

فارسی
داو/dav/

قاضی، خداوند، هر یک از اشخاصی که طرفین دعوا برای حل اختلافات به طریقه غیررسمی انتخاب می کنند


پسر

فارسی
داوید/david/

داوود


پسر

عبری
دایا/dāyā/

( در زند و پازند ) زر سرخ و طلا، ( در عربی ) ذَهب


پسر

یونانی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر