گرد اورنده

/gerdAvarande/

لغت نامه دهخدا

( گردآورنده ) گردآورنده. [ گ ِ وَ رَدَ / دِ ] ( نف مرکب ) گردکننده. فراهم کننده. جامع : روایت کرد ابوالقاسم بن غسان گردآورنده اخبار آل برمک. ( تاریخ بخارا ). رجوع به گرد آوردن شود.

فرهنگ فارسی

( گرد آورنده ) ( صفت ) گرد کننده فراهم آورنده جمع کننده : روایت کرد ابوالقاسم بن غسان گرد آورند. اخبار آل برمک ... .

فرهنگ معین

( گرد آورنده ) ( ~ . وَ رَ دِ ) (ص فا. ) فراهم - کننده .

فرهنگستان زبان و ادب

گردآورنده
{compiler} [علوم کتابداری و اطلاع رسانی] شخصی که آثار نوشتاری مختلف چاپی یا دستنویس را برای چاپ در مجموعه ای منظم گرد بیاورد

اصطلاحات و ضرب المثل ها

گردآورنده
{compiler} [علوم کتابداری و اطلاع رسانی] شخصی که آثار نوشتاری مختلف چاپی یا دستنویس را برای چاپ در مجموعه ای منظم گرد بیاورد

مترادف ها

collector (اسم)
جمع کننده، تحصیلدار، گرد اورنده، جریان روب، فراهم اورنده، جمع اورنده

gatherer (اسم)
جمع کننده، گرد اورنده

compiler (اسم)
مولف، گرد اورنده، همگردان

فارسی به عربی

جامع

پیشنهاد کاربران

بپرس