ناخن افتاب

لغت نامه دهخدا

( ناخن آفتاب ) ناخن آفتاب. [ خ ُ ن ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آتش است. ( برهان قاطع ). آتش. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ نظام )( شمس اللغات ). || کنایه از خطوط شعاعی. ( آنندراج ). || ناخن معشوق. ( ناظم الاطباء ). ناخن شاهد. ( رشیدی ) ( فرهنگ نظام ). کنایه از ناخن مطلوب و شاهد هم هست. ( برهان قاطع ). || ناخن چنگی. ( رشیدی ) ( فرهنگ نظام ). در حاشیه برهان قاطع چ معین آمده است : ناخن آفتاب یعنی آتش. خاقانی گوید:
چشم سهیل و ناخنه ناخن آفتاب و نی
کاتش و قند او دهد با نی و باد یاوری.
«اما در این بیت خاقانی به معنی آتش نیست ، بلکه معنی آن است که در چشم سهیل ناخنه می افتد یا آنکه دیدن سهیل ناخنه را دفع کند و در ناخن آفتاب که عبارت از خطوط شعاعی است نی می افتد» و نیز دکتر معین در تعلیقات برهان قاطع آرد: معانیئی که فرهنگ نویسان برای ناخن آفتاب کرده اند مأخوذ از همین بیت خاقانی است ولی باید دانست که این بیت از قصیده ای است در مدح خاقان اکبر منوچهر شروانشاه که در تشبیب آن مطرب چنگ نواز را چنین می ستاید:
«چنگی آفتاب روی از پی ارتفاع می
چنگ نهاده ربع فش بر بر و چهره بربری
زهره ، ز رشک خون دل در بن ناخن آورد
چون سر ناخنش کند با رگ چنگ نشتری
چشم سهیل و ناخنه...»
مراد از دو بیت اخیر ظاهراً آن است که : هنگامیکه مطرب چنگی سر ناخن خود را با تار چنگ آشنا کند و چنگ نوازد زهره ( رب النوع موسیقی ) از حسد خون دلش را بنوک ناخن می آورد. ( و نیز ناگفته نماند که ناخن خوبرویان سرخ است ) و زمانی که آتش و قند ( لب سرخ و شکرین ) وی ( مطرب ) با باد دمیدن در نی مشغول گردد چشم سهیل قرین ناخنه گردد و آفتاب معذب شود. ( رجوع به نی در ناخن کردن شود ). ذکر سهیل ظاهراً بمناسبت آن است که با طلوع و تابش وی میوه ها ( مانند هندوانه ) شیرین گردند. و ذکر آفتاب بمناسبت حرارت بسیار اوست. بنابراین سهیل از قند و آفتاب از آتش مطرب چنگی از راه حسد معذب میشوند.

فرهنگ فارسی

( ناخن آفتاب ) کنایه از آتش است یا کنایه از خطوط شعاعی .

پیشنهاد کاربران

بپرس