پری

/pari/

مترادف پری: امتلا، انباشتگی، ملاء، کثرت، اشباع، سیری | فرشته، ملک، حور، حوری

متضاد پری: عفریت، عفریته

معنی انگلیسی:
fairy, feminine proper name, fullness, amplitude, fay, hobgoblin, nymph, pixie, pixy, plenitude, plumy, repletion, satiety, spirit, sprite, faerie, faery, hob

فرهنگ اسم ها

اسم: پری (دختر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: pari) (فارسی: پري) (انگلیسی: pari)
معنی: موجودی لطیف و بسیار زیبا و نیکوکار، زن زیبارو، فرشته، ( فرهنگ عوام ) موجودی لطیف و بسیار زیبا و نیکوکار و نامرئی که گاه خود را نشان دهد و با جمالش انسان را فریفته ی خود می کند، ( به مجاز ) زیبارو و دارای اندام ظریف، ( در ادب فارسی ) پری گاه به معنای «فرشته» و متضاد نام های مانند دیو و اَهرِمن، به معنای شیطان به کار رفته است، در فرهنگ عوام، موجودی بسیار زیبا، نیکوکار، و نامرئی که گاه خود را نشان می دهد و با جمالش انسان را فریفته خود می کند
برچسب ها: اسم، اسم با پ، اسم دختر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن

لغت نامه دهخدا

پری. [ پ َ ] ( اِ ) موجود متوهم صاحب پر که اصلش از آتش است و بچشم نیاید وغالباً نیکوکار است بعکس دیو که بدکار باشد. فرشته ،مقابل دیو. همزاد. جان. جن. جنی. جِنَّة. خافی. خافیه. خافیاء. حوری. مَلک. روحانی. خندله. ( منتهی الارب ). نوعی از زنان جن که نهایت خوبرو باشند. ( غیاث اللغات ). بعضی از ثقلان که جن و انس باشد : پس هفت تن از پریان بر پیغمبر صلی اﷲ علیه و سلم بگذشتند و بایستادند و آواز قرآن خواندن او بشنیدند. ( تاریخ طبری ترجمه بلعمی ). این خلق ها از آدمیان و پریان. ( تاریخ طبری ترجمه بلعمی ). و هرچ بجهان اندر بود از دیو و پری و وحوش و جمندگان. ( ترجمه تفسیر طبری ).
پری و پلنگ انجمن کرد و شیر
ز درندگان گرگ و ببر دلیر.
فردوسی.
نگوئی مرا تا مراد تو چیست
که بر چهر تو فرّ چهر پریست.
فردوسی.
که جمشید با تاج و انگشتری
بفرمان او مرغ و دیو و پری.
فردوسی.
جدا گشت از او کودکی چون پری
بچهره بسان بت آزری.
فردوسی.
زمانه برآسوده از داوری
بفرمان او دیو و مرغ و پری.
فردوسی.
تو داری جهان زیر انگشتری
دد و مردم و مرغ و دیو و پری.
فردوسی.
سپاهی دد و دام و مرغ و پری
سپهبدار با کبر گندآوری.
فردوسی.
یکایک بیامد خجسته سروش
بسان پری پلنگینه پوش.
فردوسی.
همان تازی اسبان همچون پری.
فردوسی.
گویند که فرمانبر جم گشت جهان پاک
دیو و پری وخلق و دد و دام رمارم.
عنصری ( ازحاشیه لغت نامه اسدی نخجوانی ).
پری خواندم او را و زآنروی خواندم
که روی پری داشت آن پرنیان بر.
فرخی.
گریزان همی شد جم اندرجهان
پری وار گشته ز مردم نهان.
اسدی ( گرشاسب نامه ).
یکی دخترش بود کز دلبری
پری را برخ کردی از دلبری.
اسدی ( گرشاسب نامه ).
دیوش مطیع گشته بمال و پری بعلم
آن یابد این که هوش و خردش آشنا شده است.
ناصرخسرو.
بچهره شدن چون پری کی توانی
به افعال ماننده شو مر پری را.
ناصرخسرو.
چون پری جمله پرنده ند گه صلح ولیک
بگه شر همه ابلیس لعین را حشراند.
ناصرخسرو.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

محبوبه دوک دو بوربن وزیر لوئی پانزدهم ( و. پاریس ۱۶۹۸ - ف. ۱۷۲۷ م . )
( اسم ) در اول ( پریروز ) ( پریدوش ) و ( پریشب ) آید بهمان معانی .
لقب و منصب پر

فرهنگ معین

(پَ ) (اِ. ) ۱ - مؤنث جن ، که به صورت زنی زیبا تصور می شود. ۲ - نوعی پارچة بسیار لطیف .
(پَ ) (ق . ) مخفف پریر، بر سر واژه های شب و روز می آید و معنای دو شب پیش یا دو روز پیش را می دهد.

فرهنگ عمید

پاداش، جایزه.
۱. دو روز پیش، پریروز: مرد امروزی هم از امروز گوی / از پری و دی و فردا دَم مزن (محمدشیرین مغربی: لغت نامه: پری ).
۲. دو شب پیش، پریشب.
۱. موجود افسانه ای و اساطیری نظیر جن به صورت زنی بسیارزیبا که مانند فرشته بال دارد و پرواز می کند و در زیبایی نقیض دیو است.
۲. [مجاز] زن زیبا.
۳. [قدیمی] جن.

گویش مازنی

/pari/ پری – موجود خیالی و افسانه ای - نامی است برای گاو ۳پریروز ۴زن زیباروی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] پَری، موجودی وهمی ماورای طبیعی در اندیشه و باورهای مردم جامعه های کهن سنتی ایران . پری در آغاز و در دورۀ تاریخ اساطیری ایران از ایزد بانوان باوروی و زایش بود که در دین مزدیستا جنبه اهریمنی گرفت و به صورت موجودی فریبکارِ ناخجسته درآمد. از آن پس، رفته رفته در فرهنگ و ادب فارسی دوباره نقش نیک و منش بهی خود را بازیافت.
فرهنگ های فارسی پری را همچون جن و ماده جن خوبرو و از فرشتگان بالدار، از جنس آتش و در تقابل با جن و دیو ـ که سرشتی پلید و اهریمنی دارند ـ دانسته اند.
واژۀ پری در اوستا
واژۀ پری در اوستا به صورت پئیریکا، به معنای زن بیگانه و غریبه آمده، و ماده دیوی پلید، پتیاره، جادوگر، فریبکار، دشمن زمین و گیاه و آب و ستوران و تیشتر (فرشته باران ) و... انگاشته شده است. در اوستا به فریبکاری پری در به دام انداختن پهلوانانی چون گرشاسب و جم اشاره شده، و آمده است که برای چیرگی بر پریان و دورکردن گزندشان به درگاه فروهر و ایزدان و پارسایان نیایش می کردند.
پری در فارسی میانه
پری در فارسی میانه به صورت پَریک یا پَریگ (ساحره و جادوگر) و در سغدی (پری، دیو مؤنث) آمده است.
اختلاف نظر دربارۀ ریشه پری
...

دانشنامه عمومی

پَری ( جمع: پَریان ) ، یک موجود کوچک، تخیلی و انسان نما است. این موجود تخیلی موجودی فتنه آمیز، باهوش و صاحب قدرتِ سِحر و جادو است. [ ۱]
پری در افسانه های ایرانی و در اساطیر مناطق گوناگون جهان به صورت موجودی فرشته نما است. [ ۲] پری یک موجود انسان نما است و اغلب در دریا زندگی می کند و به پری دریایی مشهور است.
برخی از انواع پری ها در کتابی با عنوان «خودپری گونگی» آورده شده است. [ ۳] از پری در اسطوره های قبل از اسلام و ادبیات کهن ایران بار ها نام برده شده است [ ۴] در هنر و فرهنگ قرن های جدید ایران پری معمولا زنی نیکوکار، زیبا و کمک رسان به انسان ها است [ ۵]
عکس پریعکس پری

پری (ایلینوی). پری ( به انگلیسی: Perry ) یک منطقهٔ مسکونی در ایالات متحده آمریکا است که در ایلینوی واقع شده است. [ ۱] پری ۱٫۰۰ کیلومتر مربع مساحت و ۳۱۴ نفر جمعیت دارد.
عکس پری (ایلینوی)عکس پری (ایلینوی)

پری (بازی ویدئویی ۲۰۰۶). پِری ( انگلیسی: Prey ) یک بازی ویدئویی در سبک تیراندازی اول شخص است که توسط هیومن هد استودیوز توسعه یافته و به وسیلهٔ 2کی گیمز در سال ۲۰۰۶ برای پلت فرم های لینوکس، اکس باکس ۳۶۰، مایکروسافت ویندوز و مک اواس منتشر شده است.
عکس پری (بازی ویدئویی ۲۰۰۶)

پری (فنلاند). پُری ( به فنلاندی: Pori ) یک شهر در فنلاند و مرکز استان ساتاکونتا می باشد. [ ۱]
عکس پری (فنلاند)عکس پری (فنلاند)عکس پری (فنلاند)

پری (ملایر). پری روستایی از توابع بخش زند، شهرستان ملایر، استان همدان، در دهستان کمازان وسطی می باشد و در ۳۷ کیلومتری جنوب شرق شهر ملایر قرار دارد. [ ۱] این روستا، زادگاه کریمخان زند، بنیانگذار سلسله زندیه و وکیل الدوله ایران است. [ ۲]
روستای پری در دهستان کمازان وسطی واقع است. همه اطراف روستا را کوه احاطه کرده و جنوب غرب آن دره پریدر قرار دارد. اقلیم روستا معتدل و کوهستانی است.
مردم روستای پری لر هستند و به زبان لری[ ۳] سخن می گویند. مسلمان و پیرو مذهب شیعه جعفری هستند. جمعیت روستای پری در سال ۱۳۹۵ حدود ۸۲۱ نفر گزارش شده است. [ ۴] اکثر مردم روستای پری از طریق فعالیت های زراعی و دامداری امرار معاش می کنند.
باغ های انبوه، کناره های رودخانه، قنات های قدیمی، طبیعت متنوع و گیاهان دارویی و آثار تاریخی زمینه های گردشگری روستاست.
منطقه حفاظت شده لشکردر، با وسعتی معادل ۱۶۰۰ هکتار زیستگاه حیات وحش در پیرامون این روستاست. انواع جانورانی مانند گرگ، روباه، خرگوش، کبک و تیهو در این زیستگاه زندگی می کنند.
قلعه پری در مرکز روستا واقع شده است. بنای اولیه آن به قرن چهارم قبل از میلاد نسبت داده می شود. بر فراز خرابه های این قلعه، قلعه منسوب به کریم خان زند قرار دارد که محل تجمع و سازماندهی لشکریانش بوده است. در اطراف و داخل رودخانه تعداد شش تپه باستانی وجود دارد که در آن ها سفالینه و سکه های قدیمی پیدا شده است. قدمت این تپه ها به دوران ماد می رسد. خرابه های حمام قدیمی و امامزاده دو خواهران از دیگر آثار این روستاست.
انواع قالی و گلیم مهم ترین صنایع دستی و کشمش، شیرهٔ انگور، باسلوق، گردو و بادام سوغات این روستا است.
عکس پری (ملایر)عکس پری (ملایر)عکس پری (ملایر)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

پَری
پَری
(در اوستا: پئیری) زنی افسانه ای، زیبارو و لطیف تن که در برخی صُور اساطیری از نوع جنّ شمرده شده و در برخی دیگر، در شمارِ فرشتگان بالدار آمده است. در اوستا از پریان، که موجوداتی از عالم نامرئی اند و زیبایی شان آدمی را می فریبد، چونان جنسِ مؤنثِ «جادو» یاد رفته است. پریانِ اوستایی در سپاه اهریمن بر ضد سپاه اهورا می جنگند و در هیئت ستاره های دنباله دار به رزم می کوشند تشتر را از بارندگی بر زمین باز دارند. پری در اسطوره های ایرانی موجودی است که گاه در هیئت زنان ظاهر می شود. شمارِ پریان بسیار است و شاهی دارند که در قصۀ عامیانۀ فارسی شاهِ پریان خوانده می شود. در خبر است که پریان به شکل پرستویی درمی آیند تا به دید آیند. برخی بر این باورند که چون چیزی کوچک، مانند کلید، گم شود، باید نخی را گره بزنند و بخوانند: «راهِ دختر شاه پریان را بستم»؛ از این باور پیداست که برخی عمری به تسخیر جن و پری گذرانده اند. پری، در خوابگزاری تأویل هایی دارد؛ چنان که پریِ بیمار نشان از بد شدنِ حال بیننده دارد. پری، به عنوان نام زنان، در شماری از تصنیف های روحوضی به کار رفته است. در ادبیات فارسی کلمۀ پری بسیار به کار رفته و به ویژه در شعر فارسی کنایه از زن فوق العاده زیباست.

جدول کلمات

حور

مترادف ها

full (اسم)
پری، فول

repletion (اسم)
انباشتگی، تکمیل، پری، پرسازی

glut (اسم)
پر خوری، پری، اشباع، عرضه بیش از تقاضا، زیادی خون

fullness (اسم)
سیری، پری، سرشاری

elf (اسم)
جن، پری

fairy (اسم)
جن، افسون گری، پری، ساحره

day before yesterday (اسم)
پری

peri (اسم)
پری

pixie (اسم)
پری، ادم بازیگوش و خطرناک، پریزادی که در ماهتاب میرقصد

suffusion (اسم)
پری، اشباع، زیر ریزی

fay (اسم)
جن، پری

pixy (اسم)
پری، ادم بازیگوش و خطرناک، پریزادی که در ماهتاب میرقصد

فارسی به عربی

جنی , جنیة

پیشنهاد کاربران

اسم مصدر:پریpori، پرش poresh , پریدگیporidegi
انباشتگی ، آکندگی
پری یعنی بسیار لطیف و نیکوکار و زیبا
پریناز یعنی پری با فرشته ای دارای ناز زیبا
پری به معنی زیبایی
پری به معنی لطیفی
پری به معنی تمیزی

پری سیما:پری چهره ، پری رخ ، پری رو
پری:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " پری" می نویسد : ( ( پری در پهلوی پریگ parīg بوده است . در پارسی ، پری واژه ای پسندیده و نیکوست و وارونه ی" دیو" و نمونه ای برترین از زیبایی و دلارایی . اما در اوستا، پریان چهره ای نکوهیده و بنفرین دارند و جاندارانی فریفتار و زیانبارند . زرتشت سه گروه را که با وی بر سر ِستیز بوده اند و کینورز و کورْدل ، دین بهی را نمی پذیرفتنه اند ، نفرین کرده است ؛یکی از آن سه "پریان" است و دو گروه دیگر " کَوِیان" و کَرْپانان " اند . در بندهشن نیز ، پریان در شمار جادوان و دُرْوندان و یاران زیانکار اهریمن اند : دهاک ماردوش مردی جوان را برمی انگیزد که در برابر چشمان او با پری ای درآمیزد و زنی جوان را که با دیوی؛ از این "کنش نوآیین" و شگفت، زنگیان پدید می آیند. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( یکایک ، بیامد خجسته سروش
به سان پری ، با پلنگینه پوش؛ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 241. )

پری ( peri ) : [ اصطلاح چوپانی ] صوتی برای راندن گوسفند.
نامی است دلنشین . ارام کننده که به مندپدر ارامش میدهد. پریا. یعنی فرشته دلسوز. بامرام. پر از نشاط وشادابی
پری در فارسی میانه به صورت پَریک یا پَریگ ( ساحره و جادوگر ) و در سغدی ( پری، دیو مؤنث ) آمده است.
اختلاف نظر دربارۀ ریشه پری
دربارۀ ریشه و اشتقاق و معنی این واژه اختلاف نظر وجود دارد. مثلاً بارتولمه پئیریکا را صورت مؤنث پرکه می داند و با قیاس با واژۀ هندی باستان پرکیه ( دشمن ) آن را زن بیگانه معنا کرده است. برخی واژۀ پئیریکا را از ریشه هند و اروپایی پله و به معنای پرکردن و انباشتن و آن را دیوْزنِ خواهش و شهوت می پندارند. گری پئیریکای اوستایی را به معنای احاطه کننده گرفته، که بعدها در تحول معنایی به �افسونگر و جادوگر� تبدیل شده است
...
[مشاهده متن کامل]

پَری : پَری، موجودی وهمی ماورای طبیعی در اندیشه و باورهای مردم جامعه های کهن سنتی ایران . پری در آغاز و در دورۀ تاریخ اساطیری ایران از ایزد بانوان باروری و زایش بود که در دین مزدیستا جنبه اهریمنی گرفت و به صورت موجودی فریبکارِ ناخجسته درآمد. از آن پس، رفته رفته در فرهنگ و ادب فارسی دوباره نقش نیک و منش بهی خود را بازیافت.
پَری:1 - مؤنث جن ، که به صورت زنی زیبا تصور می شود. 2 - نوعی پارچة بسیار لطیف .
پَری : زن زیبا فرشته جن حور حوری
پَریا: زن زیبامانندپری
پَریسان : مانندپری دختری که مثل پری زیباست بانویی زیباچون پری

نام موجود بال دار وزیبا و خیالی
موجودی افسانه ای
این واژه فارسی است و peri، perry برگرفته شده از واژه ی فارسی است!
مؤنث جن، زن زیبا و. . .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس