jobs

جمله های نمونه

1. jobs are rated according to pay
شغل ها را برحسب حقوق رده بندی می کنند.

2. changing jobs is one possibility
تغییر شغل یکی از کارهایی است که می توان کرد.

3. he jobs the road building to the lowest bidders
او ساختن راه را به ارزانترین مقاطعه کاران فرعی واگذار می کند.

4. odd jobs
کارهای گوناگون،خرده کاری،کارهای سرپایی،پادویی

5. his company jobs and does not deal with retail customers
شرکت او عمده فروشی می کند و با مشتریان خرده پا سر و کار ندارد.

6. many blue-collar jobs have disappeared in america
در امریکا بسیاری از شغل های کارگری ناپدید شده است.

7. to change jobs
شغل عوض کردن

8. bank failures cost many jobs
ورشکستگی بانک ها موجب از دست رفتن شغل های زیادی شد.

9. he does odd repair jobs
او کارهای مختلف تعمیراتی انجام می دهد.

10. the government's role in creating jobs
نقش دولت در ایجاد کار

11. he had the pick of several jobs
او می توانست از میان چندین شغل انتخاب بکند.

12. she was meditating a change of jobs
او در پی آن بود که شغل خود را عوض کند.

13. we hired him to do the odd jobs around the farm
او را برای انجام کارهای متفرقه ی مزرعه استخدام کردیم.

14. there was little to choose between those two jobs
آن دو شغل با هم فرق عمده ای نداشتند.

15. the free market led to the appearance of an entrepreneurial class and the creation of jobs
بازار آزاد موجب ظهور طبقه ی کارآفرینان و ایجاد کار گردید.

پیشنهاد کاربران

به معنای شغل
تبلیغ همه چیز بود بجز کلمه ای که نوشتید معنی ان چیست.
شغل ها
شغل

بپرس