نوبهار

/nowbahAr/

فرهنگ اسم ها

اسم: نوبهار (دختر) (فارسی) (طبیعت) (تلفظ: no (w) bahār) (فارسی: نوبهار) (انگلیسی: now bahar)
معنی: آغاز فصل بهار، گل و شکوفه ی تازه روییده، ( در قدیم ) سبزه ی نو رسته، نو بهار ( از سنسکریت ) ( در قدیم ) به معنی معشوق یا زن زیبا، ( اَعلام ) نام معبد بودایی در بلخ که به علت وجود بت های زیبا در آن، «مشبه به» زیبارویان و معشوقگان قرار گرفته است، ]در اصل نام معبد بودایی در بلخ بوده و به علت وجود بت های زیبا در آن، ' مشبه به ' زیبارویان و معشوقگان قرار گرفته است[، فصل بهار، نام آتشکده ای در بلخ
برچسب ها: اسم، اسم با ن، اسم دختر، اسم فارسی، اسم طبیعت

لغت نامه دهخدا

نوبهار. [ ن َ / نُو ب َ ] ( اِ مرکب )بهار نو. ( انجمن آرا ). ربیع. فصل بهار. ( ناظم الاطباء ). آغاز فصل بهار. فصل بهار. ( فرهنگ فارسی معین ). فصلی است از فصول اربعه. ( از برهان قاطع ) :
چون لطیف آمد به گاه نوبهار
بانگ رود و بانگ کبک و بانگ تز.
رودکی.
آمد این نوبهار توبه شکن
پرنیان گشت باغ و برزن و کوی.
رودکی.
همی نوبهار آیدو تیرماه
جهان گاه برنا بود گاه زر.
دقیقی.
آمد آن نوبهار توبه شکن
باز برگشت سوی توبه من.
فرخی.
تاابر نوبهار مهی را مطر بود
تا در زمین و روی زمی بر نفر بود.
منوچهری.
از ابر نوبهار چو باران فروچکید
چندین هزار لاله ز خارابرون دمید.
منوچهری.
برچِد بنفشه دامن و از خاک برنوشت
چون بادنوبهار بر او دوش برگذشت.
منوچهری.
گهی نوبهار آید و گاه تیر
جوان است گیتی گه و گاه پیر.
اسدی.
آورد نوبهار بتان را و هیچ بت
مانند تو به خوبی در نوبهار نیست.
مسعودسعد.
تو بهاری و تیر حاسد تو
تو به از وی چو نوبهار از تیر.
سوزنی.
سبزه به عالم به نوبهار برآید
بر لب او سبزه بی بهار برآمد.
سوزنی.
قرارم شد ز هفت اندام کو هر هفت ناکرده
ز هفتم پرده رخ بنمود گوئی نوبهار است این.
خاقانی.
بسا محنت که دولت آخر اوست
که دی مه را نتیجه نوبهار است.
خاقانی.
جام می چون لوح طفلان سرخ و زرد
نوبهاری با خزان آمیخته.
خاقانی.
گلزار جوانیت به هنگام نوبهار فترت پذیرفته. ( سندبادنامه ص 189 ).
همه فصلش چو خرم نوبهار است
مقام عشرت و جای شکار است.
نظامی.
این بوی نه بوی نوبهار است
بوی سر زلف آن نگار است.
نظامی.
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی.
حافظ.
خوش نازکانه می چمی ای شاخ نوبهار
کآشفتگی مبادت از آشوب باد دی.
حافظ.
چه جورها که کشیدند بلبلان از دی
به بوی آنکه دگر نوبهار بازآید.
حافظ.
|| کنایه از محبوب و معشوق زیباروی :
فرودآمد از تخت سام سواربیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

نام معبدی بودائی در بلخ که خاندان برمکی تولیت آنرا داشته اند . این معبد اراضی وسیع و موقوفات بسیار داشته است . در اواخر قرن اول هجری برمکیان به اسلام گرویدند و بعدها در دربار خلفای عباسی به وزارت رسیدند . بعضی گفته اند که نوبهار نام آتشکده بلخ است چنانکه در گشتاسبنامه دقیقی آمده است : چو گشتاسب را داد لهر اسب تخت فرود آمد از تخت و بر بست رخت ببلخ گزین شد بر آن [ نوبهار ] که یزدان پرستان آن روزگار مر آن خانه را داشتندی چنان که مرمکه را تازیان این زمان
فصل بهار، اول بهار، آغازفصل بهار
( اسم ) ۱- آغاز فصل بهار: نو بهارست دران کوش که خوشدل باشی که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی . ( حافظ .۲ ) ۳۱۹- فصل بهار.۳- گل و شکوفه تازه درخت : چرنده گاوگیلی بر کنارش گهی آبش خورد گه نو بهارش. ( ویس ورامین .چا.مینوی .۲۹۴ )
دهی است از دهستان بالا رخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه در ۳۷ هزار گزی شمال شرقی کد کن در دامن. معتدل هوائی واقع است ٠ آبش از قنات محصولش بنشن و غلات شغل مردمش زراعت و کرباس بافی است ٠

فرهنگ معین

(نُ بَ ) (اِمر. ) ۱ - آغاز فصل بهار. ۲ - نام آتشکده ای در بلخ .

فرهنگ عمید

۱. اول بهار، آغاز فصل بهار.
۲. [قدیمی] گل، شکوفه، یا سبزۀ تازه روییده.
۱. معشوقۀ زیبا. &delta، در اصل، نام معبدی بودایی در بلخ بوده که بت های زیبا در آن قرار داشته است.
۲. شبستان، حرم سرا: فرودآمد از تخت سام سوار / به پرده درآمد سوی نوبهار (فردوسی: ۱/۱۶۵ ).

دانشنامه عمومی

نوبهار (بخش مرکزی نیشابور). نوبهار یک روستا در ایران است که در دهستان درب قاضی شهرستان نیشابور واقع شده است. [ ۱] نوبهار ۷۲ نفر جمعیت دارد.
عکس نوبهار (بخش مرکزی نیشابور)

نوبهار (تاجیکستان). نوبهار ( پیشتر: اَوْزی کند ) جماعت و شهرکی در شمال غربی تاجیکستان است که در ناحیهٔ مست شاه ولایت سغد قرار دارد. جمعیت این جماعت ۱۰٬۳۷۳ نفر است. [ ۱]
عکس نوبهار (تاجیکستان)

نوبهار (تفرش). نوبهار، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان تفرش در استان مرکزی ایران است.
این روستا در دهستان رودبار قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۰، جمعیت آن ۹۵ نفر ( ۳۸ خانوار ) بوده است. [ ۳]
عکس نوبهار (تفرش)

نوبهار (سرایان). نوبهار روستایی در دهستان مصعبی بخش آیسک شهرستان سرایان استان خراسان جنوبی ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۱۵۸ نفر ( در ۶۰ خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس نوبهار (سرایان)

نوبهار (شهر). نوبهار جماعت و شهرکی در جنوب غربی کشور تاجیکستان است که در ناحیهٔ باختر ولایت ختلان قرار دارد. جمعیت این جماعت ۱۳۰۹۱ است. [ ۱] [ ۲] [ ۳]
عکس نوبهار (شهر)

نوبهار (ولایت نمنگان). نوبهار ( به ازبکی: Navbahar ) یک منطقهٔ مسکونی در ازبکستان است که در ناحیه پپ واقع شده است. [ ۱] نوبهار ۱٬۲۰۲ نفر جمعیت دارد.
عکس نوبهار (ولایت نمنگان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

مکانی مقدس و معبد بودایی پیش از اسلام در بلخ، واقع در شمال افغانستان کنونی. این محل در حملۀ اعراب به خراسان بزرگ به کلی ویران شد، اما چون زادگاه برمکیان، وزیران و صاحبان مناصب عالی در دورۀ عباسیان بود، شهرت خود را چند قرن حفظ کرد. برمک، عنوان روحانی بزرگ نوبهار از معابد بوداییان ایران بود. از نوبهار و شکوه و زیبایی آن در سروده های شاعران متقدم فارسی زبان بسیار یاد شده است.

پیشنهاد کاربران

معنی نوبهار میشه =بهار جدید
نوبهار اینگیلیسیش میشه NOBAHAR
سرسبزی دوباره
نوبهار :دکتر کزازی در مورد واژه ی " نو بهار" می نویسد : ( ( نوبهار در بیت زیر استعاره آشکار از بانوی سام است . و مام زال . "نوبهار " را در معنی بتخانه نیز می توانیم دانست: پرستشگاه های بودایی را که بتکده شمرده می شده اند ، در پارسی "بهار "می خوانده اند. بهار از ویهارای سانسکریت ستانده شده است و به گمان، بخارا نیز ریختی است از آن . از آن میان دو "بهار "بودایی آواز ه ای بلند داشته است و در پندارشناسی سخن پارسی نمونه ای برترین نگارینی و بزیوری شمرده می آمده است . نوبهار بلخ و فَرخار تبت . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( فرود آمد از تخت سام سوار
به پرده درآمد سوی نوبهار ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۳۸۳. )

اصطلاح زن زیبا رو
بهاری تازه ، اوایل بهار
بهاری از اول

بهاری از اول
بهار نو، بهاری جدید
نام یکی از شاهزادگان ایرانی ، نام یکی از مجله های ملک الشعرای بهار و اتشکده ای باستانی در ایران

بپرس