پر اب و تاب

/por~AbotAb/

فرهنگ فارسی

( پر آب و تاب ) ( صفت ) با او صاف بسیاربا تفصیل فراوان پر طنطنه : سخن پر آب و تاب .

فرهنگ عمید

( پرآب وتاب ) با شرح و بسط بسیار، به تفصیل و با اوصاف بسیار.

مترادف ها

tumescent (صفت)
ورم کرده، باد کرده، پر اب و تاب، ورقلنبیده، اماس کرده، اماسیده

flatulent (صفت)
باد دار، نفاخ، نفخ دار، با طمطراق، پر اب و تاب

rotund (صفت)
گوشتالو، پر اب و تاب، تپل، گلوله وار

magniloquent (صفت)
غرا، پر اب و تاب، قلمبه نویس، قلمبه نویسی

ornate (صفت)
مزین، پر اب و تاب، بیش ازحد اراسته

grandiose (صفت)
بلند، پر اب و تاب، بزرگ نما، عالی نما

tumid (صفت)
ورم کرده، باد کرده، متورم، پر اب و تاب، ورقلنبیده، اماس کرده، اماسیده

فارسی به عربی

عظیم , مزخرف

پیشنهاد کاربران

بپرس