منجاء

لغت نامه دهخدا

منجاء. [ م َ ] ( ع اِ ) رستن جای. ( مهذب الاسماء ). نجات گاه و جای نجات و پناهگاه. ( ناظم الاطباء ). مکان نجات. ( از اقرب الموارد ) :
روزی است از آن پس که در آن روز نیابند
خلق از حکم عدل نه ملجا و نه منجا.
ناصرخسرو.
عدل او ملجاء ملهوفان و فضل او منجای متأسفان است. ( سندبادنامه ص 216 ). از دور و نزدیک روی به درگاه او که ملجاء عالمیان و منجای خائفان است آوردند. ( جهانگشای جوینی ). || زمین بلند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). هر زمین بلند. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || رستن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). عبارت از خلاص یافتن دل از محل آفت است. ( فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی سجادی ).

پیشنهاد کاربران

بپرس