ممنوع
/mamnu~/
مترادف ممنوع: غیرمجاز، غیرقانونی، قدغن، ممنوعه، منع شده، ناروا، نهی
متضاد ممنوع: مجاز
برابر پارسی: بازداشته، ناروا، ناشایا، نشدنی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- ممنوع الصرف یا ممنوع التصرف ؛ غیرمنصرف. کلماتی که تنوین و جر نمی گیرند، مانند احمد و عثمان. رجوع به ترکیب غیرمنصرف ذیل کلمه غیرشود.
|| حرام. قدغن شده. محرم. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : به حکم شرع قتل او ممنوع بود. ( انوار سهیلی ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) منع شده بازداشته نهی شده : [ ... که بحکم شرع قتل او ممنوع بود حکم فرموده و بعد از سیاست پشیمان شد . ] ( انوار سهیلی )
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
ممنوع (فیلم ۱۹۱۹). ممنوع ( انگلیسی: Forbidden ) یک فیلم به کارگردانی لوئیس وبر و فیلیپس اسمالی است که در سال ۱۹۱۹ منتشر شد.
wiki: ممنوع (فیلم ۱۹۱۹)
ممنوع (فیلم ۱۹۳۲). ممنوع ( انگلیسی: Forbidden ) فیلمی آمریکایی در سبک درام و رمانتیک به کارگردانی فرانک کاپرا است که در سال ۱۹۳۲ منتشر شد.
• باربارا استانویک
• آدولف منژو
• رالف بلامی
• چارلز میدلتون
• دورتی پیترسون
• هنری آرمتا
• هری تاد
• کلاد کینگ
• باربارا استانویک
• آدولف منژو
• رالف بلامی
• چارلز میدلتون
• دورتی پیترسون
• هنری آرمتا
• هری تاد
• کلاد کینگ
wiki: ممنوع (فیلم ۱۹۳۲)
ممنوع (فیلم ۱۹۴۹). ممنوع ( انگلیسی: Forbidden ) یک فیلم به کارگردانی جرج کینگ است که در سال ۱۹۴۹ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به داگلاس مونتگومری و هیزل کورت اشاره کرد.
wiki: ممنوع (فیلم ۱۹۴۹)
ممنوع (فیلم ۱۹۵۳). «ممنوع» ( انگلیسی: Forbidden ( 1953 film ) ) فیلمی در ژانر مهیج به کارگردانی رودولف ماته است که در سال ۱۹۵۳ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به تونی کرتیس و جوآن درو اشاره کرد.
wiki: ممنوع (فیلم ۱۹۵۳)
ممنوع (فیلم ۱۹۸۴). «ممنوع» ( انگلیسی: Forbidden ) یک فیلم است که در سال ۱۹۸۴ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به ژاکلین بیسه، یورگن پروچنو، آیرین ورت، و پیتر وان اشاره کرد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: ممنوع (فیلم ۱۹۸۴)
مترادف ها
ممنوع
ممنوع، ممنوع الورود
ممنوع، غیر مجاز، ناروا
ممنوع، نا مشروع
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
مَمنوع
ناگُذاشت ، ناگُذاشته ( ناگُزاشت ، ناگُزاشته : در پارسی وات ذال ، " زِ " واگویی می شود . )
ورود ممنوع =دَرآیی یا دَرآیِش ناگُزاشته / ناگُزار / ناگُزارده
( در زبان گُفتار : کَسی را نمی گُذارند بیایَد توی/ توو )
( در زبان آمیانه : کِسی رو نِمی زارَن تو بیاد )
ناگُذاشت ، ناگُذاشته ( ناگُزاشت ، ناگُزاشته : در پارسی وات ذال ، " زِ " واگویی می شود . )
ورود ممنوع =دَرآیی یا دَرآیِش ناگُزاشته / ناگُزار / ناگُزارده
( در زبان گُفتار : کَسی را نمی گُذارند بیایَد توی/ توو )
( در زبان آمیانه : کِسی رو نِمی زارَن تو بیاد )
ممنوع: همتای پارسی این واژه ی عربی، نیژداد niždAd است که در مانوی نیجداد بوده است.
مَمنوع: نارَوا، ناقانونی، پیشگیری - شُده، بازداشته، بسته، بستەشده، مرزبندی - شده، پنامیده
🇮🇷 همتای پارسی: بازداشته 🇮🇷
همچنین، پنامیده
همچنین، پنامیده
قدغن
واژه های که در آخر عین دارند ( منع ) ریشه ایرانی دارند .
نارَوا، ناقانونی، پیشگیریشُده، بازداشته، پنامیده
خیلی ممنون که برابر پارسی واژه ها رو می نویسید. . ♡
هرگزین= ممنوع= نشدنی، شیزیک، بازداشته، ناروا، ناشایا، نِهژیک، پنامیده، ناشایا، ننامیده، ویپیک، نژیدیک، هرگز
برای نمونه:
( ( ورود ممنوع ) )
درآیش = ورود
درآیش هرگز= ورود ممنوع
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) . اسل شناسی واژگان فارسی.
نویسنده: امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
#آسانیک گری
برای نمونه:
( ( ورود ممنوع ) )
درآیش = ورود
درآیش هرگز= ورود ممنوع
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) . اسل شناسی واژگان فارسی.
نویسنده: امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
#آسانیک گری
Wood=چوب
در برخی واژاکهایی ( اصطلاحاتی ) که در آنها ممنوع بکار رفته می توان بجای این واژه از واژه [نَه] بهره برد:
سیگار کشیدن ممنوع = سیگار نه!
بوق زدن ممنوع = بوق نه!
شنا کردن ممنوع = شنا نه!
ورود ممنوع = ورود نه! یا درون نه!، درونشد نه!
... [مشاهده متن کامل]
و. . .
این همترازها در نگاه نخست شاید ناآشنا به چشم آیند ولی پس از بکار رفتن، بزودی همگانی و کاربردی خواهند شد.
سیگار کشیدن ممنوع = سیگار نه!
بوق زدن ممنوع = بوق نه!
شنا کردن ممنوع = شنا نه!
ورود ممنوع = ورود نه! یا درون نه!، درونشد نه!
... [مشاهده متن کامل]
و. . .
این همترازها در نگاه نخست شاید ناآشنا به چشم آیند ولی پس از بکار رفتن، بزودی همگانی و کاربردی خواهند شد.
بازداشته. [ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) توقیفی. توقیف شده. ( لغات فرهنگستان ) . کسی که در زندان نگاهداشته شده است. محدود. ممنوع. محبوس : و پسر لیث [ را ] آنجا به قلعه محمدبن واصل بازداشته بود. ( تاریخ سیستان ) . پس ازاین بیارم آنچه رفت در باب این بازداشته [ امیر محمدمحمود ] بجای خویش. ( تاریخ بیهقی ) . خبر در پارس افتاد که بازداشته را فردا بخواهند برد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 338 ) . و نسختها نبشتند بنام بازداشتگان تا فرونگیرند. ( ایضاً ص 273 ) . امیر وی را پیش خویش نگذاشت و نزدیک مسعود محمد لیث دبیر فرستاد تا چون بازداشته باشد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 530 ) . امیر [ مسعود ] گفت بهیچ حال اعتماد نتوان کرد بر بازداشتگان. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 265 ) . و بفرمود تا بازداشتگان را بیرون آوردند، هشتصد مرد بودند، همه از فرزندان ساسانیان و دیگر نژاد ملوک. ( فارسنامه ابن بلخی ص 95 ) . بفرمود تا همه بازداشتگان راو اسیران را رها کردند. ( مجمل التواریخ و القصص ) .
... [مشاهده متن کامل]
چون به شهر آمد از گماشتگان
کرد تحقیق بازداشتگان.
نظامی.
|| محجور.
... [مشاهده متن کامل]
چون به شهر آمد از گماشتگان
کرد تحقیق بازداشتگان.
نظامی.
|| محجور.
واژه ممنوع از منع می آید و بسیاری از واژه هایی که در پایان ( عین ) دارند ، ریشه ایرانی دارند ، بن ( در انگلیسی ، زبان هم خانواده فارسی ) و پن می توانند با واژه منع و ممنوع همخانواده باشند .
پَنامیدن = منع کردن
پَنامِش = منع
پَنامیده = منع شده، ممنوع
پنامیده کردن = ممنوع کردن
پنامیدگی = ممنوعیت
پَنامِش = منع
پَنامیده = منع شده، ممنوع
پنامیده کردن = ممنوع کردن
پنامیدگی = ممنوعیت
محجر
نباید انجام شود ، نا شایا، نشدنی، نباید، خط قرمز ، پنامیده در پارسی پهلوی ننامیدن یعنی منع کرده و بازداشتن ، اگر انجام شود مجازات دارد ، مثال :رد شدن از چراغ قرمز ممنوع است =نباید چراغ قرمز را رد کرد و مجازات دارد
در پاسخ به نیک اندیش
در اصل بادافراه هستش و مانای مجازان
سزای کار نیک پاداش
سزای کار بد بادافراه
در اصل بادافراه هستش و مانای مجازان
سزای کار نیک پاداش
سزای کار بد بادافراه
جایگزین واژه<<ممنوع>> واژه<<پرهیخته>> از کارواژه پرهیختن=پرهیز کردن می باشد. برای نمونه؛ فلان کار پرهیخته می باشد=فلان کار ممنوع می باشد. واژه <<ناهشته>> از کارواژه هشتن=گذاشتن، اجازه دادن هم می تواند بکار رود چنانکه امروزه در استان پارس نیز همچنان واژه هشتن بکار می رود. برای نمونه؛ رفت و آمد خودرو ها در این راه پرهیخته می باشد یا ناهشته می باشد.ناهشته>پرهیخته>ممنوع>
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
ناهشته
ممنوع = پنامیده در پارسی پهلوی پنامیدن یعنی منع کردن و بازداشتن
غیر مجاز
معنای ممنوع غیرمجاز است یا اینکه یک چیزی ممنوع باشد
برابرش میشود ناروا و نهشته
جایگزین فارسی برای "ممنوع"، واژه "ناروا" هم می شود. "ورود ممنوع است" به فارسی می شود "راهیابی ( درون رَوی ) نارواست"
خط قرمز
ممنوع است میشود پادافره دارد.
نمیدونم پادافره برابر ممنوع است یا مجازات است.
نمیدونم پادافره برابر ممنوع است یا مجازات است.
اصطلاح ممنوع الکار که فراوان به کارمرود کاملاغلط است زیراواژه ی کارفارسی است وحرف الف ولام مختص زبان عربی است واساسابرواژهای فارسی وارد نمی شود ولی ممنوع ازکار درست است
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
ویپیک ( ویپ از سنسکریت: ویپرَتیشِدهَ = منع + پسوند «یک» )
نِژیدیک، ( نِژید از سنسکریت: نِشیدهَ= منع + پسوند «یک» )
نِهیژیک ( نِهیژ ازکردی: نِهیشتَن= منع + پسوند «یک» )
( پسوند «یک» کُنیکی ( = مفعولی ) و در زبان پهلوی به کار می رفته است )
ویپیک ( ویپ از سنسکریت: ویپرَتیشِدهَ = منع + پسوند «یک» )
نِژیدیک، ( نِژید از سنسکریت: نِشیدهَ= منع + پسوند «یک» )
نِهیژیک ( نِهیژ ازکردی: نِهیشتَن= منع + پسوند «یک» )
( پسوند «یک» کُنیکی ( = مفعولی ) و در زبان پهلوی به کار می رفته است )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)