کاروان امام حسین

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] امام حسین(علیه السّلام) یکشنبه ۲۸ رجب سال شصت هجری، شب هنگام به همراه جمعی از بنی هاشم و برادران، به جز محمد بن حنفیه، و برادرزادگان و عموزادگان که تعدادشان به ۲۱ نفر میرسید، از شهر مدینه خارج شد و به سوی مکه حرکت کرد. از میان مورخان، ابوحنیفه دینوری با تفصیل بیشتری درباره همراهان امام گزارش داده است: وقتی که روز به پایان رسید و شب، سیاهی خود را گستراند، حسین _رضی الله عنه_ به سوی مکه روانه شد.
در این سفر دو خواهرش ام کلثوم و زینب و فرزندان برادرش و برادرانش ابوبکر، جعفر، عباس و عموم افراد خاندانش که در مدینه بودند، به جز محمد بن حنفیه او را همراهی کردند. اما عبدالله بن عباس چند روز قبل از آن به مکه رفته بود. وقتی که امام حسین(علیه السّلام) از مدینه خارج شد، این آیه را خواند: فخرج منها خائفا یترقبا قال رب نجنی من القوام الظالمین، ؛ «آن گاه (موسی) از آنجاکه متعاقبا در فصل «ورود امام به مکه» ذکر خواهد شد، آغاز حرکت حضرت موسی از مصر را حکایت می کند که جون در برابر زورگویی های قبطی ها (هم نژادهای فرعون) در نزاع بین یک قبطی و یک سبطی (اسرائیلی)، از سبطی حمایت کرد و در این ماجرا یک قبطی کشته شد، ماموران فرعون بسیج شدند تا او را دستگیر کنند و او با بیم و امید دور از چشم فرعونیان مصر را ترک کرد (مصر) ترسان و نگران بیرون رفت (و) گفت پروردگارا مرا از قوم ستمکار نجات بده». (این گزارش نه تنها با خروج سریع و پنهانی امام حسین(علیه السّلام) از مدینه، همراه با بیم و امید، سازگار نیست، بلکه اشکال های متعدد دیگری نیز دارد؛ از جمله: الف) حرکت امام از مدینه به مقصد عراق و کربلا معرفی شده است؛ در حالی که حضرت از مدینه عازم مکه بود؛ ب) از امام حسین(علیه السّلام) با عنوان پادشاه حجاز یاد شده و برای او موکب مجلل شاهانه تصویر شده است؛ به طوری که کجاوه ها با پارچه های حریر و دیبا پوشیده شده بوده است!؛ ج) بعضی از بانوان، جزء همراهان کاروان حسینی، آورده شده که حضور آنها در کربلا محل بحث است و حضور بعضی از آنها در هیچ منبع دیگری ذکر نشده است؛ د) گروهی تماشاچی از بنی هاشم تصویر شده که شاهد حرکت امام بوده و برای وداع آمده بودند و اهل مدینه یکپارچه در وداع امام ناله و فریاد سرداده و گریه کرده اند، که این مستلزم حرکت آشکار و آزادانه امام است.)
نامه نگاری اهل کوفه با امام
نامه نگاری اهل کوفه به امام و دعوت او از مدینه به عراق، که در هیچ منبع قدیمی نیامده است. درباره آغاز نامه نگاری کوفیان با امام، در فصل سوم از کتاب مقتل جامع سیدالشهدا، تحت عنوان «ساختار سیاسی_مذهبی کوفه» به تفصیل بحث شده است. با توجه به آنچه گفته شد، این گزارش نمی تواند درست باشد.) امام حسین(علیه السّلام) برخلاف ابن زبیر از بیراهه نرفت؛ بلکه از جاده اصلی طی طریق کرد و در جواب مسلم بن عقیل که پیشنهاد داد آن حضرت نیز مانند ابن زبیر از بیراهه برود، فرمود: «من تا خانه های مکه را مشاهده نکنم، از این راه جدا نمیشوم، یا خدای تعالی به آنچه راضی است و دوست دارد، حکم کند». آن گاه به شعر یزید بن مفرغ حمیری تمثل جست:لا ذعرت السوام فی فلق الصبح مغیرا و لا دعیت یزیدایوم اعطی من المهابة ضیما و المنایا یرصدننی ان احیدا(من آن قهرمان دلیر نباشم که هنگام حمله ام (به دشمن) در سپیده صبح، حیوانات بیابان به وحشت میافتادند، و اسم من یزید مفرغ نباشد؛ اگر از بیم مرگ، دست بیعت در دست دشمن بگذارم، چه آنکه راه گریزی از مرگ نیست و هرچه از مرگ فرار کنم مرگ در کمین من خواهد بود.)
خروج امام حسین از مدینه
امام حسین(علیه السّلام) ۲۸ رجب از مدینه حرکت کرد و سوم شعبان به مکه رسید. به نظر می رسد ان حضرت این مسیر را بسیار سریع طی کرده است. (کاروان ها در اعصار گذشته و با وسایل نقلیه آن زمان، این مسافت را که با جاده کنونی در حدود پانصد کیلومتر است، در حدود ده روز طی می کردند. چنان که به نقل واقدی، سپاه قریش در جنگ احد، در عرض ده روز این راه را طی کرد ؛ همچنین پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله وسلّم) هنگام هجرت، در عرض هشت روز این راه را طی کرد. اما در پاسخ به اینکه چرا امام حسین(علیه السّلام) مانند ابن زبیر از بیراهه نرفت و اصرار داشت که از جاده اصلی طی طریق کند، می توان گفت علاوه بر اینکه از بیراهه رفتن نوعی فرار تلقی میشد و با شان آن حضرت سازگار نبود، از جاده اصلی رفتن، به نحوی تبلیغ برای حرکت آن حضرت نیز به شمار می آمد و قافله های مسافران میان راه مکه و مدینه، خروج آن حضرت را از مدینه مشاهده می کردند و خبر خروج ایشان در سرزمین های مختلف پراکنده می شد و برای مردم این پرسش پیش میآمد که چرا امام حسین علیه السّلام با خاندان و اهل و عیال، از وطن خود و حرم جدش بیرون آمده و به سوی مکه روانه است؟ درهرحال برخلاف داستان فرار ابن زبیر، این بار حاکم مدینه کسی را به تعقیب امام نفرستاد. شاید این مسئله از روحیه ولید ناشی شده باشد که سعی داشت با امام حسین(علیه السّلام) درگیر نشود؛ چنان که نقل شده است: شب اول، ولید شخصی را به منزل امام حسین(علیه السّلام) فرستاد تا ببیند ایشان از مدینه بیرون رفته است یا نه. وقتی آن شخص برگشت و خبر داد که حسین را نیافته است، ولید گمان کرد امام از مدینه خارج شده است. لذا خوشحال شد و گفت: حمد خدای را که او رفته و ما به خون او مبتلا نشدیم. ولی صبح که شد امام به خانه برگشت. به نقل ابن اعثم و خوارزمی، بعد از اینکه امام حسین(علیه السّلام) و ابن زبیر به سوی مکه رفتند، ولید نامه ای به یزید نوشت و در آن، اوضاع اهل مدینه و ابن زبیر را گزارش کرد و همچنین درباره حسین بن علی(علیه السّلام) نوشت: او با ما، در امر خلافت بیعت نکرده است. وقتی این نامه به دست یزید رسید، بسیار عصبانی شد؛ به گونه ای که چشمانش منقلب شد (زیرا وقتی یزید خشمگین می شد، چشمانش لوچ می گشت). سپس در جواب او نوشت: ... هنگامی که نامه من به دست تو رسید، برای اطمینان خاطر، بیعت مجددی از اهل مدینه بگیر و عبدالله بن زبیر را رها کن؛ زیرا او تا زنده است، نمی تواند از دست ما نجات یابد؛ ولی باید سر حسین بن علی با نامه همراه باشد. اگر این کار را انجام دادی، جایزه بزرگی نزد من داری و از بهره فراوان برخوردار هستی. بالاخره یزید تصمیم گرفت ولید بن عتبه را به دلیل ناتوانی اش در جلوگیری از خروج امام، از حکومت مدینه عزل، و عمرو بن سعید اشدق را به جای او نصب کند. این چنین او هم زمان والی هر دو شهر مکه و مدینه شد.

پیشنهاد کاربران

بپرس