واقی

لغت نامه دهخدا

واقی. ( ع ص ) نگاه دارنده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). حافظ. صائن. نگهبان. || حامی. ( غیاث اللغات ). || دافع. ( از اقرب الموارد ). مانع. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). مالهم من اﷲ من واق ؛ ای دافع. ( اقرب الموارد ). || سرج واق ؛ زینی که پشت ریش نکند ستور را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). زینی که پشت ستور را ریش نکند.( ناظم الاطباء ). || فرس واق ، اسپ سم بر جایگاه نهنده. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). اسبی که از درد سم راه نرود و سم از جای بلند نکند. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) غراب. صُرَد. ( از اقرب الموارد ) ( المنجد ). نام مرغی که صرد نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). ورکاء. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). و یاء آخر آن را حذف کنند و واق [ ق ِ ] گویند، و آن را بدین نام بمناسبت صدایش نامیده اند. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - نگاه دارنده . ۲ - حامی .

فرهنگ معین

[ ع . ] (اِفا. ) ۱ - نگاه دارنده ، حافظ . ۲ - حامی .

پیشنهاد کاربران

واژه واق
معادل ابجد 107
تعداد حروف 3
تلفظ vāq
ترکیب ( اسم ) [معرب، مٲخوذ از فارسی: واک] ‹واک، واقی› ( زیست شناسی )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی هوشیار

بپرس