پلنگ

/palang/

مترادف پلنگ: فهد، نمر

معنی انگلیسی:
leopard

لغت نامه دهخدا

پلنگ. [ پ َ ل َ ] ( اِ ) جانوری است از رده پستانداران از راسته گوشتخواران جزو تیره گربه سانان با خالهای سیاه روی پوست و گونه های متعدد. گویند که دشمن شیر است. ( از فرهنگ فارسی معین ) ( از برهان قاطع ). جانوری شبیه گربه از جنس یوزپلنگ که در افریقا و هند بسیار است. پوست آن به رنگ زرد و دارای لکه هائی بگونه مرمر است ( بعض پلنگها سیاه رنگ اند ). پلنگ حیوانی است درنده و دلیر و چابک و قوی که بجمله جانوران حتی انسان حمله کند و از شاخ درختان بالا رود و در کمین نشیند. در ایران زیباترین نوع آن موجود است و در مازندران و اغلب جبال ایران یافت میشود. سراج الدین علیخان آرزو در شرح گلستان نوشته است که اکثر مردم بی تحقیق هندوستان پلنگ جانوری رادانند که به هندی آن را چیتا گویند و این خطاست زیرا که پلنگ جانور دیگر است که به عربی نمر گویند و چیتا را در فارسی یوز گویند نه پلنگ و در بهار عجم نوشته که پلنگ درنده ای است غیر از یوز که به هندی چیتا گویند... ( غیاث اللغات ). در کتاب قاموس مقدس آمده است : این لفظ در عبرانی بمعنی نقاطی میباشد تا اشاره بیشه هائی که در آن حیوان است باشد. ( از 13:23 ) و پلنگ از جنس گربه است و طولش از بینی الی اول دم چهار قدم و طول دمش دو قدم و قدری است و در کوههای لبنان وفلسطین کمیاب است لکن در کوههای شرقی و در جلعاد و موآب و حوالی دریای لوط بسیار است. پوستش بسیار گران قیمت و برای پوشش زین و سجادات بکار آید و از جمله عادتهای این حیوان که در کتاب مقدس مذکور است کمین کردن در حوالی شهرها ( ار 5:6 ) و در سر راه حیوانات یامردم است ( هو 13:7 ) و از جمله علامات صلح و سلامتی در ملکوت مسیح همخوابه شدن پلنگ با ببر است بدون ضرر.( اش 11:6 ) و پلنگ از حیوانات مکاری است که بقوت و سرعت و شجاعت معروف است ( دا 7:6 ) و ( حب 1:8 ) و بعضی بر آنند که مضمون آیه حبقوق اشاره به نوعی از پلنگ باشد و آن را فیلس گویند و امرا و پادشاهان از برای صید نگاه دارند و بعضی بر آنند که بعضی از اماکن را که در کتاب مقدس به اسم نمریم ( اش 15:6 ) و ( ار 48:34 )و نمره ( اعد 32:3 ) و بیت نمره ( اعد 32:36 ) و ( یوش 13:27 ) مذکورند بواسطه کثرت وجود این حیوان در آنجاها بوده است که به این اسامی نامید شده اند لکن دور نیست که اصل این الفاظ در عبری به معنی صافی باشد ملاحظه در نمره و نمیریم - انتهی. در حبیب السیر ( چ طهران اختتام ص 419 ) آمده است : پلنگ متکبرترین سباع است واو چون سیر شود سه شبانروز خواب کند و از دهانش بوی خوش آید بخلاف شیر و هر گاه پلنگ مریض گردد موش خوردتا نیک شود و پلنگ را با شراب آنقدر محبت است که اگر بشراب رسد چندان بخورد که او را شعور نماند و گرفتار گردد. نَمِر. نِمِر. بارس. ابوالحریش. ابوجذامه. ابوخطاب. ابوخلعه. سبندی. کلد. سبنتی. زمجیل. ضرجع. عسبر. عسبرة. ارقط. کثعم. ( منتهی الارب ) : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم )۱- از پیش آستانه تا نهایت ضخامت دیوار یعنی میان در . ۲- پشت پا ( در اصطلاح پشت پا زدن هنگام راه رفتن ).

فرهنگ معین

(پَ لَ ) (اِ. ) جانوری از تیرة گربه سانان و گوشت خوار که روی پوست بدنش خال های سیاه بسیار وجود دارد و آن گونه های متعدد دارد.

فرهنگ عمید

حیوانی گوشت خوار و قوی جثه از تیرۀ گربه سانان، نظیر شیر و ببر و بسیارچابک و درنده. پوستش سفید و دارای خال های سیاه. در کوه های آسیا و افریقا زندگی می کند.

گویش مازنی

/palang/ از طوایف کتول که از دو تیره ی پلنگ و اسفندیاری تشکیل شده است & نام قلعه ای قدیمی که در نشتای عباس آباد تنکابن واقع است & پلنگ - نام سگ – این واژه در گذشته ها لقب اشخاص و طوایف بود ولی به تدریج از حوزه ی اسامی کسان خارج شد و اکنون کاملا مهجور مانده است & پلنگ مازندران

واژه نامه بختیاریکا

( پِلِنگ ) پنجه؛ دست
از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( تش ) ( ت ) منجزی؛ شاخه علاءالدین وند؛ ( ط ) بهداروند

دانشنامه عمومی

پلنگ (فیلم ۲۰۱۱). پلنگ ( به تامیلی: Siruthai ) و یوزپلنگ ( به انگلیسی: Cheetah ) فیلمی هندی محصول سال ۲۰۱۱ و به کارگردانی سیوا است. در این فیلم بازیگرانی همچون کارتی، تمنا باتیا، سانتانام و مگنا نایدو ایفای نقش کرده اند.
این فیلم بازسازی فیلم ویکرامارکدو است.
عکس پلنگ (فیلم ۲۰۱۱)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

پَلَنْگ (leopard)
پَلَنْگ
پَلَنْگ
پَلَنْگ
پَلَنْگ
گربۀ وحشی بزرگ. در افریقا و آسیا یافت می شود. رنگ زمینۀ پوستش طلایی است و لکه های سیاه روی آن نقاطی متنوع تشکیل می دهد. پوشش پلنگ سیاه فقط حاصل تنوع رنگ است و طرح پوست آن به صورت ابریشم آب خورده است. طول پلنگ۱.۵ تا۲.۵ متر است. این طول دم را نیز شامل می شود که ممکن است حدود یک متر باشد. گونۀ Panthera pardus در خانوادۀ گربه قرار دارد. پلنگ برفی یا اُنس (Panthera untia) دارای نقش هایی نامنظم، متشکل از لکه های سیاه بسیار بزرگ تری روی زمینۀ کرم روشن یا خاکستری است. پلنگ بومی کوه های نواحی مرکزی آسیا است. پلنگ ابری (Neofelis nebulosa) نسبتاً کوچک تر است و کلاً حدود۱.۷۵ متر طول دارد و به جای نقش دارای خال هایی بزرگ است و در آسیای جنوب شرقی یافت می شود. پلنگ هفت زیرگونه دارد، شش زیرگونۀ آن، ازجمله پلنگ آمور و پلنگ جنوب عربستان، در معرض خطر انقراض اند. زیرگونۀ پلنگ زنگبار، احتمالاً تاکنون منقرض شده است. آخرین پلنگ صحرای جودان در مه ۱۹۹۵ از بین رفت، هرچند جمعیت کوچکی از آن در صحرای نَقَب زنده مانده است. در ایران یک گونه پلنگ (Panthera Pardus saxicolor) یافت می شود که در مخاطرۀ نیستی قرار دارد. پلنگ شمال ایران جزء بزرگ ترین پلنگ های جهان است.

جدول کلمات

نمر

مترادف ها

panther (اسم)
پلنگ، یوزپلنگ

tiger (اسم)
خودستا، پلنگ، ببر

فارسی به عربی

نمر

پیشنهاد کاربران

نَمِر یا نِمِر ، فَهد
با درود و سپاس خدمت شما اساتید
زبان تاتی که به قول استاد یارشاطر رسا و شایسته است که آن را مادی بخوانیم
در زبان تاتی ( پلنگ ) از دو واژه ی ( پِلّهَ ) یعنی بزرگ و ( اَنگ ) یعنی زنبور ساخته شده ، حیوانی بزرگ همانند زنبور تیز رو زرد وسرخ و آتشین گویند
...
[مشاهده متن کامل]

واژه ی ( پِلّهَ ) از پیل یا فیل که بزرگترین حیوان است گرفته شده
واژه ی ( مُچُنَه ) یعنی کوچک و ریز که از واژه ی مورچه که کوچکترین حیوان است ساخته شده است
امرتات

واژه پلنگ
معادل ابجد 102
تعداد حروف 4
تلفظ palang
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم پلنگ پهلوی] ( زیست شناسی )
مختصات ( پَ لَ ) ( اِ. )
آواشناسی palang
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
...
[مشاهده متن کامل]

منبع واژگان عامیانه
فرهنگ لغت معین
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
فرهنگ واژه های اوستا
واژه صد درصد پارسی باز این پان ترکیسم آرش محمدد ی حرف کرد

پلنگ = پل ( اتشی و گرم و سرخ ) انگ ( دارای نشانه یا خال )
=> پلنگ = خال قرمز یا خال اتشین = جانوری که خال های اتشین ( گرم ) دارد
پِل در پٍلاپٍل یا فلافل آمده یعنی اتشین و با فل فل زیاد همین واژه فل فل پٍل پٍل بوده => پل یعنی تند و اتشین و میتواند پلنگ به چم خال سرخ یا جانوری با خال های زیاد باشد
...
[مشاهده متن کامل]

من با اقای . . .
موافقم همش برای هر چیزی میگین ترکی هست
که در اصل لری هست یا پارسی ( فارسی )
آقای ارش محمدی زبان طورکی یک زبان پیوندیه، خواهشا برای توجیه واژگان مثل همین پلنگ از دستور زبانهای آریایی یا ترکیبی بهره نبرید، اصلا میدانید پیوندی و ترکیبی یعنی چه؟
پلنگ یک کلمه ترکی است و از دو بخش تشکیل شده
۱ - پل pal یا صحیح تر آن bal یا bel به معنی مشخص ، واضح ، بارز آشکار، متمایز ، برجسته که از آن فعل هایی چون bellenmek مشخص شدن ، آشکار شدن ، معین شدن و belirtmek به معنای مشخص کردن ، معین کردن ، نشان دادن ، و یا کلماتی چون belli ، bellek ، و. . . . مشتق شده اند
...
[مشاهده متن کامل]

۲ - انگ ang یا صحیح تر آن anik یا enik که بعد از کمی ساده سازی در تلفظ به صورت ang در آمده که به معنی پایین آمده می باشد و از فعل enmek یا inmek به معنای پایین آمدن ، نزول کردن ، مشتق شده که در ترکی به طور خاص به فک پایین که قابلیت پایین رفتن و افتادگی را دارد اطلاق میشود
و پلنگ که متشکل از پل انگ می باشد در واقع به معنی فک زیرین بارز است و این اسم را به خاطره داشتن فک تحتانی متمایز به پلنگ داده اند
و کلمه یوزپلنگ متشکل از سه بخش یوز پل انگ که در آن یوز به معنی صورت ( y�z ) و پل یعنی متمایز و انگ یعنی فک تحتانی که در مجمع یعنی پلنگ رو ، پلنگ چهره که در واقع به حیوانی اشاره دارد که از لحاظ چهره یا صورت همچون پلنگ دارای فک تحتانی برجسته یا متمایز است ولی از لحاظ اندام با آن متفاوت است

فهد، نمر

به دخترایی که کلا ژلن بعد یک عالمه هم آرایش کردن میگن پلنگ مثل اون آهنگ تو پلنگ منی
در گویش شهرستان بهاباد پلنگ /palang/پلنگ/polang/ تلفظ می شود.
پلنگ
پلنگ
واژه "پلنگ" در پارسی باستان "پردنگ" نامیده میشد. دگرگونی دو حرف "رد" به "ل" در چندین واژه دیگر نیز رخ داده است:
.
● سردار >>> سالار
● سرد >>> سال
● زرد >>> زال
● پردیس >>> پالیز
...
[مشاهده متن کامل]

● کرپد >>> کالبد
● گرد >>> یل ( پهلوان )
● خورد >>> خوال ( خوالیگر: آشپز )
.
"پرد" ریخت دیگری از همان واژه "پارت" است که به مئنی بخش و تکه می باشد و در این جا یئنی تکه تکه و خال خالی. در زبان پارسی پهلوی به خال "پارش" می گفتند. در زبان های اروپایی نیز برای پلنگ دو واژه را به کار می برند:
pard: از ریشه پردنگ ( خالدار )
pars: ( از ریشه پارش در پهلوی ( خال خالی

Panther
پلنگ ( عربی : نَمِر ، نِمْر ، نَمْر ؛ ترکی : پارس / بارس ) ، نام فارسی برای پَنثراپاردوس ، پستاندار بزرگ خالدار از تیره گربه ها که در افریقا بیشتر به «لئوپارد» معروف است ] در پهلوی : پَلَنگ ؛ در گیلکی ، فَریزَندی ، یارَندی ، نطنزی : pجlجng ؛ در دزفولی : palang ؛ در گُمْشچَه : polang ؛ در کردی عاریتی : pilink ؛ در پشتو: ng ¦ a ¤ pr ( هورن و هوبشمان ، ذیل مادّه ) . به عقیده هورن و هوبشمان ، در شاهنامه پلنگ به معنای ببر نیز به کار رفته است ( همانجا ) [ .
...
[مشاهده متن کامل]

این گربه سان بزرگ جثه که درنده ترین عضو خانواده است ، در اقلیمهای گرم همه جا هست و در نواحی جغرافیایی متنوعی از افریقا گرفته تا آسیا مشاهده می شود و انواع آن را می توان در سرزمینهای اسلامی پیدا کرد.
] در ایران ظاهراً روزگاری پلنگ زیاد بوده است چون در جاهای مختلف در ایران «پلنگ تپه » وجود دارد ( دمیسون ، ص 303 ) . از آنجا که پازن * طعمه مناسبی برای پلنگ است ، پراکندگی پلنگ و پازن در ایران تقریباً یکی است بااین تفاوت که پلنگ در جنگلهای انبوه نیز زندگی می کند. پلنگ ایران از بزرگترین نژاد پلنگهای دنیا، وازاغلب انواع افریقایی وهندی بزرگتروازآنهاکمرنگ تراست واین باعث شده است که برخی پلنگ ایرانی را با پلنگ برفی اشتباه بگیرند؛ درحالیکه وجود پلنگ برفی در ایران نامحتمل است ( هرینگتون ودیگران ، ص 28 ) [انواع پنثراپاردوس دَثِل درمرکز ایران ، پنثرا پاردوس ساکسی کولور در شمال ایران و پنثرا پاردوس سِندیکا در بلوچستان زندگی می کنند ] برای تصویر انواع پلنگهای قسمتهای مختلف ایران رجوع کنید به اعتماد، ج 2، ص 181ـ183 ) [ .
دَمیری ( ج 2، ص 371 ) علاوه بر نام عامِ نَمِر ، حدود ده نام ( کنیه ) دیگر جمع آوری کرده است که به پلنگ اطلاق می شود؛ با پیشوند ابو برای نر و ام برای ماده . فرهنگ نویسان ، تعدادی واژه کهن به مجموعه واژه های مربوط به این حیوان اضافه کرده اند ( رجوع کنید به ابن سیده ، ج 2، ص 283 ) .
طبیعت شناسان و دایره المعارف نویسان سده های میانی اسلامی درباره پلنگ صرفاً گفته های مؤلفان یونانی و رومی از جمله ارسطو و پلینی اکبر، و داستانهای ساختگی مربوط به پلنگ و یوزپلنگ ( رجوع کنید به یوز * ) را که بر اثر جهل و خیالپردازی ، موضوع بحث در دوران باستان بود، تکرار کرده اند. از جمله بعیدترین این ابداعات منشأ پیدایش زرافه است که آن را محصول جفتگیری پلنگ ماده و شتر می دانسته اند و ازینرو در فارسی به آن ، اُشتر ـ گاو ـ پلنگ می گفته اند ( ابن فقیه ، ص 74 ) . گذشته از این ، ادعا می شد که دور گردن پلنگ به هنگام تولد یک افعی پیچیده است . جاحظ ( قرن سوم ) که این افسانه ها را حکایت کرده است ( ج 4، ص 222، ج 6، ص 34، ج 7، ص 128، 241 ) در رد کردن آنها و طبقه بندی آنها به عنوان «مَزاعِم » کوتاهی نکرده است ، اما قزوینی درقرن هفتم ( ص 404ـ405 ) و دمیری درقرن هشتم ( ج 2، ص 371ـ373 ) واشخاص دیگری پس از آنها نیز همچنان این داستانها را بازگفته اند.
به عقیده ابن فقیه همدانی ( قرن سوم ) ، شاید یوزپلنگ حاصل جفتگیری شیر ماده و پلنگ نر باشد ( همانجا ) . کُشاجِم ، شاعرِ قرن چهارم ، در رساله ای که درباره شکار نوشته ( 1954، ص 211ـ212 ) گفته است که دو نوع پلنگ وجود دارد: نوعی که هیکلش بزرگ و دمش کوتاه است و نوع دیگری که جثه ای کوچک و دُمی بلند دارد. قلقشندی ( قرن هشتم ) کلمه به کلمه این نظر را تکرار کرده است ( ج 2، ص 35 ) . اما در قرن ششم جنگاور مشهور، ابن مُنقِذ ( متوفی 584 ) که شخصاً یوزپلنگ را می شناخت و یکی از آنها را داشت و چندین بار با پلنگ روبرو شده بود، همه این تعابیر و نظریات مغلوط را دور ریخت و میان این دو جانور تمایز قایل شد ( ص 110ـ111 ) و با وصف و تشریح آنها، نشان داد که دو گونه کاملاً متفاوت اند.
مؤلفان متفق القول اند که ، برخلاف شیر که وقتی سیر باشد دوری می گزیند و بسیار کم حالت تهاجمی دارد، پلنگ در همه اوقات بینهایت حالت تهاجمی دارد و بویژه به دلیل جهشهای شگفت انگیز خود و تمایلش برای بالا رفتن از درختان بزرگ و کمین کردن در آنها، خطرناک است . برای خلاص شدن از شر این مهمان نامطلوب از ترفندهای متعددی استفاده می شد؛ نخست ، حفر گودالی سرپوشیده که در آن طعمه ای زنده قرار می دادند، اما بدگمانی غریزی جانور غالباً این حقه را بی اثر می کرد. کشاجم یادآور شده که پلنگ عاشق مشروبات الکلی است و شکارچیان با مست کردن او کاملاً وی را در اختیار می گرفتند. گسترده ترین روش کشتن پلنگ ، حمله مستقیم با نیزه و سلاحهای کوتاه کمری بود. شکارچی برای احتیاط بدن خود را با لایه ای از چربی کفتار می پوشاند که به اعتقاد آنان همچون طلسم عمل می کرد. عیسی اسدی بغدادی در دایره المعارف عظیم خود درباره شکار ( الجَمهَره فی علوم البَیزَرَه ، نسخه خطی کتابخانه اسکوریال ، بخش عربی ، ش 903، و نسخه خطی کتابخانه ایاصوفیه ، ش 3813 ) که در حدود 638 آن را تألیف کرده ، درباره روش حمله به پلنگ جزئیاتی آورده است و مَنْکَلی در تلخیص خود از کتاب اسدی در 773 ( ص 96ـ97 ) ، این متن را به طور کامل تکرار کرده است . بنابراین متن ، کسی که می خواست خود را در مقابل حیوان آماده سازد می بایست بالاپوش نمدی ضخیمی ( لُبّاد ) می پوشید و کلاه محافظ به سر می گذاشت که در آن برای دیدن دو سوراخ تعبیه شده بود و پوششی از همان جنس به پا می کرد که از پا تا انتهای ران را می پوشاند. آستین بالاپوش می بایست تا انگشتان ادامه می یافت . شکارچی با سه خنجر از خود دفاع می کرد؛ دو خنجر را روی دو کفلش می بست و یکی را روی سینه اش قرار می داد. چماق چوبی بسیار محکم و سختی نیز داشت که در هر یک از دو سرش حلقه ای فلزی قرار داشت و یک تسمه چرمی سفت این دو حلقه را به هم وصل می کرد. هنگامی که پلنگ دیده می شد، شکارچی مستقیماً به سمت آن می رفت و پیش از آنکه پلنگ بجهد، پشتش را به آن می کرد و کمی به جلو خم می شد تا حیوان به شانه های او برسد. همینکه حیوان می خواست دندانهای خود را در نمد فرو کند، شکارچی با مهارت چماق چوبیش . . .

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس