کمون

/komon/

معنی انگلیسی:
latency, interior

لغت نامه دهخدا

کمون. [ ک َم ْ مو ] ( معرب ، اِ ) زیره. ( دهار ). زیره ، معرب خامون. کرمانی و فارسی و شامی و نبطی بود... ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). زیره. ( ناظم الاطباء ). معرب از «کومی نوم » لاتینی. زیره. ( فرهنگ فارسی معین ). نباتی بری و بستانی است دارای دانه ، و انواع بسیاری دارد از جمله کرمانی ، سیاه و فارسی ، زرد و شامی و نبطی و کمون معمولی ، سفید است. ( از اقرب الموارد ). معرب از خامون یونانی است و به فارسی زیره نامند. بری و بستانی می باشد و هریک را اصناف مختلفه است : سیاه بری و بستانی را کمون کرمانی و زرد را فارسی و شامی و سفید را نبطی نامندو اخیر زیره سبز است و در اکثر امکنه می باشد و بری هر صنفی قویتر از بستانی و صنفی از بری سیاه می باشدو شبیه است به شونیز و قوی الحرارت است و از مطلق کمون مراد کرمانی است و به یونانی او را باسلیقون نامند و به معنی ملوکی است و بهترین اقسام کرمانی است و زبون ترین ، سفید بستانی است ، و قوتش تا هفت سال باقی می ماند و نبات آن از رازیانه کوچکتر و برگش مستدیر مانند شبت است... ( از تحفه حکیم مؤمن ) :
سخن به نزد تو آوردن آن چنان باشد
که سوی خطه کرمان کسی برد کمون.
ابن یمین.
و رجوع به زیره شود.
- کمون ارمنی ؛ زیره رومی که کرویا نیزنامندش. ( منتهی الارب ). کرویا. ( تاج العروس ج 7 ص 322 )( اقرب الموارد ). کرویا که زیره رومی نیز نامند. ( ناظم الاطباء ). قرنباد. ( فرهنگ فارسی معین ).
- کمون اسود ؛ زیره کرمانی است و در بعضی بلاد شونیز را به این اسم می نامند. ( تحفه حکیم مؤمن ). سیاه دانه. توضیح آنکه در بعض مآخذ ازآن رو که کمون مرادف با زیره مطلق است کمون اسود را زیره سیاه معنی کرده اند. ( فرهنگ فارسی معین ).
- کمون اصغر ؛ کمون فارسی است. ( از تحفه حکیم مؤمن ) ( از اقرب الموارد ).
- کمون الجبل ؛ بسبسه. تامشاورت. تامساورت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- کمون بری ؛کمون دشتی. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کمون دشتی شود.
- || سیاه دانه. ( فرهنگ فارسی معین ).
- کمون بری اسود ؛ بهترین آن از کرمان بدست آید و از آن داروی بیخته ای بدست آورند که مشهور است. ( از تاج العروس ج 7 ص 322 ).
- کمون حبشی ؛ زیره بری شبیه به شونیز. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). شبیه به شونیز. ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ). کمون اسود بری است که تخم آن شبیه است در سیاهی به شونیز. ( تحفه حکیم مؤمن ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

پنهان شدن، پوشیده شدن، مخفی شدن، درنهان بودن
( اسم ) بخشی از تقسیمات کشوری فرانسه و آن معادل بلوک و بخش است .
ناقه کمون ناقه که آبستنی خود پنهان دارد . ماده شتری که آبستنی خود پنهان دارد .

فرهنگ معین

(کُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) پنهان داشتن . ۲ - (اِمص . ) پوشیدگی ، نهفتگی .
(کُ مُ ) [ فر. ] (ص . ) عمومی ، مشترک ، جامعه ای که همة افراد آن در همة دارایی ها شریکند.
(کَ مُّ ) [ ع . ] (اِ. ) زیره .

فرهنگ عمید

ویژگی جامعه ای که در آن هیچ کس مالک چیزی نیست و همه در آنچه دارند، شریک هستند.
۱. پنهان شدن، پوشیده شدن، مخفی شدن.
۲. در نهان بودن.
۳. (اسم ) (پزشکی ) دورۀ نهفتگی بیماری، فاصلۀ بین ورود عامل بیماری زا به بدن و نمایان شدن نخستین علائم بیماری.
زیره.

دانشنامه عمومی

کمون یا جامعه اشتراکی ( به انگلیسی: Commune ) به معنای اشتراکی، نوعی اجتماع عمدی و هدفمند است که مردم آن محیط زندگی، علاقه مندی ها، ارزش ها، باورها و همچنین منابع و اموال خود را با یک دیگر به اشتراک می گذارند. در بسیاری از کمون ها علاوه بر اشتراک گذاری منابع چیزهای دیگری مثل تصمیم گیری بر پایه اجماع، ساختار بدون طبقه و زندگی با ملاحظات بوم شناسی نیز از اصول مهم و پایه ای شمرده می شود. [ ۱]
تعداد زیادی کومون در سراسر جهان وجود دارد. فهرستی از آن ها در بنیاد اجتماع عمدی یافت می شود. [ ۲]
لفظ کمونیسم از این واژه آمده است. در معنای عام کلمه، کمون جامعه ای است که در آن سلسله مراتب وجود ندارد و همه اموال و وسایل آسایش و تفریح به اشتراک در اختیار همه جامعه یا نخبگان ( گزیدگان ) باشد. کلمه کمونیسم در مورد نظام های اجتماعی مختلفی به کار گرفته شده است، مانند: کمونیسم گزیدگان که افلاطون با الهام از الگوی اسپارت قدیم پیشنهاد کرده، جوامع کمونیستی مذهبی مسیحی که در قرن شانزدهم و قرنهای بعدی در قاره آمریکا تأسیس شد، فالانسترهایی که فوریه پیشنهاد کرده است، و جوامع اشتراکی رابرت آون و … این جوامع در میان خود مساوات داشتند و آب و غذا و درآمد را برحسب نیاز افراد تقسیم می کردند. امروزه نیز در تعاریف مارکسیستی به کار می رود.
عکس کمون

کمون (پاریس ۱۸۷۱). کمون ( پاریس، ۱۸۷۱ ) ( به فرانسوی: ( La Commune ( Paris, 1871 ) یک فیلم درام تاریخی به کارگردانی پیتر واتکینز دربارهٔ کمون پاریس است که در سال ۲۰۰۰ منتشر شد. این فیلم یک باز اجرای تاریخی به سبک مستند است. از بازیگران آن نیز می توان به فرانسیس دامینز اشاره کرد.
عکس کمون (پاریس ۱۸۷۱)

کمون (فیلم). کمون ( دانمارکی: Kollektivet ) فیلمی در ژانر درام به کارگردانی توماس وینتربرگ، محصول مشترک دانمارک، سوئد و هلند[ ۱] است که در سال ۲۰۱۶ میلادی منتشر شد. از بازیگران آن می توان به ترینه دورهلم اشاره کرد. این فیلم در بخش رقابتی کسب جایزهٔ خرس طلایی در شصت و ششمین دورهٔ جشنواره بین المللی فیلم برلین انتخاب شد. [ ۲] [ ۳] ترینه دورهلم برای ایفای نقش در این فیلم خرس نقره ای برای بهترین بازیگر زن این دوره از جشنواره را تصاحب کرد. [ ۴] [ ۵]
اولریش تامسن در نقش اریک
فارس فارس در نقش آلون
• ترینه دورهلم در نقش آنا
یولیه آونیته وانگ در نقش مونا
لارش رانته در نقش اوله
• مائونوس میلان
عکس کمون (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

کُمون (commune)
زندگیِ گروهی افراد یا چند خانواده با یکدیگر، با دارایی ها و وظایف مشترک. انواع گوناگون کمون در دوره های متفاوت وجود داشته اند؛ ازجملۀ آنهاست، گروهی از بورژواها یا شهروندان در قرون وسطا، اجتماعی دینی در امریکا و تقسیمات منطقه ای در چین کمونیست. این اصطلاح به اتحادیۀ شهرهای شمال و مرکز ایتالیای قرن های ۱۱م و ۱۲م نیز اطلاق می شود. این کمون ها، پس از آن که استقلال خود از حاکمیت پاپ یا امپراتور مقدس روم را اعلام داشتند، در قرن های ۱۳ـ۱۴م، تحت سلطۀ حکومت های گروه سالاری یا خودکامه قرار گرفتند. در فرانسۀ دورۀ فئودالیسم، کمون به گروهی از افراد اطلاق می شد که مجوز تأسیس مؤسسه یا شرکتی را از شاه کسب می کردند. متعاقباً این اصطلاح به گروهی گفته می شد که در بخش یا منطقه ای، حکومتی محلی تحت تابعیت حکومت مرکزی تشکیل می دادند. امروزه در فرانسه، کمون حکومتی محلی است متشکل از شهروندان، شورایی منتخبِ کمون و یک شهردار منصوب از جانب حکومت مرکزی. این اصطلاح از اوایل قرن ۱۷، برای اجتماعات دینی هم به کار رفته است، نظیر فرقۀ روزی کروشنها، ماگلِتونیها و گروه های افراطی تری نظیر دیگِرها، و کواکرها (اعضای انجمن دوستان). در آن زمان، گروه های بسیاری به امریکا رفتند و کمون تشکیل دادند؛ از آن جمله اند کمون هایی نظیر جامعۀ فیلادلفیادر دهۀ ۱۶۸۰ و شِیکِرها که تا ۱۸۰۰ دَه کمون در امریکای شمالی تشکیل دادند. در دورۀ انقلاب صنعتی اجتماعاتی اتوپیایی، ملهم از عقاید رابرت اوئن و شارل فوریه، شکل گرفتند. در قرن ۲۰ این اصطلاح برای تقسیمات محلی یا مناطق مسکونی کشورهای کمونیستی به کار رفته است. در چین دورۀ مائو تسه تونگ کمون از ادغام روستاهای موجود در یک بخش، با متوسط جمعیت ۳۰هزار نفر و ادغام تعاونی ها در واحدهای بزرگ تری به نام کمون ها، تشکیل می شدند. در ۱۹۵۸، با آغاز برنامۀ جهش بزرگ، کمون های خلقی (گروه های کارگری) در چین شکل گرفتند که مسکن و غذای اشتراکی به افراد می دادند. کمون های خلقی گروه های کارگران را سازماندهی می کردند و امکاناتی نظیر مهد کودک، مدرسه، و درمانگاه در اختیار آنان می گذاشتند. کمون ها در کشورهای غربی، در دهۀ ۱۹۶۰، در قالب گروه های کوچک اِحیا شدند.

مترادف ها

dormancy (اسم)
رکود، کمون، نهفتگی

پیشنهاد کاربران

کمون یعنی بی دینی، بُت پرستی
کمون یعنی بُت پرستی ، بی دینی،
پدیده های بت پرسی و بی دینی و خدا ناباوری از طرف و یکتا پرستی و دین داری و خدا باوری از طرف دیگر هر دو در پیشگاه بیکران خداوند متعال ( که هیچ چیزی در خارج یا بیرون از آن نه وجود دارد و نه می تواند وجود داشته باشد ) هم سطح اند و هیچکدام از آنها نسبت به دیگری از هیچگونه ارجحیت و برتری و امتیاز خاص و ویژه ای برخوردار نبوده و نیست و نخواهد بود.
...
[مشاهده متن کامل]

خداوند متعال علمی و نه خدای خیالی و اواهمی نوآه ( نوح ) ؛ آبراهام ( ابراهیم ) ؛ موسا ( موسی ) ؛ ایسا ( عیسی ) ؛ محمد ( مو همّ آد ؛ مو هم ماد ) و خدایان گوناگون اقوام دیگر و یا خدایان ایده ای ؛ مفهومی ؛ فکری ؛ روحی ؛ مادی ؛ عقلی فلاسفه و یا خدای عشق عارفان دینی ، در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را در بین اقوام یهود و عرب و عجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیان و منجی و ناجی و نبی و پسر و رسول و ولی و والی و هر گونه عنوان دیگری برای تربیت و هدایت معنوی بشر انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجّوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه. تکالیف سنگین و اعمال دست و پاگیر و بازدارنده رشد و نمّو و بلوغ قوای ادراکی فهم و عقل انسان و کُند کننده احساسات و عواطف و افکار و خیالات و در عوض تقویت کننده اوهامات و ابهامات و خرافات از قبیل ستایش و پرستش ؛نیایش و مناجات ؛ دعا و عبادات ؛ طاعات و بندگی ؛ تسبیح و ذکر ؛ احداث معابد و قربانی حیوانات در اطراف آنها ؛ زیارت اماکن به اصطلاح مقدسه و تعیین قبله گاه و اوقات شرعی از طرف خداوند متعال و به امر وی و از آسمان نازل نگردیده و بر وجود انسان تحمیل نشده اند بلکه جملگی میراث دوران حاکمیت آیین های بت پرستی بوده و توسط بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع آئینی و دینی اقتباس گردیده و بر گردن و دوش و گرده پیروان نهاده شده اند و آنهم با هدف و قصد و نیت و انگیزه باطنی زنده نگاه داشتن نام و نشان و اثر خویش در ذهن و زبان و خط انسان بخصوص پیروان و در حافظه یا خاطره تاریخ و آنهم نه به تبعیت و پیروی از امر و کلام خداوند متعال بلکه متاثر از پرتو های وسوسه گر نور ظلمانی آتش سوزان شهوت غریزه طبیعی نام آوری و شهرت طلبی در سطوح زندگی های ابتدایی ایلیاتی و طایفه ای و قبیله ای و قومی در اعصار و شرایط مختلف تاریخ. پدیده یکتا پرستی دینی فرزند راستین و وارث بر حق و ادامه دهنده راه و کمال نهائی جمیع آئین های بت پرستی بوده و می باشد و مثل یک بلای بزرگ از آسمان بر سر هستی و وجود و دار و ندار انسان نازل نگردیده است. دو وعده عمده و بنیادی آئینی و دینی ؛ یکی وعده زندگی جاودانه بهشتی بهمراه دریافت پاداش های فراوان برای بنیانگذار یک آئین و دین و پیروان موئمن وی و دیگری وعده حیات یا زندگی دائمی جهنمی بهمراه دریافت عذاب های فراوان برای دیگران و دگر باوران ( پیروان آئین ها و ادیان دیگر ) و دگر اندیشان چیز دیگری نبوده و نمی باشند غیر از ضمانت محکم و قوی در جهت حفظ و نگهداری و دفاع های سرسختانه و جانبازانه از یک آئین و دین و مذهب خاص و ویژه در میدان رقابت و مقابله و مبارزه با آئین ها و ادیان و مذاهب دیگر با هدف ناآگانه در زنده نگاه داشتن نام و نشان و اثر بنیانگذار آن آئین یا دین، همانطور که آرزوی پنهانی و انگیزه باطنی خود آن انسان بوده است و به عنوان پاداش در قبال این خدمت و طاعت و بندگی ، حفظ و نگهداری یوغ سنگین یا سبک شریعت آن آئین یا دین روی گردن و دوش و پشت و گرده پیروان موئمن و ساده و چشم و گوش بسته و گذران زندگی دنیوی پیشوایان و مراجع تقلید و کارمندان و حفظ سازمان های آئینی و دینی و مذهبی . و نه بخاطر خدا و خدائیت ؛ انسان و انسانیت ؛ حق و حقانیت ؛ حقوق و عدالت و پاکی وجدان و صفای باطن و پاکیزگی نفس . بازگشت انسان بهمراه تار و پودهای کثیر و فراوان و گوناگون مفید به نظام احسان و اشرف آفرینش مبدئی و ازلی و ابدی در معاد بعد از وقوع آخرین مه بانگ اتفاق خواهد افتاد و نه پس از قیامت کبرای دینی و انسان بهمراه همین دنیا و در بطن آن و در طول این حرکت کلی و راه و سفر بسیار طولانی بین مبداء و معاد به اندازه مقدار زیر از زندگی های دنیوی برخوردار خواهد بود در بین دو حد ؛ یکی نهایت نقصان و امکان اخس و دیگر نهایت کمال امکان اشرف .
برای تعیین این مقدار نیازی نداریم که علامه دهر یا فارغ التحصیل از یکی از حوزه های دینیه ( نه علمیه ) و یا دارای تیتر دکترا از یکی از دانشگاه های معتبر غرب یا شرق یا شمال و یا جنوب کره زمین در رشته های نجوم و کیهان شناسی و یا رشته دیگری و یا فرخنده و فرهیخته و فرزانه باشیم و دیوان های عطار و مولانا و شمس و سعدی و حافظ را در دل و سینه از بهر داشته باشیم و محتوای تَورا ( تورات ) و ایوان گلی های چهارگانه ( اناجیل اربعه ) و ملحقات آنها و محتوای قرآن و وداهای چهارگانه و اُپانی شادهای هندوان و بودائیان و محتوای اوستای ( هو ستای ) زرتشتیان را از حفظ باشیم و طوطی وار آنها را تقلید و نقل کنیم بلکه به کشف دو ثابت کلی و جاودانه زیر نیازمند خواهیم بود :
الف - فاصله زمانی طول سفر بسیار طولانی مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین مبداء و معاد.
ب - طول عمر کلی کیهان یعنی فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی محتوای کیهان در مرکز و وقوع دو مه بانگ متوالی.
آنگاه نتیجه بند الف را با یک ماشین حساب معمولی بر نتیجه بند ب تقسیم و سپس نتیجه را دو باره بر عدد ۷ تقسیم می کنیم .
اگر از خود سوال زیرا را پرسیدیم : چرا ۷ ؟
آنگاه برای دریافت یک پاسخ حقیقی و منطبق بر واقعیت عینی و باطنی ( و نه پاسخ های اوهامی و ابهامی و خرافی ) یا باید به معبد دلفی ( فی دل یا در دل ) یونانیان مراجعه کنیم و یا به فال حافظ شیرین سخن شیرازی و یا پای استخاره های موبد موبدان زرتشتی بنشینیم و یا به اورشلیم و مدینه معظمه و مکه منوره و واتیکان در پی دست یابی پاسخ این سوال سفر کنیم و یا داستان رویای معراج پیامبر اسلام بهمراه جبرائیل سوار بر اسب براق و رویئت هفت آسمان تا شجره المنتها را دوباره مورد مطالعه قرار دهیم و یا سعی کنیم که محیط و محتوای صدف دهن بسته غریزه جنسی و طبیعی خویش را در همین جا و نه روی سقف فلک الافلاک و مشاهده این تصویر که گویا در آنجا پایه های عرش اعلا مثل بدنه آرشه نوآه ( کشتی نوح ) روی آب قرار گرفته بوده باشند، شناسایی کنیم.
کمونیسم از دیدگاه مارکس و انگلس به معنای باور و اعتقاد به خدای مادی بوده است در میدان رقابت فلسفی با خدای روحی هگل و لذا نباید آنرا هم معنا با آتئیزم دانست که به معنای بی دینی و خدا ناباوری می باشد.

کو مون : ماه کجاست ؟
کمون یا هم ارز بودن انسان و یا جوامع اشتراکی دو نوع اند ؛ یکی آسمانی ؛ آغازین ؛ اولی و آخری ؛ ازلی و ابدی و دیگری زمینی در اعصار دور دست تاریخ یعنی در دوران غار نشینی و امرار معاش از طریق شکار و جمع آوری میوه درختان و غلات وحشی قبل از سکنا گزینی و آشنایی انسان با کشاورزی و دام داری و دام پروری .
...
[مشاهده متن کامل]

در آفرینش اولیه محتوای کیهان یعنی در سامان یا نظام احسن و اشرف آفرینش مبدئی و ازلی و ابدی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین و در طول زندگی بسیار طولانی درون آن در کمال صلح و صفا و سلامتی و شادی و لذت و خرّمی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و بدون یک لحظه پیر شدن و جنگ و بیماری و مرگ های انفرادی، هیچ موجود زنده ای و هیچکدام از افراد انسانی از خود دارای هیچگونه اختیار و اراده و خواست آزاد نبوده اند بلکه اختیار و اراده و خواست آزاد خداوند متعال ( البته خدای حقیقی و واقعی و مطلق و بیکران از دیدگاه علمی و نه خدای آئینی و دینی که فقط یک لفظ یا واژه و یا کلمه در زبان و ادبیات و یک مفهوم و ایده انتزاعی در فهم و عقل یا خرد محض انسان از باستان تاکنون بیش نبوده و نمی باشد ) در کلیه تار و پود های هر موجودی بطور مستقیم و بدون واسطه جاری بوده است . لذا هیچ خطا و گناهی در طول آن زندگی و در آن سامان از طرف هیچ موجودی اتفاق نیفتاده و رُخ نداده است که به موجب یا بابت آن از آن نظم و سامان احسان و اشرف و پیشگاه بیکران خداوند متعال به یرون رانده شده باشد، مانند بابا آدم و ننه حوای موسا و ایسا و محمد. در آن سامان یا نظام احسان و اشرف اولیه یا مبدئی و ازلی خداوند متعال هر فرد انسانی را از یک خانواده بنیادی و خودی ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن آفریده است و همگی را در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی و هم سن و در یک سن معتدل ملکوتی با هدف زوجیت هر فرد انسانی با خود و تجربه عشق خویشتن به پنج روش مختلف ( هم به روش هترو یا غیر همجنس و به روش هُمو یا همجنس ) در قالب پنج زوج بنیادی و همه موجودات و محیط و محتوای طبیعت و کیهان را از ابعاد فراوان و بیکران خویش آفریده است و نه از عدم و نیستی و نه اینکه فرزندان آدم را از صلب یا ذریه او بدون صلب و ذریه حوا بیرون کشیده باشد و از آنان اقرار کودکانه گرفته بوده باشد که آیا من رب شما نیستم؟. آن سامان یا نظام اولیه دیگر وجود ندارد غیر از تصویر کلی و جزئی آن در خاطره یا حافظه مطلق و بیکران خداوند که جاودانه ست و هیچ گونه لرزش و لغزشی در آن ایجاد نخواهد شد ، بلکه با آغاز سفر مقطعی نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین مبداء و معاد ( البته مبداء و معاد از دیدگاه شناخت و دانش و تئوری های علمی و نه از دیدگاه معارف وحیانی و حدیثی و روائی دینی ) به پایان رسیده و منجر به سلسله طویل نظم ها و حیات های دنیوی گردیده است و هدف این حرکت و راه و سفر واحد و یگانه بازگشت به همان حالت اولیه و برخورداری مجدد از همان زندگی با کمیت و کیفیت بهشت برین می باشد و نه حرکت و سفر بسوی بینهایت یا رجعت و بازگشت به خداوند و آنهم نه فقط در محتوای این کیهان یا جهان بلکه در محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار بطور مطلقا یکسان و برابر . خداوند متعال بر خلاف آیه قرآنی ؛ هو الاول و الآخر ، نه تنها اول و آخر بلکه وسط و پیوند بین اول و آخر هم می باشد یعنی هو الظاهر و هو الباطن یا اینکه هوالاول؛ الوسط ؛ الآخر. منظور اینکه هیچ چیز و هیچ کس دیگری غیر از خداوند متعال نه وجود دارد و نه می تواند وجود داشته باشد و آنهم نه به این معنای منفی که گویا کلیه موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی و منظومه های ستاره ای و مجموعه های کهکشانی نیستی های هستی نما یا ظل و سایه یا ماسوی و یا غیر از خدا باشند بلکه اجزای لاینفک و جدایی ناپذیر وی. از همه مهمتر اینکه دو داستان بنیادی و مشترک ادیان به اصطلاح توحیدی - ابراهیمی ؛ یهودیت و مسیحیت و اسلام یعنی آفرینش شش روزه جهان و بابا آدم و ننه حوا دو افسانه تخیلی و توهمی بیش نمی باشند و محتوای آنها از طرف خداوند متعال و در قالب وحی به گوش سر سرایندگان ابلاغ نگردیده. و شریعت راستین و حقیقی و واقعی خداوند متعال هرگز آئین و دین و مذهب و ایدئولوژی و فرقه و حلقه نبوده و نمی باشد بلکه علم و در راس آن علوم طبیعی و تجربی و ریاضی هم محض و هم کاربردی بهمراه فن آوری های مفید صنعتی و خلاقیت های مدرن هنری.
عبارت پهلوانانه دینی زیر که گویا از طرف خداوند متعال و از طریق جبرئیل و رسول و ولی وی به انسان ابلاغ گردیده بوده باشد : ای انسان من از شاهرگ گردن ات به خودت نزدیک ترم ، یک عبارت کودکانه ( البته نه کودکان خوب بلکه کودکان بد و تربیت ناپذیر ) بیش نبوده و نمی باشد و تهی از حقیقت و بریده از واقعیت می باشد.

اشتراک

بپرس