یزید بن عمر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] یزید ملقب به ابوخالد فرزند عمر بن هبیره بن معیه بن سکین بن خدیج بن بغیض بن مالک سعد بن عدی بن فزاره از قبیلۀ بنی فزاره و خاندان بزرگ و جوان مردی بود. او اهل شام و خطیب ماهر و شاعری توانا و دارای جثۀ تنومندی بود.
یزید ملقب به ابوخالد فرزند عمر بن هبیره بن معیه بن سکین بن خدیج بن بغیض بن مالک سعد بن عدی بن فزاره از قبیلۀ بنی فزاره و خاندان بزرگ و جوان مردی بود. او اهل شام و خطیب ماهر و شاعری توانا و دارای جثۀ تنومندی بود.
فعالیت های یزید بن هبیره
فعالیت های یزید بن هبیره بدین شرح است:
← در زمان یزید بن عبدالملک
عقیدۀ یزید بن هبیره بر این پایه استوار بود که برای بنی عباس هیچ گونه بیعتی نگیرد، بلکه می خواست که برای محمد بن عبدالله بن حسین بن علی بیعت بگیرد. به همین علت با همکاران و مبلغین دولت عباسی به مقابله می پرداخت؛ از این رو در سال ۱۳۰ با سی هزار نفر سپاه و سلاح های جنگی زیادی به سوی قحطبه حرکت کرد و قحطبه نیز یوسف بن عقیل طائی را به جانشینی خود در سرزمین جبال گذاشت و خود به سوی عراق حرکت کرد هر دو سپاه در کنارۀ رود فرات به هم دیگر رسیدند، سه روز توقف کرد و سپس یزید بن هبیره به لشکریان خود دستور داد که با اسبان خود از فرات عبور کنند و در حالی که خودش پیشاپیش آنان حرکت می کرد همۀ سپاه عبور کردند. زمانی که آنان از فرات عبور کردند، ابن هبیره با قحطبه جنگ را آغاز کردند؛ ولی ابن هبیره نتوانست در برابر سپاه قحطبه پایداری کند، لشکر قحطبه پیروز شد؛ اما پس از پیروزی، قحطبه در آب افتاد غرق شد و یزید بن هبیره پس از شکست فرار کرد و خود را به واسط رساند و در آن شهر متحصن شد. پس از گذشت چند روز، پسر قحطبه به نام حسن فرمان دهی لشکر پدرش را به عهده گرفت. پس از این که ابن هبیره در واسط متحصن شد، حسن بن قحطبه یکی از سرداران خود را با بیست هزار مرد در آن جا گذاشت و خود به کوفه حرکت کرد. زمانی که ابوالعباس سفاح قدرت را به دست گرفت، به حسن بن قحطبه دستور داد به واسط برگردد و یزید بن عمر بن هبیره را محاصره کند. سپس سفاح، منصور را به مقابله با یزید بن هبیره فرستاد، منصور اولین کاری که انجام داد این بود که برای سرداران ابن هبیره و اشراف عرب که همراه او بودند نامه نوشت و از آنان کمک خواست و به آنان وعده و نوید داد و نابود شدن دولت بنی امیه را گوشزدشان کرد و پس از آن بیش تر سرداران ابن هبیره دعوت منصور پذیرفتند و به هبیره خیانت کردند. نخستین کسی که از سپاه ابن هبیره دعوت منصور را پذیرفت و به منصور پیوست، زیاد بن صالح حارثی فرمان دار ابن هبیره بر کوفه بود. او از نزدیک ترین اشخاص به ابن هبیره بود که پاسداری شبانه شهر و کلید دروازه ها را داشت. زمانی که این خبر به یزید بن هبیره رسید، او گفت: لا حول و لا قوة الا بالله. آن گاه ابن هبیره به غلامش دستور داد که، طارق بن قدامه قسری را به نزدش بیاورد. زمانی که طارق آمد، ابن هبیره کلیدها را به او داد و گفت من تو را از میان همه یارانت که خواص من هستیدة برای نگهبانی این شهر انتخاب کردم، سپس به او گفت سعی کن آن طور که سزاوار و شایسته اعتماد من است، باشی. مدت محاصره ابن هبیره طولانی شد؛ به طوری که مدت یازده ماه در محاصره بودند، محصورین در سال ۱۳۲ پس از رسیدن خبر قتل مروان، تن به صلح دادند. اسماعیل بن عبدالله قسری، خبر مرگ مروان را به آن ها داد و گفت: برای چه و که خودکشی می کنید و حال آن که مروان کشته شده. مردی از قبیله قیس به نام ابوبکر بن مصعب عقیلی سعی و تلاش زیادی برای بستن پیمان صلح میان ابوجعفر و ابن هبیره کرد، تا این که سرانجام بدین کار موفق شد و امان نامه ای با مضمون زیر برای ابن هبیره آورد:
← بخشی از متن امان نامه
...

پیشنهاد کاربران

بپرس