گز

/gaz/

معنی انگلیسی:
tamarisk or manna-tree, metre, ell

لغت نامه دهخدا

گز. [ گ َ ] ( اِ ) درختی باشد که بیشتر در کنارهای آب و رودخانه روید و آن را به عربی طرفا خوانند و بارش که ثمرةالطرفا باشد امراض چشم و زهر رتیلا را نافع است. ( برهان ) ( جهانگیری ). و به هندی چهاو گویند. ( آنندراج ) ( غیاث ). گز درختی است از تیره تاماریکاسه آ واز جنس تاماریکس . پنج گونه آن را در ایران نام برده اند: 1- گز شاهی ، این گونه در صفحات جنوب ایران بوشهر و لار و عباسی و حوالی نیک شهر و برازجان فراوان است و به ارتفاع 15 متر و بیشتر هم میرسد. 2- گز خوانسار یا گز گزانگبین ، این گونه در اطراف اصفهان و در شوره زارهای مردآباد کرج یافت میشود و گزانگبین میدهد دهد آن را طرفا نیز میخوانند. 3- ت. پالازی در اطراف کرج یافت میشود و در جنگلهای ارسباران نیز موجود است و آن را یلقون میخوانند. 4- ت. تتراندر بین شیراز و فیروزآباد موجود است.5- تمیس پیچکی است که درجنگل های شمال در ارتفاعات میان 700 و 1000 متر از سطح دریا یافت میشود و آن را در گیلان تمیس خوانند . درخت گز از درختان گرمسیری و ویژه شوره زارهاست. در فارس ، کرمان ، مکران ، زابل و کنار رود ارس فراوانتر از سایر مناطق ایران است. در بنادر جنوب بویژه در بوشهر درخت عمده محسوب میشود.
خواهش و رویش : درخت گز در زمینهای خیلی خشک و شور و درزمینهای ماندابی کنار دریا و مجاور رودخانه ها میروید. خیلی خوب جست میدهد. روشنایی پسند است و مقاومت آن در برابر کم آبی بسیار میباشد. مصرف : چوب گز شاهی در ساختمان مصرف میشود. گونه های دیگر گز به مصرف سوخت میرسد. این درخت برای جنگلکاری جنوب ایران شایان توجه است زیرا هم در برابر خشکی مقاومت میکند و هم قلمه آن خوب میگیرد. ( جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 صص 198 - 200 ) :
چو ببرید رستم بن شاخ گز
بیامد ز دریا به ایوان و دز.
فردوسی.
قوت مرغ جان به بال دل است
قیمت شاخ گز به زال زر است.
خاقانی.
چیست هستی حسها مبدل شدن
چوب گز اندر نظر صندل شدن.
مولوی.
اگر بد کنی چشم نیکی مدار
که هرگز نیارد گز انگور بار.
سعدی ( بوستان ).
و در آن موضع درختان گز بسیار بود و احتیاج بتبر شد. ( انیس الطالبین نسخه خطی مؤلف ص 32 ).

گز. [ گ َ ] ( اِ ) ظاهراً نام پارچه ای است و از اشعار زیر چنین استنباط میشود :
چو گز به چوب درآید به معرض کرباس بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

۱ - قصبه ایست از دهستان انزان بخش بندر گز شهرستان گرگان واقع در ۳/۵ کیلومتری جنوب بندر گز معتدل مرطوب دارای ۱٠۶۲۱ تن سکنه محصول برنج غله توتون سیگار کنجد.
( اسم ) گزنده : بدو گفت کای بدتر از مار گز بمیدان که پوشد زره زیر خز ?
دهی در شهرستان بیرجند

فرهنگ معین

( ~ . ) (اِ. ) نوعی پارچه .
( ~ . ) (اِ. ) ۱ - درختچه ای زینتی از تیرة گزها با برگ های ریز و به هم فشرده که دارای گل های منظم و صورتی یا سفید رنگ است . از ساقة آن ماده ای شیرین و مطبوع به نام گزانگبین خارج می شود. ۲ - نوعی شیرینی که آن را با شیرابة گیاه گز درست می کنند.
( ~ . ) (اِ. ) نوعی تیر بی پر.
( ~ . ) (ص . ) گس .
(گَ یا گِ ) (اِ. ) = گاز: دندان ، سن .
(گَ ) (اِ. ) واحد طول که در قدیم معادل ۲۴ انگشت بود. ، ~نکرده پاره کردن کنایه از: کاری را نسنجیده و از روی بی فکر کردن .

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) درختی کوتاه و بوته مانند با خوشه های گل سفید یا سرخ رنگ و برگ های ریز که از ساقۀ آن گزانگبین گرفته می شود و چوب آن برای سوختن استفاده می شود.
۲. نوعی شیرینی که با شیرۀ گز، شکر و سفیدۀ تخم مرغ درست می کنند و لای آن مغز پسته یا بادام می گذارند.
واحد اندازه گیری طول برابر با ۱۶ گره.
* گز کردن: (مصدر متعدی ) [عامیانه] اندازه کردن پارچه یا زمین با گز، ذرع کردن.
گس، زمخت: چند پختی تلخ و تیز و شور گز / این یکی بار امتحان شیرین بپز (مولوی: ۷۵۹ ).
۱. = گَزیدن
۲. گزنده (در ترکیب با کلمه دیگر ): غریب گز.

فرهنگستان زبان و ادب

{Tamarix} [زیست شناسی- علوم گیاهی] سرده ای از گزیان درختی یا درختچه ای همیشه سبز یا خزان دار با حدود 50 تا 60 گونه که بومی نواحی خشک اوراسیا یا افریقا هستند و معمولاً در خاک های شور می رویند و میتوانند شرایط قلیایی را نیز تحمل کنند؛ برگ های آنها فلس مانند است...

گویش مازنی

/gaz/ گز بندرگز از دهکده های بزرگ انزان شامل محلاتی قدیمی به نام کوی خیل، تمیسکانه خیل، بادخیل، کردخیل، بای خیل، کوه صحرامله، شاه پسند مله که برخی از آن ها اکنون مسکونی نیستبندرگز در حال حاضر شهری آبادان و سرسبز استگز در جنوب بندرگز قرار دارد & سوزش ناشی از سوختن دردهای عصبی & واحد قدیمی طول به درازای یکصد و چهارسانتی متر & دو روستا به نام های گز شرقی و گز غربی در جنوب بندرگز & ور رفتن

واژه نامه بختیاریکا

( گز * ) آب زیر کاه؛ مخفی کار؛ گزیر
( گَز ) ( فا ) ؛ از گونه های درختان گرمسیری
واحدیست حدود یک متر؛ به اندازه از روی دماغ تا انتهای شست دستی که موازی شانه و عمود بر بدن راست شده باشد.

دانشنامه عمومی

گز (درمیان). گز روستایی در دهستان قهستان بخش قهستان شهرستان درمیان استان خراسان جنوبی ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۱۱ نفر ( در ۷ خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس گز (درمیان)

گز (سربیشه). گز یک روستا در ایران است که در دهستان نهارجان شهرستان سربیشه واقع شده است. [ ۱] گز ۲۲۲ نفر جمعیت دارد.
عکس گز (سربیشه)

گز (سیریک). گز، روستایی در دهستان بیابان بخش مرکزی شهرستان سیریک در استان هرمزگان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۷۵۱ نفر ( ۲۰۳ خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس گز (سیریک)

گز (فرانسه). گز ( فرانسه ) ( به فرانسوی: Gez ) یک کمون در فرانسه است که در Canton of Argelès - Gazost واقع شده است. [ ۱]
گز ۳٫۸۹ کیلومترمربع مساحت و ۲۳۳ نفر جمعیت دارد و ۶۰۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس گز (فرانسه)عکس گز (فرانسه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

گز (خوراک). گَز (خوراک)
گَز
گَز
گَز
گَز
گَز
گَز
گَز
نوعی شیرینی سنتی ایران. از درختچه ای به نام گزانگبین، با نام علمی تاماریکس مانیفِرا فرآوری می شود. گزانگبین در نواحی مرکزی ایران، به ویژه اطراف خوانسار و اصفهان می روید. شیرۀ این گیاه براثر نیش حشره ای از گونۀ کوکوس مانیپاروس از شاخه های آن تراوش می کند و طعم شیرین دارد. از این شیره، نوعی شیرینی به نام گز درست می کنند. گز را معمولاً به شکل قرص هایی که با گلاب و مغز پسته آمیخته است، می سازند و لابه لای قرص ها آرد می پاشند تا از چسبیدن آن ها به یکدیگر جلوگیری شود. در چند دهۀ اخیر گز را به شکل های دیگر هم می سازند. گز اصفهان در ایران به مرغوبیت شهرت دارد.

گز (شهر). گَزْ (شهر)
واقع در استان اصفهان، شهرستان برخوارومیمه، بخش برخوار. با ارتفاع ۱,۵۸۰ متر، در دشتی در ۴کیلومتری شرق جنوبی شاهین شهر، در ۷ کیلومتری غرب دولت آباد قرار دارد. ارتفاع آن ۱۵۸۰ متر و اقلیم این شهر معتدل و خشک است. جمعیت آن ۲۰,۴۳۲ نفر است (۱۳۸۵).

گز (گیاهان). گَز (گیاهان)(tamarisk)
گَز
گروهی از درختان کوچک یا درختچه های مناطق گرم، شور، و بیابانی اروپا و آسیا، از جنس Tamarix، تیرۀ گز. این گیاهان در جایی یافت می شوند که گیاه دیگری نمی روید. گز معمولی یا گزانگبین، با نام علمی T. gallica، در نواحی ساحلی اروپا و خاورمیانه می روید، برگ های کوچک فلس مانندی دارد که روی شاخه های پَرمانند آن قرار می گیرند. این درخت خوشه های گل صورتی و کوچک می آورد. شهدی حاصل از گزانگبین بر اثر نیش حشره ای با نام Eriococus mannifer ترشح می شود. به شهد این درخت معمولاً انگبین می گویند. گزها در ایران دارای گونه های متعددی اند و اغلب آن ها در نواحی استپی و شوره زارها می رویند.

گز (مقیاس). رجوع شود به:ذرع

جدول کلمات

مقیاس طول

مترادف ها

tamarisk (اسم)
گز، درخت گز

پیشنهاد کاربران

مَنْ تَقَرَّبَ اِلَیَّ شِبْراً تَقَرَّبْتُ اِلَیْهِ ذِراعاً1
هر کس یک وجب به من نزدیک شود من یک ذراع ( = دو وجب ) به او نزدیک می شوم.
این لطف مضاعفى است از سوى خداوند که هر که راه او را انتخاب کند خدا او را تأیید مى نماید.
...
[مشاهده متن کامل]

1ـ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 87، ص 190، روایت 5.
ذراع همان فاصله آرنج تا نوک انگشت وسطی است و اندازه تقریبی آن ۵۰ سانتی متر می شده و تقریبا به اندازه دو وجب است. ( به اندازه خط کش نیم متر فلزی بزازی که این متر به متر بزازی معروف میباشد چراکه این متر ابزار بسیار مهمی برای پارچه فروشان و بزازان هست و در ضمن به این میله ی فلزی پنجاه سانتیمتری نیم گَز هم می گویند که یک گز آن برابر یک متر می شود )
در باب ذراع و ذرع هم باید گفت که ذراع گویا همان فاصله آرنج تا نوک انگشت وسطی است اما ذرع گاهی همین معنی و گاهی در ریاضی برابر گز و حدود یک متر آمده است.

گـَز یا گِز ( نام علمی: Tamarix ) درختی است کهن سال، این درخت به علت رسیدن ریشه اش به آب سطحی زمین عمر طولانی دارد، گویند که در بعضی مناطق گرمسیر بیش از هزار سال عمر کرده است. غالباً بیشترین ارتفاع این درخت به ۱۰ تا ۱۵ متر می رسد. درخت گز از خانوادهٔ Tamarix است و در نقاط مختلفی از دنیا از جمله ایران می روید.
...
[مشاهده متن کامل]

درختی است زیبا دارای برگ هایی باریک، نوک تیز و فشرده به هم دارد. از شاخه های این درخت ماده ای به خارج ترشح می شود که به گز انگبین موسوم است و دارای ساکارز، موسیلاپ و پراکسیداز است؛ و به علت شور بودن برگ های آن فقط شتر و شترسانان از آن استفاده می کنند، اما برای تغذیهٔ سایر حیوانات دیگر نامرغوب است.
در ایران پنج گونه از درخت گز می روید: کورگز یا گز شاهی که گاهی از ۱۵ متر هم فراتر می رود که بیشتر در سیستان یافت میشود ، گز خوانسار یا گز انگبین که از آن انگبین تهیه می شود، یلقون ( با اسم علمی تاماریکس پالازی ) که در حوالی کرج یافت می شود، تاماریکس تتراندر که در حوالی شیراز می روید و تمیس که در جنگل های شمالی ایران دیده می شود.
شیرینی ای که در نواحی اصفهان به نام گز ساخته می شود نیز نام خود را از شهد ترشح یافته از پسیل گز که اختصاصاً بر روی این درختچه جایگیر می شود گرفته است. ارزش گزانگبین در این است که یکی از معدود قندهای فروکتوز به تنهایی در طبیعت می باشد. گزانگبین در منابع مختلف تحت عناوین گز خوانسار، انگبین گون، ترنجبین اصفهان و شهد پارسی نام برده شده است
در نبرد رستم و اسفندیار، رستم، با راهنماییِ سیمرغ، با تیری از چوب درخت گز بر چشمِ اسفندیار زد.

گز
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/گز_(درخت)
گَز ؛ واحد طول است که درقدیم معادل 24 انگشت بود و اشل 10 باب بوده و هر باب عبارت است از 6 گز و هر گز عبارت است 6 قبضه و قبضه عبارت است از 4 انگشت و در نهایت یک گز را برابربا 24 انگشت دانسته اند.
/گز نکرده ، پاره کرده/ ( فتح گ )
کنایه از :
"نسنجیده کاری کردن"
"بدون فکر ، کاری انجام دادن"
گزدرمعانی بسیاری به کاررفته است ازقبیل فاصله
یازمین یامحصول سوغات شهری است پس باتوجه به دیگردلایل درجمله بایدمعنی ان راپیداکرد
هوالعالم
گز در زبان کوردی به معنای زمین است
اگر از
گز ترا مهستی همی باید
اینک اورا ببر مرا شاید
سنائی
گز نوعی شیرینی اصیل ایرانی که در اصفهان تولید میشوداز سالیان سال مورد توجه عموم مردم قرار گرفته
بعد از گذشت قرن ها بعنوان بهترین پذیرایی و یا هدیه به تمام مردم ایران و جهان استفاده میشود
طعم بی نظیر گز با ذائقه همه سازگار است و از این رو هیچگاه جایگزینی پیدا نکرده و نخواهد کرد
در ترکی کلمه ی" گز" امر واژخ ی گزماخ هست به معنی بگرد که فعلش میشه گشتن و گردیدن
گز gaz : ( اِ ) ( منسوخ ) : ۱ - واحد اندازه گیری طول معادل یک متر ( سابقاً ۱۰۴ سانتی متر ) ذرع. ۲ - واحد طول، ذرع ۳ - ابزار اندازه گیری طول به شکل خط کش باریک به طول ۵۲ سانتی متر
فرهنگ سخن ( حسن انوری )
...
[مشاهده متن کامل]

گز gaz : واحد قدیمی طول به درازای ۱۰۴ سانتی متر
فرهنگ واژگان تبری
زیر نظر: جهانگیر نصری اشرفی

واحدی برای سنجش طول معادل آرنج تا نوک انگشت وسط در زبان ملکی گالی بشکرد
این واژه با پسته شکر اب و. . . . .
تهیه شده است این نوع خوراکی میباشد گز تقریباً یک شیرینی سنتی است
خداحافظ خسته نباشید
نام روستایی در لرستان. به معنی گل شقایق
اسم عام ( اِ ع ) /واحد شمارش مسافت/

واحد شمارش طولی برای اندازه گیری اشیا مانند پارچه یا زمین یا مسافت که در قدیم به علت نبودن ابزار با قدم های کوتاه نزدیک یک متر اندازه گیری می کردند و صحت آن را با ذراع مشخص می کردند که هر ذراع دو وجب دست است پس یک گز چهار وجب دست است.
گز: واحد طول برابر با 195/62 سانتی متر در خجند ( نامه به امیربخارا به درازای 5/1 گز و پهنای 1 گرم )
هوالعلیم
گز : سوغات شیرین ومنحصر بفرد اصفهان. . . .
در زبان اچمی به معناى اوجاق گاز
گز/Gez/در گویش شهرستان بهاباد به معنای ادا/ada/ است و گز کسی را درآوردن
/Gez kasi ra daravardan/ به معنای ادای کسی را درآوردن است که بیشتر بچه های بی ادب، گز هم سن و سال هایشان را در می آورند که باید از این کارمنع شوند.
اندازه سنج درازائی میان 97. 7 سانتیمتر تا 104 سانتیمتر
در زبان لری بختیاری به معنی
گاز. گم .
gaz
در زبان لری بختیاری به معنی
درخت خاردار
gaz
در زبان لری بختیاری به معنی
واحد طول معادل فاصله نوک بینی تا نوک انگشتان در حالت
کشیدگی دست
gaz
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس