کمر

/kamar/

مترادف کمر: شال، کمربند، میان بند، میان، کمرکش، کمره، میانه کوه

معنی انگلیسی:
back, crag, loin, middle, waist, waistline, loins, girdle, belt, rock

لغت نامه دهخدا

کمر. [ ک َ م َ ] ( اِ ) معروف است که میان باشد. ( برهان ). میان را گویند.( فرهنگ رشیدی ). میان. ( ناظم الاطباء ). ناحیه ای از تنه که از بالا محدود به یک سطح افقی است که از کنار تحتانی دوازدهمین زوج دنده های قفسه سینه می گذرد و از پایین محدود به سطحی افقی می شود که از تاج خاصره مرور می کند. ناحیه کمری که معمولاً به نام کمر خوانده می شود، در قسمت جلو محدود به سطح داخلی تنه های مهره کمری است که در پشت امعاءو احشاء در ناحیه شکم قرار دارند و از قسمت خارج یا خلف ، عضله خارجی کمری و پوست بدن در این قسمت آن را محدود کرده است. ( فرهنگ فارسی معین ) :
آن سیل که دوش تا کمر بود
امشب بگذشت خواهد از دوش.
سعدی.
کنون کوش کاب از کمر درگذشت
نه وقتی که سیلاب از سرگذشت.
سعدی.
نشستم تا کمر در خون به اشک لاله گون خود
تو چون دشمن شدی من هم کمربستم به خون خود.
صائب.
- از کمر افتادن ؛ در تداول بمعنی ناتوان و فرسوده شدن از کار یا جز آن. کمرباختن و رجوع به کمر باختن شود.
- جد به کمر زده ؛ نفرینی است سیدی بد کاره را. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- دامن بر کمر زدن ؛ مصمم شدن. به جد آغاز کاری کردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- شال کمر ؛ شالی که بر میان بندند.
- کمر راست کردن ؛ در تداول عامه ، ثروت و قدرت بهم رساندن. ( فرهنگ فارسی معین ). فرج یافتن بعد از شدت.
- کمر راست کردن نتوانستن ؛ نیروی بدست آوردن ثروت وقدرت را از دست دادن. ( فرهنگ فارسی معین ).
- کمر زدن ؛ در تداول عامه ، انجام دادن ( در مقام توهین گویند ): نمازت را کمر بزن. ( فرهنگ فارسی معین ). نماز خواندن. عبادت کردن با لحن تحقیر و تمسخر یا تخفیف ، این بچه ها نمی گذارند آدم این دو رکعت نماز را کمرش بزند. عوض اینکه هی نماز کمرت بزنی ، مال مردم را بالا مکش ! ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ).
- || نوعی نفرین و دشنام است : این نماز خواندن کمرت بزند. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ).
- کمر سیخ کردن ؛ کنایه از کمر راست کردن و اندکی آرام گرفتن ، از عالم نفس کردن. ( آنندراج ). کمر راست کردن. اندکی آرام گرفتن. ( فرهنگ فارسی معین ) :
از نخستین نگهت مست و خرابم کردی
کمری سیخ نکردم که کبابم کردی.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

دورشکم وپشت، میان، پشت، بمعنی کمربندهم گفته شده، ونیزبه معنی میانه کوه وتنگنای کوه وباین معنی کمره هم گفته اند
( اسم ) ۱ - ناحیه ای از تنه که از بالا محدود بیک سطح افقی است که از کنار تحتانی دوازد همین زوج دنده های قفس. سینه میگذرد و از پایین محدود بسطحی افقی میشود که از تاج خاصره یی مرور میکند . ناحی. کمری که معمولا بنام کمر خوانده میشود در قسمت جلو محدود بسطح داخلی تنه های مهره یی کمری است که در پشت امعائ و احشائ در ناحی. شکم قرار دارند و از قسمت خارج یا خلف عضل. خاجی کمری و پوست بدن دراین قسمت آنرا محدود کرده است . یا کمر آفتاب . خطی که بر مرکز آفتاب گذرد همچو محور . یا کمر از میان کسی گشادن . ۱ - کمر بند او را باز کرد . ۲ - معزول گردانیدن وی را از کار : ( گشاده هیبت او از میان فتنه کمر نهاده حشمت او بر سر زمانه کلاه ) . ( انوری ) ( کمر از تارجان باید بر آن نازک میان بستن که از هر رشت. آن دست. گل میتوان بستن ) . ( کلیم ) ( زده بر میان گوهر آگین کمر در آورده پولاد هندی بسر ) . ( نظامی ) یا کمر تنگ بستن . ۱ - کمر بند را محکم بستن . ۲ - آماد. مقابله با خطر ها و مهالک شدن : ( عنان تاب شد تاب فیروز جنگ کمر بست بر کین بد خواه تنگ ) . ( نظامی ) یا کمر راست کردن . ثروت و قدرت بهم رساندن . یا کمر راست کردن نتوانستن . نیروی بدست آوردن ثروت و قدرت را از دست دادن . یا کمر سیخ کردن . کمر راست کردن اندکی آرام گرفتن : ( از نخستین نگهت مست و خرابم کردی کمری سیخ نکردم که کبابم کردی ) . ( محسن تاثیر ) یا کمر غول را خم کردن . ۱ - کاری مهم را انجام دادن . ۲ - کمربند . یا کمر رستم . کمان رستم قوس قزح . یا کمر سیم ۱ - کمر نقره کمر بند سیمین . ۲ - برف : ( و در آن صمیم وی که کمر سیم بر میان و شاقان نباتی بسته بودند ... ) . یا کمر وحدت . کمند وحدت : ( ز من تلاطم این بحر بیکنار مپرس که خوشتر از کمر وحدت است گردابم ) . ( صائب ) یا کمر هفت چشمه . کمر بندی که بهفت گوهر قیمتی مرصع است ( بمناسبت هفت سیاره ) و آن مخصوص سلاطین بود : ( شه هفت کشور برسم کیان یکی هفت چشمه کمر بر میان ) . ( نظامی ) ۳ - کمر ( اسم ) میان. کوه ( ابهام بدو معنی ) : ( چرخ بر در گه او پشت خم است کوه در خدمت او با کمر است ) . ( ابولفرج رونی ) یا کمر کوه . میان. کوه وسط جبل . یا کمر سنگ . میان. سنگ ( کوه ) : ( در کمر سنگ میان دو کوه آب گهر صفوت دریا شکوه ) . ( امیر خسرو )
غوره خرما که در زمین رسیده و رطب شده باشد .غوره خرما که بر زمین افتاده و رسیده شده رطب گردد.

فرهنگ معین

(کَ مَ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - میان ، پشت . ۲ - آنچه بر میان بندند. ۳ - میانه و وسط کوه . ، ~ کاری را شکستن کنایه از: بخش مهمی از آن کار را انجام دادن . ، ~راست کردن تجدید قوا کردن ، دوباره نیرو گرفتن .

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) دور شکم و پشت.
۲. میان.
۳. پشت.
۴. کمربند.
۵. ‹کمره› میانۀ کوه، تنگنای کوه.
* کمر بستن: (مصدر لازم )
۱. کمربند به کمر بستن، میان بستن.
۲. [مجاز] آماده شدن برای کاری.
۳. در کاری اهتمام نمودن.

فرهنگستان زبان و ادب

[ریاضی] ← دور کمر

گویش مازنی

/kamer/ گاوی به رنگ سیاه و سفید - گاوی که بر پوست کمرش خطی سفید باشد & قطعه سنگی که بسیار بزرگ باشد

واژه نامه بختیاریکا

شال بند؛ دُم جار؛ کَد؛ کَد گُردِه؛ کول؛ مُهر

دانشنامه عمومی

کمر یا کجکمر یا لومبار ( lumbar ) ( در فرهنگ فارسی معین و لغت نامه دهخدا ) ناحیه ای از تنه است که از بالا محدود به سطح افقیست که از کنار تحتانی دوازدهمین زوج دنده های قفسهٔ سینه می گذرد و از پایین محدود به سطحی افقی می شود که از تاج خاصره عبور می کند. ناحیهٔ کمری که معمولاً به نام کمر خوانده می شود، در قسمت جلو محدود به سطح داخلی تنه های مهرهٔ کمری است که در پشت امعاء و احشاء در ناحیهٔ شکم قرار دارند و از قسمت خارج یا خلف، عضلهٔ خارجی کمری و پوست بدن در این قسمت آن را محدود کرده است. [ ۱] [ ۲] در ناحیه کمری انحنای ستون فقرات به جلو به سمت حفره شکمی می باشد. لامبار از حدود ۵ یا ۶ اینچ زیر استخوان کتف یا اسکاپولا شروع می شود و در بالا به قوس توراسیک یا قوس سینه ای مرتبط و از پایین تا ستون فقرات خاجی ادامه می یابد. در آناتومی کمر بخشی از شکم ( ابدومن ) است.
لامبار ( lumbar ) از کلمه lumbus به معنی شیر گرفته شده است و دقیقاً مؤید نامش می باشد چرا که قدرت و انعطاف پذیری از جهت بلند کردن اجسام، چرخیدن و خم شدن را در خود دارد. در آناتومی چهارپایان، لامبار یا کمر به بخش شکمی جثهٔ بین دیافراگم و لگن گفته می شود. این ناحیه در واقع به ستون فقرات کمری و نواحی اطراف آن اشاره دارد. در آناتومی انسان ۵ مهره کمر بزرگ ترین و قوی ترین مهره ها در بخش قابل حرکت ستون فقرات می باشند که نبود مجرا در زائده عرضی ( transverse process ) از ویژگی های آنان می باشد.
ستون فقرات کمری دارای مشخصه های اختصاصی زیر می باشد:
• در ستون فقرات بیشترین وزن را مهره های ستون فقرات کمری تحمل می نمایند که بزرگ ترین مهره ها در ستون فقرات می باشند به طوری که مهره ها در این قسمت قادر به تحمل کل جثه می شوند.
• دو بخش انتهایی لامبار به نام L4 - L5 و L5 - S1، شامل مهره ها و دیسک ها، بیش تر وزن را تحمل می نمایند و بنابراین بیشترین احتمال آسیب در این قسمت رخ می دهد.
• ستون فقرات کمری در مفصل Lumbosacral ( L5 - S1 ( به استخوان خاجی متصل می شود. این اتصال امکان چرخش را فراهم می سازد بنابراین لگن و ران ها هنگام راه رفتن و دویدن آویخته هستند و امکان حرکت ایجاد می شود.
طناب نخاعی از انتهای جمجمه در میان ستون فقرات گسترش می یابد و تا T12 - L1 جایی که ستون فقرات توراسیک ( سینه ای ) به ستون فقرات کمری می رسد ادامه پیدا می کند. در این نقطه رشته های عصبی بیشماری از طناب نخاعی مشتق شده و تا پایین ترین اندام های تحتانی همچون باسن و پاها گسترش می یابند. از آن جهت که طناب نخاعی در میان ستون فقرات کمری ادامه پیدا نمی کند آسیب به این نقطه به ندرت سبب ایجاد مشکل در سیستم عصبی یا فلج می گردد. طناب نخاعی در مهره های L1 – L2 به پایان می رسد. بافت عصبی که در زیر این بخش گسترش می یابد رشته های مجزای عصبی هستند که مجموعاً cauda equine را شکل می دهند. در بین هر مهره لامبار یک ریشهٔ عصبی وجود دارد و این ریشه های عصبی دوباره برای تشکیل بزرگ ترین عصب منفرد در بدن انسان به نام عصب سیاتیک با یکدیگر جمع می شوند. عصب سیاتیک به پا منتقل می گردد به همین دلیل یک ناهنجاری مثل فتق دیسک در ستون قفرات کمری با تأثیر گذاشتن بر ریشه های عصب می تواند سبب ایجاد دردی گردد که در امتداد با عصب سیاتیک تا پایین پا کشیده شود.
• چندین ماهیچه در کمر وجود دارد که به چرخش، انعطاف پذیری و قدرت ستون فقرات کمک می کنند. احتمال صدمه دیدن این ماهیچه ها به ویژه در هنگام بلند کردن یک جسم سنگین یا بلند کردن در حال چرخش وجود دارد. کشیدگی ماهیچه در کمر می تواند بی نهایت دردناک باشد اما معمولاً ظرف چند روز یا هفته بهبود پیدا خواهد کرد.
عکس کمر

کمر (افغانستان). کمر ( به لاتین: Kamar ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولسوالی خواهان واقع شده است. [ ۱] کمر ۸۸۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس کمر (افغانستان)عکس کمر (افغانستان)

کمر (تاجیکستان). قمر ( به لاتین: Kamar Tajikistan ) یک منطقهٔ مسکونی در تاجیکستان است که در ولایت سغد واقع شده است. [ ۱]
عکس کمر (تاجیکستان)

کمر (ترکیه). کمر ( به ترکی استانبولی: Kemer ) یک منطقهٔ مسکونی در ترکیه است که در استان بوردور واقع شده است. [ ۳]
عکس کمر (ترکیه)

کمر (خلخال). کمر یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در دهستان خورش رستم شمالی واقع شده است. [ ۱] براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، کمر ۱۳۸ نفر جمعیت دارد. [ ۲]
عکس کمر (خلخال)

کمر (شهر). کمر ( به ترکی استانبولی: Kemer ) شهری است در کشور ترکیه که در استان آنتالیا واقع شده است. جمعیت این شهر بر اساس سرشماری سال ۲۰۰۸ میلادی ۱۹٬۳۴۲ نفر و بر اساس برآوردهای سال ۲۰۰۹ میلادی ۲۲٬۴۲۱ نفر می باشد. [ ۱] [ ۲]
عکس کمر (شهر)عکس کمر (شهر)

کمر (نظریه گراف). در نظریه گراف، کمر[ ۱] ( انگلیسی: Girth ) یک گراف طول کوتاه ترین دور آن است. اگر یک گراف هیچ دوری نداشته باشد و بی دور باشد کمر آن بی نهایت خواهد بود. برای نمونه یک چهار - دوری ( مربع ) دارای کمر ۴ است. یک شبکه هم دارای کمر ۴ است و یک شبکهٔ مثلثی کمر ۳ دارد. یک گراف با کمر ۴ یا بیشتر یک گراف آزاد - مثلث است.
عکس کمر (نظریه گراف)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

drag (اسم)
چنگک، کمر، سربار

middle (اسم)
میان، مرکز، میانه، کمر

girdle (اسم)
حلقه، کمربند، کرست، کمر

waistline (اسم)
میان، کمر

loin (اسم)
گرده، کمر، صلب، گوشت گرده

reins (اسم)
کمر، کلیه ها، محل کلیه در بدن

فارسی به عربی

تدخل , خاصرة , زنار

پیشنهاد کاربران

واژه کمر
معادل ابجد 260
تعداد حروف 3
تلفظ [kamar]
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: kamar]
مختصات ( کَ مَ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی kamar
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
واژگان مترادف و متضاد
کمر یا میان
ریشه هندواروپائی کمر کم khem یا انحنا و خم شدن در فارسی باستان کمرا kamarā از برگشت هندواروپائی کمرتی kamarati ودر سانسکریت کتی keti یا کمر که شاید بیشتر شباهت واژه ای به کمر دارد ولی در معنی کمر میباشد
من با کمر تو در میان کردم دست
پنداشتمش که در میان چیزی هست - حافظ
نام تعدادی از اعضای بدن به انگلیسی:
head = سر
neck = گردن
shoulder = شانه
arm = بازو
chest = قفسه سینه
armpit = زیر بغل
nipple = نوک سینه
elbow = آرنج
...
[مشاهده متن کامل]

forearm = ساعد
back = کمر
stomach = شکم، معده
navel / belly button / tummy button = ناف
waist = دور کمر
small of the/one's back = گودی کمر
hip = باسن، ناحیه کنار باسن
buttocks = باسن
❗️لطفا دو کلمه ی hip و buttocks را در گوگل سرچ کنید تا تفاوت بین این دو را با تصاویر بهتر متوجه شوید
leg = پا
groin = کشاله ران
thigh = ران
knee = زانو
shin = ساق پا
calf = نرمه ساق پا
heel = پاشنه پا
instep = روی پا
sole = کف پا
ankle = مچ پا، قوزک پا
arch of the foot = قوس پا، گودی کف پا

کَمَر kamar در لکی به معنی کوه کوهپایه کوهپایه سنگلاخی است .
واژه ( کمَر ) با واژه ( خم ) از یک ریشه می باشند. در زبان اوستایی واژه ( کمَر ) به دیسه یِ ( کمرا، کمر ) واگویی می شده است که با زدایشِ آواییِ ( ر/رَ ) ، به روشنی واژه ( خم ( کم ) ) آشکار می شود.
در زبان پارسی واژه ( آغ ) در ( آغاز ) برگرفته از واژه ( آغرَ ) در زبان اوستایی و واژه ( چنگ ) برگرفته از واژه ( چنگرَ ) ، با زدایشِ آواییِ ( ر/رَ ) همراه بوده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

چنانکه در رویه یِ 354 از نبیگِ ( فرهنگ واژه های اوستا ) آمده است:

کمر
در لری بختیاری
کمر: کَدْ، گُردِه
کمر:تحریق کلمه خمار یاعضو خم شونده است.
Waist:کمر

بپرس