واایستادن

لغت نامه دهخدا

واایستادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) بازایستادن. واایستدن. واایستیدن. واستادن ( در تداول عامه ). امتناع. توقف. وقوف. اقلاع. احجام : اقصام ؛ واایستادن باران و تب. ارقاء؛ واایستادن خون و اشک. ( تاج المصادر بیهقی ). || واایستادن از چیزی ؛ نکردن آن.

فرهنگ فارسی

(مصدر ) ۱ - ایستادن . ۲ - امتناع کردن .
باز ایستادن . امتناع

فرهنگ عمید

بازایستادن، توقف کردن.

پیشنهاد کاربران

بپرس