اسم فارسی با حرف ر

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

رامین/rāmin/

نام عاشق ویس در منظومه ویس و رامین نوشته فخرالدین اسعد گرگانی، ( = رام، رامتین )، ( اََعلام ) نام ع ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
رها/rahā/

نجات یافته، آزاد، نجات یافته و آزاد، با آزادی، آزادانه، رهایی


دختر

فارسی
رستم/rostam/

نیرومند، پهلوان، بلند بالا، کشیده بالا، بزرگ تن، قوی اندام، ( در فارسی باستان، گاتها و دیگر بخش های ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
روح انگیز/ruh angiz/

شادی آور، روح بخش، دل انگیز، مفرح، روح افزا، ( = روح افزا )، روح ( عربی ) + انگیز ( فارسی ) دل انگیز


دختر

فارسی، عربی
رادین/rādin/

آزاده، جوانمرد، بخشنده، آزادوار، به مانند آزاده


پسر

فارسی
رخساره/roxsāre/

رخسار، رخ، چهره، صورت، گونه


دختر

فارسی

طبیعت
رهام/rohām, rohhām/

نام پسر گودرز پهلوان ایرانی، از شخصیت های شاهنامه، پرنده شکست ناپذیر، لطافت باران، ( اَعلام ) ) ( د ...


پسر

فارسی

پرنده، تاریخی و کهن، طبیعت
رومینا/rominā/

صیقلی، پاک و پاکیزه، زدوده و صیقل کرده شده و جلا داده، پاک و پاکیزه کرده


دختر

فارسی، آشوری
روژین/ružin/

درخشنده و تابناک مثل روز روشن نامی کردی روشنایی، ( روژ = روز، ین ( پسوند نسبت ) )، منسوب به روز، تا ...


دختر

کردی، فارسی
رامتین/rāmtin/

نوازنده، نام یکی از نوازندگان در زمان ساسانیان، ( = رامسین، رامین )، سازنده، ( اَعلام ) نام شخصی که ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
رخشنده/raxšande/

درخشنده، دارای عظمت و شکوه، ( صفت فاعلی از رخشیدن )


دختر

فارسی
رضوانه/rezvāne/

منسوب به رضوان، بهشتی، خشنودی، ( رضوان، ه ( پسوند نسبت ) )، ( به مجاز ) زیبارو، مؤنث رضوان، بهشت


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، مذهبی و قرآنی
روزبه/ruzbeh/

خوشبخت، سعادتمند، بهروز، از شخصیتهای شاهنامه، نام موبد بهرام گور پادشاه ساسانی، نام اصلی سلمان فارس ...


پسر

فارسی
روژینا/ružinā/

تابناک، روشنی بخش، صبح روشن، [روژ = روز، ین ( پسوند نسبت )، ا ( پسوند نسبت ) ]، منسوب به روز، ( روژ ...


دختر

کردی، فارسی

طبیعت
رونیکا/runikā/

زیبارو، پیروزکننده، دخترخورشید، ( رو، نیکا )، روی زیبا، زیباروی، عامل پیروزی، دختر خوش یمن


دختر

فارسی، یونانی
رادمهر/rād mehr/

بخشنده چون خورشید، بزرگوار، خورشید بخشنده، بخشنده همچون خورشید، مرکب از راد ( بخشنده ) + مهر ( خورش ...


پسر

فارسی
روشنک/ro (w) šanak/

شاتل، روشن، ( اوستایی )، ( در گیاهی ) نام گیاهی است ( شاتل )، ( اَعلام ) در روایات ایرانی نام دختر ...


دختر

فارسی، اوستایی، یونانی

تاریخی و کهن، طبیعت
روشا/rušā/

شاد رو، شاداب، دارای چهره ی شاد، ( رو، شا = شاد ) روشاد، ( رو + شا = شاد ) روشاد، روشن


دختر

فارسی
رادوین/rādvin/

جوانمرد، ( راد = جوانمرد، وین ( پسوند تصغیر ) )، جوانمرد کوچک، ( به مجاز ) راد و جوانمرد


پسر

فارسی
رونیا/runiyā/

آن که چهره اش مثل نیاکان است، ( به مجاز ) اصیل، مقلوب نیارو ( ی )، ( به مجاز ) اصیل و نژاده، بر وزن ...


دختر

فارسی
رادمان/rādmān/

رادمنش، با سخاوت، از شخصیت های شاهنامه، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی، کریم، رادمن، ( ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
رودابه/rudābe/

نام دختر مهراب پادشاه کابل، همسر زال و مادر رستم پهلوان شاهنامه، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) دختر مهر ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
روشن/ro (w) šan/

درخشان، بینا، شاد، مسرور، درست کار، معتمد، دارای نور، تابنده، ( به مجاز ) آگاهِ با بصیرت، تابان


دختر

فارسی
روشنا/ro (w) šanā/

روشن، روشنایی، نور، جای روشن، آشنا


دختر

فارسی
راستین/rāstin/

راستی، حقیقی، واقعی، ( در قدیم ) راست قامت، در نهایت صداقت و درستی


پسر

فارسی، عربی
رستا 2/rastā/

رهایی یافته، کامیاب، رستگار شده، ( رَست = رَستن، رهیدن، ا ( پسوند ) ) رستگار شده، رهایی یافته و خلا ...


دختر

فارسی
رستا/rostā/

روستا، دِه، رستگار شده، رهایی یافته، از بند جدا شده


دختر

فارسی
رخسانه/rokhsāne/

رخسانا، مانند رخ، ( به مجاز ) زیبارو، [رخ، سان ( پسوند شباهت )، ه ( پسوند نسبت ) ]، ( = رخسانا )


دختر

فارسی
رامان/rāmān/

منسوب به رام، مأنوس، موافق، سازگار، شاد و خوشحال، نام روز بیست و یکم از هر ماه خورشیدی در ایران قدی ...


پسر

فارسی
راشین/rāšin/

راه آبی یا جویباری که از سبزه زار می گذرد، ( به مجاز ) سرسبز و خرم، ( راش = نوعی درخت در جنگل های ا ...


دختر، پسر

کردی، فارسی

طبیعت
رامیار/rāmyār/

رمه یار، چوپان، گوسفندچران، ( = رمیار )، رمه یار چوپان، شبان


پسر

فارسی
رامش/rāmeš/

شادی و طرب، عیش و خوشی، سرود و نغمه، امن و آسودگی، ( در قدیم )، سرود، نغمه، امن، آسودگی، شادی، خوشی ...


دختر

فارسی
روزا/ruzā/

تابنده، زیبا، ( روز، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به روز، ( به مجاز ) تابنده و زیبا، ن، ک، روژا


دختر

فارسی

طبیعت
رسا/re (a) sā/

بلیغ، واضح، کنایه از شخص رشید و خوش قد و قامت، ویژگی صدایی که به وضوح قابل شنیدن است، موزون و بلند، ...


پسر

فارسی
روجا/rojā/

روز، آفتاب، ( کردی ـ فارسی ) [روج ( کردی ) = روز، ا ( پسوند نسبت ) ]، منسوب به روج، ( به مجاز ) زیب ...


دختر

فارسی
روح افزا/ruh afzā/

آنچه به روان انسان شادابی و طراوت می بخشد، جانبخش، مفرح، گوشه ای در موسیقی ایرانی


دختر

فارسی، عربی

هنری
رامینا/rāminā/

منسوب به رامین، دختر خوشحال و با نشاط، ( رامین، الف ( نسبت ) )، دخترِ طربناک، ( رامین + الف ( نسبت ...


دختر

فارسی، آشوری
رامبد/rāmbod/

نگهبان آرامش، آرامش دهنده، ( رام، بد /، bod/ ( پسوند نگهبان و مسئول ) )، رئیس رامشگران، ( رام + بد ...


پسر

فارسی
روشان/ro (w) šān/

روشن، درخشان، بینا، شاد، مسرور، درست کار، معتمد، ( = روشن )


دختر

فارسی
رحم دل/rahm del/

دلسوز، ( به مجاز ) رئوف و دل نازک، دل رحم


پسر

فارسی، عربی
رستگار/rast(e)gār/

خلاص، رها شونده، رها، نجات یافته


پسر

فارسی
رادان/rādān/

منسوب به راد، جوانمرد، آزاده، بخشنده، سخاوتمند، خردمند، دانا، ( راد، ان ( پسوند نسبت ) )، ( اَعلام ...


پسر

فارسی
رامسین/rāmsin/

صورت دیگر اسم رامتین، سازنده و نوازنده، گونه ی کهنه رامتین به معنی سازنده و نوازنده است، رامتین


پسر

فارسی
راژان/rāžān/

خوابیدن، جنبیدن گهواره، ( اَعلام ) روستایی در بخش سلوانا، شهرستان ارومیه، نام روستایی در نزدیکی ارو ...


پسر، دختر

کردی، فارسی
رخشان/raxšān/

درخشان، روشن و تابان، درخشنده، ( = درخشان )


دختر

فارسی
روژبین/rož bin/

( به مجاز ) راهنما و هدایت کننده به روز و روشنایی، ( روژ = روز، بین = جزء پسین بعضی از کلمه های مرک ...


دختر

کردی، فارسی
رخسانا/roxsānā/

مانند رخ، ( به مجاز ) زیبارو، [ ( رخ، سان ( پسوند شباهت )، ا ( پسوند نسبت ) ]، به معنی مانند رخ، ما ...


دختر

فارسی، یونانی

تاریخی و کهن
رائین/rā’in/

نام سردار اردشیر دوم پادشاه ساسانی، دانا و خردمند، ( = رایین ) نام بلوک و قصبه ای است در جنوب شرقی ...


پسر

فارسی
روحبخش/ruh bakhš/

روان بخش، شادی آور، ( = روح افزا )، روح ( عربی ) + بخش ( فارسی ) مفرح، روح انگیز


دختر

فارسی، عربی
رزانا/razānā/

منسوب به رَزان، سنجیده شده، با وقار و آراسته، ( رَزان، ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی
رزان/razān/

باغ انگور، سنجیده و با وقار، تاکستان، ( در عربی ) سنجیده شده، با وقار و آراسته، به فتح ر، نعت فاعلی ...


دختر

فارسی

طبیعت
راد/rād/

جوانمرد، آزاده، دانا، حکیم، ( در قدیم )، بخشنده، سخاوتمند، خردمند


پسر

فارسی
راتین/rātin/

رادترین، بخشنده ترین، صمغ درخت، دادگر و بخشنده ترین، نام یکی از سرداران اردشیر دوم پادشاه ساسانی


پسر

اوستایی، فارسی

تاریخی و کهن
رهان/rahān/

رهنده، رهاشونده، ( در عربی ) ( اَعلام ) نام پهلوانی در داستان سمک عیار، نام یکی از سرداران پارسی در ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
روزانا/ruzānā/

روشنا، تابنده، زیبا، ( روزان، الف اسم ساز )، منسوب به روز، ( به مجاز ) تابنده و زیبا، ( روزان + الف ...


دختر

فارسی

طبیعت
رایین/rāi’n/

نام سردار اردشیر دوم پادشاه ساسانی، ( = رائین )


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
رزینا/razinā/

بانوی با وقار، متین، موقر، خوش نظر، خو، ( رَزین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به رَزین، ـ رَزین، و، شی ...


دختر

فارسی، عربی
روبیتا/robitā/

بی نظیر، ( به مجاز ) زیباروی، مقلوب شده ی بیتارو


دختر

فارسی
روسانا/rusānā/

مانند چهره، مثل رخ، ( رو، سان، الف اسم ساز ) مانند روی و چهره، ( رو + سان + الف اسم ساز ) به معنی م ...


دختر

عربی، فارسی
روهینا/ruhinā/

جنسی از پولاد قیمتی، ( در قدیم ) آهن و فولاد جوهردار، آهن گوهر دار، گوهر آهن


دختر

فارسی
رزوان/razvān/

باغبان بویژه نگهبان باغ انگور، ( = رَزبان )


پسر

فارسی
روشن دخت/r.-dokht/

دختر تابنده و شاد، ( روشن، دخت = دختر )، ( به مجاز ) زیبارو


دختر

فارسی
رامی/rāmi/

منسوب به رام، شاد و خوشحال، ( رام، ی ( پسوند نسبت ) )، ( رام + ی ( پسوند نسبت ) )، رامتین


پسر

فارسی
رادا/rādā/

مونث راد، بانوی بخشنده، دختر جوانمرد، ( راد، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به راد


دختر

فارسی
راتا/rātā/

دهش، ( در اعلام ) فرشته ای است در ایران باستان، رادی، بخشندگی، سخاوت، بخشش، ( اَعلام ) ( در اوستایی ...


دختر

فارسی

مذهبی و قرآنی
رودین/rudin/

فرزند پسر، ( رود = فرزند به ویژه پسر، ین ( پسوند نسبت ) ) ( به مجاز ) فرزند پسر


پسر

فارسی
رویان/ruyān/

روینده، رویا، ( اَعلام ) ) بنا به روایات همان جائی است که آرش از آنجا تیر را به جانب مرز توران پرتا ...


دختر

فارسی
راز/rāz/

آنچه از دیگران پنهان نگاه داشته می شود، سِر، موضوعی یا مطلبی که از دیگران پوشیده و پنهان است، ( در ...


دختر

فارسی
رامینه/rāmine/

رام، رامین، طربناک


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
روحا/ruhā/

جان، روان، ( روح = جان، نفس، الف ( اسم ساز ) )، منسوب به جان و روان


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
رویین/ruiyn/

محکم، استوار، ( به مجاز ) سخت و محکم، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) پسر پیران ویسه که در جنگ یازده رخ ب ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
رهی/rahi/

غلام، بنده، چاکر


پسر

پهلوی، فارسی
ریرا/rirā/

هشدار، هان، بیدارباش، به هوش باش، نام پرنده ای کوچک شبیه به گنجشک، نام زنِ تیزهوش و کاردان، نام یکی ...


دختر

مازندرانی، فارسی
راشا/rāšā/

سرسبز، خرّم و با طراوت، راه شادی، ( راش = گیاهی درختی، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به راش، راهِ شادی، ...


دختر، پسر

فارسی
روژیتا/rožitā/

مثل روز، روشن، زیبا، ( روژ = روز، تا = مثل و مانند )، مانند روز، روشن و درخشان


دختر

کردی، فارسی
راوش/rāvaš/

مشتری، ( = زاوش و زواش ) به معنی مشتری، [این کلمه اصلاً یونانی می باشد و از « زوس »zeus ( خدای بزرگ ...


پسر، دختر

یونانی، فارسی
رامک/rāmak/

فرمانبردار، اهلی، ( رام، ک ( تصغیر ) )، مصغر رام، ( رام +ک ( تصغیر ) )


پسر، دختر

فارسی
رامیا/rāmiyā/

زیبا و با طراوت، [رامی = نوعی گل، ( در عربی ) ثیل سیام، ی ( پسوند نسبت ) ]، منسوب به رامی ( گل )


دختر

فارسی
رزی/rozi/

منسوب به رز، نام یک گل، ( رز، ی ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی، فرانسوی

گل
ریانا/riyānā/

منسوب به ریان، شاداب تر، تازه، ( ریان، ا ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی، عربی
روناس/ru(o)nās/

نام یک گیاه، ( در گیاهی ) گیاهی علفی، پایا و خودرو از خانواده ی روناس که از ریشه و غده ی زیرزمینیِ ...


دختر

فارسی

طبیعت
رخشانه/rakhšāne/

رخشان، نورانی، تابان


دختر

فارسی
رزمینا/razminā/

باغ بلورین، ( به مجاز ) زیبارو، باغ گل مینا


دختر

فارسی
رزگل/roz gol/

گلِ رز، رز


دختر

فارسی، فرانسوی

طبیعت، گل
رامیاد/rāmyād/

مطیع، بنده و دوستدار اهورامزدا، از واژه های ایران باستان به معنی بنده و دوستدار اهورامزدا، زامیاد، ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی
رهاد/rahād/

مسافر، سیاح، جهانگرد


پسر

فارسی

هنری
رادبه/rād beh/

بهترین جوانمرد، آزاده و بخشنده ی بهتر، ( راد، به = بهتر )، روی هم به معنی بهترین جوانمرد، ( راد + ب ...


پسر

فارسی
رازی/rāzi/

منسوب به ری، اهل ری، ( اَعلام ) ) ابوبکر محمّد ابن زکریای رازی: [، قمری] پزشک، فیلسوف، شیمیدان و فی ...


پسر

فارسی
راتاناز/rātā nāz/

بخشنده، با شکوه، بخشنده باشکوه


دختر

فارسی
رادبد/r.-bod/

نگهبان جوانمردی و آزادگی و بخشندگی، ( راد، بد /، bod/ ( پسوند محافظت ) ) روی هم به معنی نگهبان جوان ...


پسر

فارسی
راددخت/rad dokht/

دختر بخشنده یا خردمند


دختر

فارسی
رادسام/rad sam/

پادشاه بخشنده


پسر

فارسی
رادعلی

راد ( فارسی ) + علی ( عربی ) علی جوانمرد


پسر

فارسی، عربی
رادفر/r.-far/

شکوه انسان بزرگوار و بخشنده، [راد= جوانمرد، آزاد، بخشنده، سخاوتمند، خردمند، دانا، حکیم، فر = شکوه و ...


پسر

فارسی
رادفرخ/rad-farokh/

از شخصیتهای شاهنامه، نام آخورسالار هرمز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
رادمن/r.-man/

مردی که دارای اندیشه ی جوانمردی است، ( راد، من/مان = اندیشه و فکر )


پسر

فارسی
رادمنش/r.-maneš/

دارای منش راد، سخی، کریم، سخاپیشه، کریم الطبع، سخاوت پیشه و جوانمرد


پسر

فارسی
رادنوش/rad-nosh/

جوانمرد جاوید، مرکب از راد ( جوانمرد، بخشنده ) + نوش ( نیوشنده )


پسر

فارسی
رادنیک/r.-nik/

ترکیب دو اسم راد و نیک ( جوانمرد و خوب )، ( راد = جوانمرد، آزاده، بخشنده، خردمند، نیک = خوب، نیکو ) ...


پسر

فارسی
رازانه/rāzāne/

منسوب به راز و منتسب به راز، پوشیده و رازآلود، ( راز = نهانی، سِر، رمز، انه ( پسوند نسبت ) )، به مع ...


دختر

فارسی



برچسب ها

اسماسم پسراسم دختراسم پسر فارسیاسم دختر فارسی