پیک

/peyk/

مترادف پیک: برید، پستچی، چاپار، رسول، فرستاده، قاصد، نامه رسان، نامه آور

معنی انگلیسی:
spade, courier, messenger, dram, dispatch, dispatcher, emissary, envoy, forerunner, herald, noggin, tot

لغت نامه دهخدا

پیک. ( اِخ ) دهی از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه. واقع در 20 هزارگزی جنوب خاوری قره آغاج و 37/5 هزارگزی جنوب شوسه مراغه بمیانه ، کوهستانی ، معتدل ، مالاریائی ، دارای 379 تن سکنه.آب آن از رودخانه آیدوغموش. محصول آنجا غلات و بزرک ، شغل اهالی آن زراعت. صنایع دستی مردم آن جاجیم بافی و راه آنجا مالروست. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

پیک. [ پ َ ] ( اِخ )دهی جزء دهستان حوزه بخش زرند شهرستان ساوه. واقع در 18 هزارگزی خاور زرند، کنار راه ساوه به تهران. جلگه معتدل. دارای 1120 تن سکنه. آب آنجا از قنات شورو تلخ. آب خوردن آن از آب انبار و چند چشمه در یک فرسخی دارد. محصول آنجا غلات ، شغل اهالی آن زراعت و گله داری و گلیم بافی. یک آب انبار باستانی و یک امامزاده در جنوب آبادی دارد. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).

پیک. [ پ َ / پ ِ ] ( اِ ) ( از اوستائی پدیکا، لغةً بمعنی پیاده رونده و مجازاً قاصد ) کسی که مأمور رساندن بارها و نامه های پستی است از جایی بجایی. برید . فیج. ( منتهی الارب ). قاصد. مِرسال. ساعی. پروان. چاپار. نامه بر. پیام آور. ( شرفنامه ). رسول. پیامبر. چپر. فرستاده. سفیر. ( دستوراللغة ) ( دهار ). پست. اولاغ. خبر بر. ( شرفنامه ). ج ، پیکان : صاحب آنندراج گوید: پیک جماعه معروف مرکب از پی بمعنی قدم و کاف نسبت ، چرا که این مردم را بیشتر سر و کار به پای باشد و در هندی اصلی پایک مطلق پیاده را گویند و پیک و پایک هر چند که من حیث الماده یکی است لیکن من حیث الاستعمال بینهما نسبت عموم و خصوص است همچنان که در میان پیک و پیاده - انتهی. الفیج ، رسول السلطان علی رجلیه. ( المعرب جوالیقی ص 243 ) :
پیک غزنین نرسیده ست که من
خبری یابم از دوست مگر.
فرخی.
گر نامه کند شاه سوی قیصر رومی
ور پیک فرستد سوی فغفور ختایی.
منوچهری.
چو پیک و مرد رام از در درآمد
طراقی از دل ویسه برآمد.
فخرالدین اسعد ( ویس ورامین ).
چو آمد نامه دایه بشهرو
بنامه در سخنها دید نیکو
بمژده پیک او را تاج زر داد
بجز تاجش بسی زر و گهر داد.
فخرالدین اسعد ( ویس و رامین ).
بهر جای جاسوسان و پیکان و نامه ها همی فرستاد. ( تاریخ سیستان ). دو مرد پیک راست کردند با جامه پیکان که از بغداد آمده اند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 183 ). ما در این حدیث بودیم که پیکی دررسید. ( تاریخ بیهقی ص 632 ). سه پیک در رسیدند از منهیان که بر خصمان بودند با ملطفها در یک وقت. ( تاریخ بیهقی ص 642 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ورق های بازی که خالهای آن بشکل سرنیزه یاگلابی است، قاصد، چاپار، نامه بر
( اسم ) ورق قمار که بر آن صورتی چو سر نیزه است و بهمان مناسبت آنرا بدین نام خوانند سیاه خال خال سیاه بدین نام خوانند سیاه خال ده لوی پیک .
ورق قمار که بر آن صورتی چون سرنیزه است

فرهنگ معین

(پَ یا پِ ) (اِ. ) قاصد، نامه بر.
[ فر. ] (اِ. ) ورق بازی که بر آن صورتی چون سر نیزه است و به همین مناسبت آن را بدین نام خوانند.

فرهنگ عمید

قاصد، چاپار، نامه بر: کار پیکان نامه بردن دان و بس / پیک را کی نامه خوان دانسته اند (خاقانی: ۴۸۰ ).
در ورق بازی، نقشی که خال های آن به شکل سر پهن نیزه یا گلابی است: تک خال پیک، بی بی پیک.

گویش مازنی

/pik/ توخالی – پوک & شش – جگرسفید - رنگ سفید مایل به خاکستری

واژه نامه بختیاریکا

پوک؛ خالی؛ تهی

دانشنامه عمومی

پیک (چاراویماق). پیک یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان چاراویماق مرکزی بخش مرکزی شهرستان چاراویماق واقع شده است. این روستا ۲۱۸ نفر جمعیت دارد. [ ۱]
عکس پیک (چاراویماق)

پیک (دهانه). پیک یک دهانه برخوردی در ماه است.
عکس پیک (دهانه)

پیک (زرندیه). پیک روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان زرندیه در استان مرکزی ایران.
این روستا در دهستان رودشور قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۱۴ نفر ( ۶۱ خانوار ) است. از سال ۸۵ به بعد جمعیت این روستا به شدت کاهش یافته. این روستا به فاصله ۶ کیلومتری در کیلومتر ۵۰ اتوبان ساوه تهران است. وجود امامزاده عبد المطلب از فرزندان جعفر صادق از اماکن مذهبی و تاریخی این روستا بوده که با شماره ۱۳۷۰ و در تاریخ ۱۵ آبان ۱۳۸۴ به ثبت آثار ملّی و تاریخی رسیده است.
عکس پیک (زرندیه)

پیک (فیلم). پیک ( انگلیسی: The Courier ) فیلمی ساخته شده در سال ۲۰۲۰ با کارگردانی دومینیک کوک و با بازی بندیکت کامبربچ در نقش گِرویل وین می باشد.
عکس پیک (فیلم)

پیک (فیلم ۲۰۱۹). پیک ( به انگلیسی: The Courier ) نام یک فیلم اکشن محصول ۲۰۱۹ مشترک آمریکا و بریتانیاست. فیلم را زاکاری ادلر کارگردانی کرده و سناریوی آن را اندی کانوی و نیکی تیت نگاشته اند. اولگا کوریلنکو، گری اولدمن، آمیت شاه و کریگ کانوی در این فیلم به ایفای نقش پرداخته اند. فیلم در ۲۲ نوامبر ۲۰۱۹ از سوی لاینزگیت فیلمز در آمریکا منتشر شده است.
محاکمه ای برای اثبات جنایت یک مأمور صاحب نام آمریکایی، در آمریکا در جریان است. همزمان در بریتانیا مأموران قرار است از جان یک شاهد عینی که شاهد جنایت اوست محافظت کنند؛ ولی تعدادی از مأموران قصد از میان بردن شاهد را دارند. در این میان یک پیک موتوری ( با بازی اولگا کوریلنکو ) ، که در اصل یک سرباز آموزش دیده ترک خدمت کرده است، جان شاهد مورد نظر را نجات می دهد.
عکس پیک (فیلم ۲۰۱۹)

پیک (ورق). پیک ( به فرانسوی: Pique ) یا اسپیک یا یکی از چهار خال موجود در ورق های بازی به شکل درخت سرو و دارای رنگ سیاه است. شکل های دیگر ورق بازی شامل خشت، گشنیز و دل هستند. در بازی های مختلف ارزش آنها متفاوت است.
خال پیک در بازی کنتراکت بریج بالاترین ارزش را داراست.
این خال به خال مرگ معروف است. پیک دارای اعداد ۱ تا ۱۰ و سرباز ( J ) و ملکه ( Q ) و شاه ( K ) است
• بازی های مرتبط با ورق
• اصطلاحات بازی کارتی
• ورق های بازی
• همه مقاله های خرد
• مقاله های خرد
• مقاله های دارای واژگان به زبان فرانسوی
عکس پیک (ورق)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

نامه, نامه بر, قاصد, چاپار

مترادف ها

ambassador (اسم)
سفیر، ایلچی، پیک، مامور رسمی یک دولت

courier (اسم)
پیک، قاصد، چابک سوار نامه رسان

messenger (اسم)
پیک، رسول، فرستاده، خبر رسان، قاصد، پیغام اور، خبر آور

nuncio (اسم)
پیک، رسول، سفیر پاپ، ایلچی پاپ

mercury (اسم)
تیر، پیک، پیغام بر، عطارد، جیوه، سیماب، دزد ماهر، یکی از خدایان یونان قدیم

peon (اسم)
پیک، پاسبان، غلام، پادو، قاصد، سرباز پیاوه

فارسی به عربی

رسول , زیبق , ساعی , سفیر

پیشنهاد کاربران

پیک با تلفظ pik در یکی از لهجه های فارسیِ استان فارس به معنی توخالی و پوچ می باشد
بَرید
جامک. [ م َ ] ( اِ مصغر ) مصغّر جام. جام خرد. جام کوچک. پیاله کوچک.
پیک
واژه پیک بمعنی فرستاده ودر پهلوی پیگ یا سرباز پیاده برگرفته شده از ریشه هندواروپائی پد ped - یا پا در فارسی در مثال پایکوب و بیجامه یا پادجاما ) جامه مربوط به پا ) که در انگلیسی pedal و در شترنج pawn یا سرباز پیاده در اوستا و سانسکریت نیز ped - یا پا میباشد. پیک در عربی به فوج شکل یافته که خود نیز از واژه فیگا figa در زبان آرامی میباشد. بخش اخر پیک انجام کاریست که بوسیله پا انجام گرفته
...
[مشاهده متن کامل]

. ��ای�پیک�مشتاقان�بده�پیغام�دوست
تا�کنم�جان�از�سر�رغبت�فدای�نام�دوست - حافظ

باده، ابریق ، آبریز ، ظرفی برای باده نوشی که اندازه آن نزدیک 50 گرم می باشد
پیکی دیگر زدند وبعد از آن باده شان را بشکستند.
Peak را نباید با courier یکی دانست!
Peak= اوج = رسیدن به بالاترین نقطه، یا با یک مقدار مشخص یا در یک زمان مشخص. به نقطه اوج رسیدن.
courier=به فارسی یعنی پیک. قاصد، نامه رسان.
پیک یا زمان پیک به فارسی زمان یا زمان های خاص
در لری بختیاری
تو خالی: پیک
صاحب خبر. [ ح ِ خ َ ب َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) خبرنگار. منهی. خبرگزار : باد را [ خدای تعالی ] صاحب خبر سلیمان کرد، تا هر کجا بر یک ماه راه یا بیشتر کسی چیزی بگفتی به گوش سلیمان رسانیدی. ( ترجمه تاریخ طبری ) .
...
[مشاهده متن کامل]

پادشاهی که به روم اندر صاحب خبران
پیش او صف سماطین زده زرین کمران.
منوچهری.
و هر کجا صاحب خبر گماشته بود و جز مردم دانای عاقل را نگماشتی. ( فارسنامه ابن بلخی ص 55 ) . و صاحب خبر و برید بسر خویش منصبی بزرگ داشتی. ( فارسنامه ص 93 ) . صاحب خبران را در مملکت به هر شهری و ولایتی گماشته بودندی تا هر خبری که میان مردم حادث گشتی پادشاه را خبر کردندی تا آن پادشاه بر موجب آن فرمان دادی. . . ( نوروزنامه ص 7 ) . پس صاحب خبران این حال به بدر غلام معتضد برداشتند. ( مجمل التواریخ و القصص ص 368 ) .
خبر برد صاحب خبر نزد شاه
که مشتی ستمدیده دادخواه. . .
نظامی.
به صاحب خبر گفت کاندیشه نیست
همه چوبه تیری ز یک ریشه نیست.
نظامی.
هزارش بیشتر صاحب خبر بود
که هر یک بر سر کاری دگر بود.
نظامی.
و گوشها صاحب خبران ویند [یعنی صاحب خبر جسدند]. ( مفاتیح العلوم ) . || مطلع. آگاه. باخبر :
صاحب خبر غیر نخوانده ست به سدره
چون سیرت نیکوش به فهرست سیر بر.
سنائی.
از پی صاحب خبران است کار
بی خبران را چه غم روزگار.
نظامی.
ما که ز صاحب خبران دلیم
گوهرییم ارچه ز کان گِلیم.
نظامی.
ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی
تا راهرو نباشی کی راه بر شوی.
حافظ.
|| حاجب. || نقیب. || معرف. || ایلچی. ( برهان ) .

- حامل مکتوب ؛ پیک. قاصد.
بزن به سلامتی خودت
واژه پیک ( Pik ) در گویش زبان بختیاری به معنای = خالی، تهی. است. ودر تلفظ همانندپیک ( Payk ) که به معنای قاصد ونامه بر نیست. هر دو واژه مثل هم نوشته میشوند ولی در تلفظ اختلاف دارند، این مطلبی است که باید در تلفظ واژگان در نظر داشته باشیم و اولویت قرار دهیم.
پیک در زبان لکی به معنای میان تهی و خالی است و مترادف واژه ی کاواخ پهلوی است. در زبان لکی کاواخ هم داریم به معنی پوکه ی فشنگ و هر چیز تو خالی است.
برید، قاصد، نامه رسان، پستچی، چاپار، سفیر، رسول، فرستاده، نامه آور، نامه بر

پیک : تحریف پی ایک به معنای به دنبال یا پی کسی فرستادن.
ظرفی کوچکتر از فنجان برای صرف نوشیدنی
اسکدار
[پیک، pik ] نام یکی از خال های چهارگانه پاسور ( ( ورق بازی ) ) که دارای سیزده کارت بنام های ( دو تا ده ) ( آس ) ( سرباز، بی بی و شاه ) می باشد
در گویش یزدی یعنی نیشگون گرفتن.
پیک یعنی قاصد ، نامه رسان، چاپار . ( ( لیوان شیشه ای عرق خوری ) ) [پیک، pik ] نام یکی از خال های چهارگانه پاسور ( ( ورق بازی ) ) که دارای سیزده کارت بنام های ( دو تا ده ) ( آس ) ( سرباز، بی بی و شاه ) می باشد.
پیک ؛ با صدای حرف ( ی ) ، به معنی پیغامبر ، پیام رسان ، پیامبر ، پیام آور ، قاصد ، چاپار ، چپر
پیک با صدای ( ای ) به معنی پوک وتوخالی وهمچنین ورقی از پاسور است .
نامه رسان. کسی که نامه به دست مردم می دهد پستچی

نام قریه ای است درسرزمین پشی ولسوالی مالستان ازغزنین افعانستان ( ( نوشته علی مدد"سلطانی" ) )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس