پوست براوردن

لغت نامه دهخدا

( پوست برآوردن ) پوست برآوردن. [ ب َ وَدَ ] ( مص مرکب ) پوست کندن از... پوست بازکردن از... || سخت عذاب و شکنجه کردن :
چو نتوان ز دشمن برآورد پوست
از او سر بسر چون رهی هم نکوست.
اسدی.

فرهنگ فارسی

( پوست بر آوردن ) ( مصدر )۱- پوست کندن از...۲-سخت عذاب کردن سخت شکنجه دادن .

پیشنهاد کاربران

بپرس