میزان

/mizAn/

مترادف میزان: اندازه، تعداد، حد، قدر، مبلغ، معیار، ملاک، هنجار، ترازو، قپان، مقیاس، مهرماه، کوک، هم نوا، هم نواسازی

برابر پارسی: تراز، سنجش، همار، پیمانه، ترازو

معنی انگلیسی:
rhythm, amount, balance, degree, dimension, extent, measure, quantity, rate, rating, scale, standard, volume, worth, bar, [adj.] round (as a sum), [astr.] libra, matter, peg, pitch, point, poise, well-adjusted, basis, metre

لغت نامه دهخدا

میزان. ( نف ) صفت حالیه از میزیدن و میختن ، میزنده. در حال میختن. ( یادداشت مؤلف ).

میزان. ( ع اِ ) ( از «وزن » ) ترازو. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( دهار ). ترازو. ج ، موازین. ( مهذب الاسماء ). آلتی که با آن وزن اشیا بسنجند. اصل آن مِوْزان بوده. واو به سبب وجود کسره ماقبل به یاء بدل شده است. ( یادداشت مؤلف ). چیزی است که اندازه اشیاء به وسیله آن شناخته شود. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). آنچه بدان وزن کردنیها را سنجند. ابوهلال عسکری گفته است نخستین کسی که از آهن ترازو ساخت عبداﷲبن عامر بود. ( از صبح الاعشی ، ج 2 ص 139 ). مطلق ترازو که بدان چیزهاسنجند و نیز ترازو که روز رستاخیز اعمال و نیک و بدبندگان بدان سنجند : و السماء رفعها و وضعالمیزان. الا تطغوا فی المیزان. و اقیموا الوزن بالقسط و لاتخسروا المیزان. ( قرآن 7/55 - 9 )؛ و آسمان را برافراشت و نهاد ترازو را تا تجاوز نکنید در میزان وبپادارید سنجیدن را به عدل و کم نکنید ترازو را. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ج 9 ص 285 ). این میزانی است که نیکوکردار و بدکردار را بدان بسنجند. ( تاریخ بیهقی ).
یقین گشتم به آیات و به معقول
که باشد مبعث و میزان و محشر.
ناصرخسرو.
که را باشد گران امروز رفتن بر ره طاعت
گران آید مر آن کس را به روز حشر میزانها.
ناصرخسرو.
یکی میزان گزیدم بس شگفتی
کزان به نیست میزانی به جز آن.
ناصرخسرو.
دو عالم چیست دو کفه ست میزان مشیت را
وزین دو کفه بیرون است هر کو هست وزانش.
خاقانی.
با آن همه راستی که میزان دارد
میل از طرفی کند که او بیشتر است.
سعدی.
- جهان سنج میزان ( اضافه وصفی مقلوب ) ؛میزان جهان سنج. ترازویی که جهان را بسنجد :
به میزان همت جهان را بسنج
که همت جهان سنج میزان بود.
خاقانی.
- لسان المیزان ؛ زبانه ترازو. ( ناظم الاطباء ).
|| عیار. معیار. استاندارد. اصل قابل قبول. اس اساس سنجش :
دل او داد را بهین رهبر
امر او خلق را مهین میزان.
ناصرخسرو.
میزان حکمتی و ترا بر دل است زخم
زین شوله فعل عقربک شوم نشترک.
خاقانی.
کمتراز داس سرسنبله بود
اسد چرخ به میزان اسد.
خاقانی.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( ۲۳ سپتامبر تا ۱۴ اکتبر ) است . وجه تسمیه آن این است که در این مدت روزها با شبها مساوی هستند . کتابی است در باب مکانیک و فیزیک تالیف عبد الرحمن جارتی از مهمترین قرون وسطی
ترازو، اندازه، مقدار، موازین جمع، ونام برج هفتم ازبروج دوازده گانه فلکی
( اسم ) ۱ - ترازو . ۲ - مقیاس : [ وخلیل رحمهالله که واضع فن و مستخرج این میزان است ..] ۳ - اندازه مقدار مبلغ : [ بچه میزان پول احتیاج داری ? ] جمع : موازین . ۵ - هفتمین برج از بروج دوازده گانه سال شمسی معادل آبان ماه . ۶ - جمله موسیقی باجزای کوچک مساوی تقسیم میشود که آنها را میزان نامند و آنها بوسیله خط کوچکی از یکدیگر جدا میگردند . میزان بر دو نوع است : میزان ساده و میزان ترکیبی . معمولترین میزان سه قسم است : دو ضربی سه ضربی چهارضربی . میزانهارا بواسطه دو عددی که روی هم قرارداده اندنشان میدهند. عدد بالا( صورت ) عده ضربها و عدد پایین ( مخرج ) تقسیمات گرد را معلوم میکند . یا میزان ساده . میزانهای ساده آنهایی هستند که هر یک از ضربهایشان بدو قسمت مساوی تقسیم شوند مثل یک سیاه دو که مساوی با دو چنگ است . یا میزان بودن . ۱ - راست بودن و محاذی هم بودن دو طرف چیزی مانند دو کفه ترازو.۲ - جاهلها. بر اثر خوردن مشروب یا کشیدن مکیفی نشاه لازم را حاصل کردن . یا میزان ترکیبی .اگر هریک از ضربها بسه قسمت تقسیم شود میزانهایترکیبی بوجود میاید مثل یک سیاه نقطه دار که به سه چنگ تقسیم میشود .
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اهر .

فرهنگ معین

[ ع . ] (اِ. ) ۱ - ترازو. ۲ - اندازه ، مقدار. ج . م وازین . ۳ - هفتمین برج از برج های دوازده گانه که خورشید در حرکت ظاهری خود ماه مهر در آن قرار می گیرد.

فرهنگ عمید

۱. مقیاس، معیار.
۲. [جمع: موازین] اندازه، مقدار.
۳. سالم، سرحال.
۴. (نجوم ) هفتمین صورت فلکی منطقةالبروج که درنیمکرۀ جنوبی قرار دارد.
۵. هفتمین برج از برج های دوازده گانه، برابر با مِهر، ترازو.
۶. (موسیقی ) هریک از جملات مساوی زمانی که در یک قطعۀ موسیقی پیاپی تکرار می شود و خطی عمود بر حامل آن ها را از یکدیگر جدا می کند.

فرهنگستان زبان و ادب

{Libra, Lib, Balance} [نجوم] صورت فلکی منطقه البروجی بین دو صورت عقرب و سنبله
{measure , bar} [موسیقی] واحد وزن موسیقایی شامل تعدادی نت با مجموع دیرش های معین
{rate} [گردشگری و جهانگردی] اندازۀ یک بخش نسبت به کل

واژه نامه بختیاریکا

میزُم

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] وسیله سنجش و وزن کردن اشیاء را میزان گویند. میزان هر شیء متناسب با خود آن شیء می باشد.
در لغت به وسیله سنجش اشیاء میزان گویند.
و آن هر چیزی است که با آن وزن و سنجش شود اعم از اینکه قول باشد یا فعل و یا ترازوی متداول،
که جمع آن موازین است.

میزان در قرآن
در قرآن کریم واژۀ "میزان" نُه بار و جمع آن "موازین" هفت بار آمده است.

کاربرد واژه میزان در قرآن
واژه میزان در قرآن به معانی مختلف استعمال شده است.

← وسیله سنجش کالا و مبادلات مالی
...

[ویکی شیعه] میزان از مفاهیم قرآنی و مواقف قیامت بوده و اشاره به سنجش انسان و اعمال او در قیامت دارد. در این روز انسان و اعمال او را با پیامبران و امامان و اعمال آنها می سنجند. برخی با مَجاز دانستن وزن اعمال، میزان را کنایه از به عدالت رفتار کردن خداوند در قیامت دانسته اند در حالیکه دیگران اعمال انسان را در قیامت دارای حقیقتی قابل سنجش می دانند که با مقیاس و میزانی متناسب سنجیده خواهد شد.
در روایات از باورهای توحیدی، محبت اهل بیت، دوری از گناهان، صلوات فرستادن، نیت خالص، آزار نرساندن و خیرخواهی برای مردم به عنوان مهم ترین عوامل سنگین شدن میزان اعمال در قیامت یاد شده است.
میزان در لغت به معنی ابزار سنجش و ترازو است و «میزان اعمال» چیزی است که با آن اعمال و باورهای انسان مورد سنجش قرار می گیرد. این واژه و جمع آن (مَوازین) شانزده بار در قرآن آمده است که در برخی موارد به معنای وسیله سنجش در مبادلات به کار رفته و در مواردی به قوانین تکوین و آفرینش اشاره دارد و در مواردی به قوانین تشریع.

دانشنامه عمومی

میزان (مشگین شهر). میزان روستایی است که در استان اردبیل، شهرستان مشگین شهر، بخش مرکزی، دهستان شعبان قرار دارد.
بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت این روستا ۶۳۲ نفر با ۱۴۳ خانوار بوده است.
عکس میزان (مشگین شهر)

میزان (موسیقی). میزان یا ترازه یا ترازک در موسیقی، نشانه هایی است که برای مشخص کردن دوره ها و تعداد ضرب در هر دوره، و تشخیص همهٔ نکته های وابسته وضع شده است. هر دوره به وسیلهٔ خطی عمودی، که حامل را قطع می کند، از دوره های پس و پیشِ خود جدا می شود. محتوای میان هر دو خط عمودی را میزان و خط های عمودی را خط میزان می نامند. [ ۱]
هر میزان ممکن است از دو یا سه یا چهار قسمت مساوی تشکیل شود که آن قسمت ها را «ضرب» می گویند. معمول ترین میزان ها عبارت اند از: میزان های دوضربی، سه ضربی و چهارضربی[ ۲]
اگر هر ضرب میزان به طور طبیعی قابل تقسیم به ۲ و ۴ و ۸ قسمت مساوی ( دارای تقسیمات دوتایی ) باشد، آن را میزان ساده می گویند. میزان ها را با عدد کسری به نام کسر میزان مشخص می کنند. در میزان های ساده، صورتِ کسر معرفِ تعداد ضرب است و مخرج کسر شکل ضرب را مشخص می کند. ( مثلاً: 24 - 44 - 22 و… )
هر دورهٔ آن متشکل از سه ضربه است. در هر میزان سه تایی، ۳ سفید، ۳ سیاه، ۳ چنگ و… جای می گیرد. ( مثلاً: 34 - 64 - 32 و… ) [ ۳]
اگر هر ضرب میزان قابل تقسیم به ۳ و ۶ و ۱۲ قسمت مساوی ( دارای تقسیمات سه تایی ) باشد، آن میزان را ترکیبی گویند. [ ۲]
هر دوره ی این میزان آمیزه ای است از مضرب ها و مجموع های اعداد ۲ و ۳. به عبارت دیگر هر ضرب آن را نه می توان به مضرب های ۲ و نه می توان به مضرب های ۳ تقسیم کرد. مانند میزان ۴/۵ ( پنج چهار ) که ممکن است از یک میزان ۴/۳ ( سه چهار ) و یک میزان ۴/۲ ( دو چهار ) یا به عکس تشکیل شده باشد.
برای مشخص نمودن موقعیت میزان های لنگ اغلب به وسیله خط قائم نقطه چین یا کسرمیزان تجزیه شده، آن ها را از هم تفکیک می کنند.
عکس میزان (موسیقی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

میزان (Libra)
ترازوی طلایی
صورت فلکی کم فروغ منطقة البروجی، در ناحیۀ استوای آسمانی (← کرۀ آسمانی)، در نزدیکی صورت اسکورپیوس (برج عقرب)، و به شکل ترازوی عدالت. خورشید در مسیر حرکت ظاهری سالانه اش در آبان ماه از میزان عبور می کند. زمانی میزان را بخشی از صورت فلکی عقرب، و چنگال آن در نظر می گرفتند. در احکام نجوم، روزهای اول تا سی اُم مهرماه روزهای بُرج میزان اند. نیز ← حرکت_تقدیمی

جدول کلمات

کیل

مترادف ها

measure (اسم)
حد، اقدام، میزان، درجه، مقدار، پایه، اندازه، پیمانه، تدبیر، مقیاس، واحد، وزن شعر، بحر

rate (اسم)
سرعت، میزان، روش، نرخ، در چند

adjustment (اسم)
تطبیق، تنظیم، تعدیل، اصلاح، میزان، تسویه، اسباب تنظیم، الت تعدیل

bulk (اسم)
توده، میزان، جسم، تنه، حجم، اکثریت، اندازه، جثه، جسامت

criterion (اسم)
محک، میزان، معیار، ملاک، ضابطه، مقیاس، نشان قطعی

level (اسم)
میزان، سطح، تراز، سویه، یک دست، هم تراز، سطح برابر، هدف گیری، الت ترازگیری، ترازسازی

amount (اسم)
میزان، مقدار، مبلغ، عده، مایه، مقدار میزان

size (اسم)
میزان، مقدار، اندازه، قالب، قد، سایز، چسبزنی

mete (اسم)
میزان، خط مرزی، کرانه، پیمانه، سنگ مرزی

balance (اسم)
میزان، تعادل، توازن، ترازو، تراز، موازنه، تتمه حساب

quantum (اسم)
ذره، میزان، درجه، مقدار، مبلغ، اندازه، پله، کمیت

equilibrium (اسم)
میزان، تعادل، موازنه، ارامش

equipoise (اسم)
میزان، تعادل، توازن، برابری در وزن

dimension (اسم)
میزان، بعد، اندازه، اهمیت، ابعاد

scales (اسم)
میزان، برج میزان

فارسی به عربی

ایقاع , علاج , متر , مستوی , مقیاس , میزان , نسبة

پیشنهاد کاربران

مترادف میزان: اندازه، تعداد، حد، قدر، مبلغ، معیار، ملاک، هنجار، ترازو، قپان، مقیاس، مهرماه، کوک، هم نوا، هم نواسازی
آلت دست، بازیچه، ملعب، مسخره، مضحکه
میزان کلمه ای با ریشه ترکی به معنی برابر و دقیق می باشد. میزان بش کیلو یعنی دقیقا پنج کیلو
این واژه در اوستایی و سغدی هست و در انگلیسی هم measure هست که بی شباهت به این واژه نیست و شاید مضنه هم با این واژه همخانواده باشد
مقدار
هماهنگ
میزان در لغت به معنی ترازو و ابزار سنجش وزن است ، اما در قران در معنی کنائی به هر گونه معیار سنجش ، و قانون صحیح الهی ، و حتی شخص پیامبر اسلام ( صلی الله علیه وآله وسلّم ) و امامان راستین ( علیهم السلام
...
[مشاهده متن کامل]
) که وجودشان معیار تشخیص حق از باطل است اطلاق می گردد و میزان روز قیامت نیز نمونه اى است از این معنی . تفسیر نمونه ج : 20 ص : 392

همانگونه که جناب محمد حسین گفتند این واژه سغدی و ایرانی است و البته ریشه اش در اوستاست. البته درست ترش میذان است و باید تنها در معنای صفتی به کار گرفته شود نه به معنای ترازو یا وسیله سنجش تراز بودگی. (
...
[مشاهده متن کامل]
همانند واژگانی چون: خندان، گریان، نالان و . . . ) . شایسته است میذیدن، یا میزیدن را نیز به معنای در حالت تراز قرار داشتن به کار گرفت

مایه
میزان : مجموعه ای ثابت از ضرب ها با کشش زمانی معین که می تواند در بردارنده الگوهای ریتمیک گوناگون باشد و با خط های عمودی به نام خط میزان از یکدیگر جدا می شوند در موسیقی جاز اغلب واژه Bar برای آن به کار می رود. ( اصطلاح موسیقی )
https://negare. ir

ترازو
گرچه دهخدا و دکتر معین این واژه را عربی دانسته اند ولی در زبان سغدی میذانه miżâne و میذیان miżyân ( =میان ) بوده است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس