کیفرخواست

/keyfarxAst/

معنی انگلیسی:
indictment, bill of indictment

لغت نامه دهخدا

کیفرخواست. [ ک َ / ک ِ ف َ خوا / خا ] ( اِ مرکب ) ( اصطلاح حقوق ) ادعانامه دادستان ( مدعی العموم ). ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

ادعانامه دادستان
( اسم ) ادعا نام. دادستان ( مدعی العموم ) .

فرهنگ معین

( ~. خا ) (اِمر. ) ادعانامة دادستان (مدعی العموم ).

فرهنگ عمید

ادعانامۀ دادستان.

دانشنامه آزاد فارسی

ادعانامۀ دادستان؛ درخواست کیفر و مجازات از دادگاه برای متهم که توسط دادستان تنظیم می شود. دادستان، نظر خود، مبنی بر مُجْرِمیَّت متهم مستوجب مجازات، را همراه با ادلّه آن، در قالب کیفرخواست، تنظیم، و از دادگاه تقاضا می کند او را به مجازات مقرر قانونی محکوم نماید. دادگاه، پس از استماع ادّعای دادستان و دفاعیّات متهم به صورت شفاهی، با توجه به مفاد کیفرخواست حکم لازم را صادر می کند. طبق مادۀ ۳ قانون آئین دادرسی کیفری کیفرخواست باید متضمّن نکات زیر باشد: مشخصات متّهم که شامل نام ونام خانوادگی، سن، شغل، محلِ اقامت، باسواد یا بی سواد، مجرد یا متأهل است، نوع قرار تأمین با قید این که متهم آزاد است یا در بازداشت، نوع اتهامی که نظر دادستان متوجه متّهم است، ادلّۀ اتهام، مواد قانونی مورد استناد دادستان، سابقۀ محکومیَّت متّهم، تاریخ و محل وقوع جرم. مهم ترین بخش کیفرخواست ادلّه و مدارک اتهام است.

فارسی به عربی

بیان الإتهام

پیشنهاد کاربران

ادعا نامه
بازگرداندن جرم به حالت اولیه ، که هنوز جرمی رخ نداده است
تقاضانامه دادستان از مرجع رسیدگی مبنی بر صدورحکم به محکومیت و مجازات متهم، کیفر خواست نامیده می شود .
حاکی از تقاضای کیفر از دادگاه جزا برای متهم از طرف دادستان
کیفرخواست ادعایی است که دادستان درباره مجرم بودن متهم می کند .
کیفرخواست�همان ادعانامه�دادستان�است که پس از پایان تحقیقات مقدماتی در خصوص متهم صادر می شود.
تقاضای�دادسرا�از محکمهٔ جزا برای تعیین مجازات یا اقدامات تأمینی و تربیتی دربارهٔ متهم، کیفرخواست نامیده می شود.

بپرس