tv

/ˈtiːˈviː//ˌtiːˈviː/

معنی: دور نشان
معانی دیگر: مخفف: تلویزیون

بررسی کلمه

اختصار ( abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "television."
مشابه: tube

جمله های نمونه

1. Last night they stayed at home and watched TV.
[ترجمه گوگل]دیشب در خانه ماندند و تلویزیون تماشا کردند
[ترجمه ترگمان]دیشب آن ها در خانه ماندند و تلویزیون تماشا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The comedian will chair a new TV panel game.
[ترجمه گوگل]این کمدین مدیریت یک بازی پنل تلویزیونی جدید را بر عهده خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]این کمدین یک بازی پانل تلویزیونی جدید را بر عهده خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. So much of what's on TV is pure dross.
[ترجمه حسین] خیلی از چیز هایی که در تلویزیون پخش می شود ، آشغال محض است
|
[ترجمه بلوچ] 95٪ اخباری که در تلویزیون پخش میشود مخلوطی از دروغ بیش نیستند
|
[ترجمه گوگل]خیلی از چیزهایی که در تلویزیون پخش می شود تفاله خالص است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از چیزی که در تلویزیون وجود دارد، طلای خالص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The show was the biggest flop in TV history.
[ترجمه گوگل]این برنامه بزرگترین شکست در تاریخ تلویزیون بود
[ترجمه ترگمان]این نمایش بزرگ ترین شکست در تاریخ تلویزیون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When questioned on TV, the minister retracted his allegations.
[ترجمه گوگل]وقتی در تلویزیون مورد سوال قرار گرفت، وزیر اتهامات خود را پس گرفت
[ترجمه ترگمان]وقتی در تلویزیون مورد سوال قرار گرفت، وزیر ادعاهای خود را پس گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Are there any good programs on TV?
[ترجمه گوگل]آیا برنامه های خوبی در تلویزیون وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا برنامه های خوبی در تلویزیون وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A TV can be a real blessing for old people.
[ترجمه گوگل]تلویزیون می تواند یک نعمت واقعی برای افراد مسن باشد
[ترجمه ترگمان]یک تلویزیون می تواند یک موهبت واقعی برای افراد مسن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They hyped up the crowd with TV to sell their political policy.
[ترجمه گوگل]آنها برای فروش سیاست سیاسی خود، جمعیت را با تلویزیون به راه انداختند
[ترجمه ترگمان]آن ها جمعیت را از تلویزیون بالا می برند تا سیاست سیاسی خود را به فروش برسانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The TV series 'An Angel at my Table' was based on the autobiographies of the New Zealand author Janet Frame.
[ترجمه گوگل]مجموعه تلویزیونی «فرشته ای سر میز من» بر اساس زندگی نامه نویسنده نیوزیلندی جانت فریم ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]مجموعه تلویزیونی یک فرشته در جدول من براساس زندگینامه نویسنده جدید جنت در نیوزیلند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There's too much crime and gratuitous violence on TV.
[ترجمه گوگل]در تلویزیون جرم و جنایت و خشونت بی دلیل زیاد است
[ترجمه ترگمان]جنایت و خشونت gratuitous زیادی در تلویزیون وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This TV play does not seem to commend itself to me.
[ترجمه گوگل]به نظر نمی رسد این نمایش تلویزیونی خودش را به من تحسین کند
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسد که این بازی تلویزیون خودش را به من بسپارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They were all gathered round the TV.
[ترجمه گوگل]همه دور تلویزیون جمع شده بودند
[ترجمه ترگمان]همه دور تلویزیون جمع شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Children's TV nowadays is much more entertaining.
[ترجمه گوگل]تلویزیون کودکان امروزه بسیار سرگرم کننده تر است
[ترجمه ترگمان]این روزها تلویزیون کودکان بسیار سرگرم کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She finally got her own TV show.
[ترجمه گوگل]او بالاخره برنامه تلویزیونی خودش را داشت
[ترجمه ترگمان] اون بالاخره برنامه تلویزیونی خودش رو گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Have you seen the remote control for the TV anywhere?
[ترجمه گوگل]آیا کنترل از راه دور تلویزیون را جایی دیده اید؟
[ترجمه ترگمان]آیا کنترل از راه دور برای تلویزیون را در هر جایی دیده اید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دور نشان (اختصار)
tv

کلمات اختصاری

عبارت کامل: Tele Vision
موضوع: عمومی
تلویزیون سامانه ای ارتباطی برای پخش و دریافت تصاویر متحرک و صداها از مسافتی دور است. همچنین دستگاه گیرنده در این سامانه، دستگاه تلویزیون نام دارد.

تخصصی

[برق و الکترونیک] television-تلویزیون سیستمی که تصاویر دیداری متوالی را به سیگنالهای الکتریکی متناظر تبدیل می کند و آن سیگنالها را با امواج رادیویی یا از طریق کابل به گیرنده های دور ارسال می کند . گیرنده با استفاده از این سیگنالها تصاویر اصلی را بازسازی می کند.

انگلیسی به انگلیسی

• device which receives television signals and displays them as pictures and sound
tv is television.
a tv is a television set.

پیشنهاد کاربران

تلویزیون
مثال: She watched TV for an hour before going to bed.
او یک ساعت تلویزیون دید قبل از خواب رفتن.
تلویزیون
ارزش زمانی ( برخی متون حقوق درباره وام ها و سود )
Time Value
چی/چند/چه
T�v m�it zi؟
ساعت چند است؟
T�v Ed keg zi ni?
این دیگه چه کوفتیه؟ ( ندای تعحب )
مخفف Television
معمولا با حروف بزرگ TV نوشته می شود

بپرس