کبک منقار

لغت نامه دهخدا

کبک منقار. [ ک َ م ِ ] ( ص مرکب ) که منقاری چون کبک دارد. || مجازاً، منقارسرخ :
از نثار خون دل در راه او
کرکس شب کبک منقار آمده ست.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

که منقاری چون کبک دارد

پیشنهاد کاربران

بپرس