مندوحه

لغت نامه دهخدا

( مندوحة ) مندوحة. [ م َ ح َ ] ( ع ص ، اِ ) زمین فراخ و یقال لی عنها مندوحة؛ ای سعة و یقال ایضاً ان فی المعاریض لمندوحة عن الکذب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). زمین فراخ. ( آنندراج ): ارض مندوحة؛ زمین فراخ دور. ( از اقرب الموارد ). || فراخی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

زمین فراخ و یقال عنها مندوحه ای سعه و یقال ایضا ان فی المعاریض لمندوحه عن الکذب .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مندوحه به قدرت بر امتثال تکلیف در ضمن فرد مباح اطلاق می شود.
مندوحه، به معنای قدرت و توانایی مکلف در ادای ماموربه در ضمن فرد مباح است؛ یعنی مکلف ناگزیر نیست مامورٌ به را در ضمن فرد حرام به جا آورد.
دیدگاه اصولیون
برخی از اصولی ها قید «مندوحه» را به عنوان مسئله اجتماع امر و نهی افزوده اند (اجتماع الامر و النهی مع المندوحة) و معتقدند نزاع درباره جواز اجتماع امر و نهی یا امتناع آن دو در جایی تصور دارد که مکلف اختیار داشته باشد مامورٌ به را هم در ضمن فرد مباح و هم در ضمن فرد حرام انجام دهد.برای نمونه، در مثال نماز در خانه غصبی که امر به نماز و نهی از غصب متوجه مکلف شده است محل نزاع آن جایی است که مکلف می تواند نماز را هم در مکان مباح و هم در مکان غصبی بخواند، اما با انتخاب بد خویش، در مکان غصبی می خواند؛ ولی در جایی که وی ناچار است نماز را در مکان غصبی بخواند، بحث اجتماع امر و نهی پیش نمی آید، زیرا نمونه ای از تکلیف به محال است و حتی کسانی که نظریه جواز اجتماع را پذیرفته اند آن را نپسندیده اند.مرحوم « آخوند » در « کفایة » در پاسخ این گروه می گوید: وجود و عدم مندوحه هیچ تاثیری در بحث ندارد، زیرا جواز به معنای امکان است و قائل به جواز معتقد است نفس اجتماع دو تکلیف از نظر عقلی محال نیست بلکه ممکن است، چه در خارج مندوحه باشد و چه نباشد.به بیان دیگر، بحث اجتماع امر و نهی، در مقام ثبوت و این که آیا نفس چنین تکلیفی امکان دارد یا ندارد، مطرح است اما مندوحه داشتن یا نداشتن، مربوط به مقام اثبات تکلیف و امتثال آن است.

پیشنهاد کاربران

مثال برای این کلمه:
وَأعْلَمْ أنَّکَ لِلْرّاجِینْ بِمُوضِعِ اِجابَهِ وَ لِلْمَهْلُوفِینَ بِمَرصَدِ إغاثِهِ وَ أنَّ فِی اللَّهُفِ إلی جُودِکَ وَ الرِّضاء بِقَضائِکَ عِوَضَاً مِنْ مَنْعِ الباخِلِینَ وَ مَنْدُوحَهً عَمّا فِی أیدِی المُسْتَأثِرِین.
...
[مشاهده متن کامل]

پروردگارا ! من می دانم تو برای امیدواران در جایگاه اجابت هستی وکسی که مَلحوف است و رنج دیده و داغ دیده و آفت زده و آسیب دیده و مانند آن است، مُتَلهِّف است و غمگین، تو می توانی مشکل او را حلّ کنی . اغاثه کنی، نیازهای او را برطرف بکنی. و اگر کسی تأثّرش را و افسوس اش را و غم و اندوه اش را به جود و کَرم و رضا و قضای تو واگذار کند، عِوض منع بخیلان را دریافت می کند. عدّه ای دارند و عطا نمی کنند. بُخل می ورزند. عِوض بُخل آنها، جُود و کَرم تو جبران می کند.
وَ مَندُوحَهً عَمّا فِی أیدِی المُسْتَأثِرین.
بعضی اهل ایثار نیستند، اهل اِستئْثارند. نه تنها دیگران را بر خود مقدّم نمی دارند، بلکه می کوشند خود را بر دیگران مقدّم بدارند. در دستگاه ثروت اندوزان جز تنگ نظری و تنگنائی چیز دیگر نیست. و امّا در دستگاه جُود و کَرم تو مَندوح است، سِعه است، گشایش است. یعنی اگر تنگنای تنگ نظران جا برای رفتن نیازمندان نمی گذارد، وسعت رحمت تو جا برای محتاجان تأمین می کند. ( از شرح دعای ابوحمزه ثمالی جوادی آملی )

برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد
فرض کلمه ی آشنا: ممدوح به معنای مدح شده، ستایش شده.
کلمه ی جدید:مندوح، به معنای وسیع، فراخ، دارای گشایش.
...
[مشاهده متن کامل]

ارتباط سازی ( الکی و فقط برای یادسپاری ) :
در اسلام خانه مندوح ممدوح شده است البته مندوح نه مجلل و کاخ.
توضیح:
نظر اسلام درباره بزرگی و وسیع بودن منزل، ناظر به انتخاب مکانی است که خانواده به راحتی در آن زندگی کند. و در آن، فضایی مهیا شود که آسایش و آرامش خانواده را فراهم سازد؛ چرا که به تجربه ثابت شده است خانه های کوچک، کسالت و افسردگی را برای خانواده ها به همراه دارد. در چنین فضایی رفت و آمدهای اقوام و دوستان که در دین به طور فوق ‏العاده ای بر آن تأکید شده است، به حداقل رسیده یا حذف می شود. اسلام با در نظر گرفتن چنین مسائلی در صدد ایجاد فضایی مناسب و با نشاط در محیط خانه بوده است. منظور از منزل وسیع، داشتن کاخ یا خانه مجلل نیست، بلکه برخورداری از مسکنی است که به اندازه نیاز و کفایت باشد.

مندوح اسم مفعول از ( ندح ) است به معنی فراخنا . وسیع. غیر تنگنا

بپرس