مسلمیه

لغت نامه دهخدا

( مسلمیة ) مسلمیة. [ م ُ س َل ْ ل َ می ی َ ] ( ع ص نسبی ) مُسلَّمة. رجوع به مسلّمة و مسلمیات شود.

مسلمیة. [ م ُ ل ِ می ی َ ] ( اِخ ) از مذاهبی است که بوسیله اصحاب ابی مسلم صاحب الدعوه معروف ، به خراسان پدید آمد. مسلمیه ابومسلم را امام دانند و گویند او زنده است. در آنگاه که منصور [ به خیانت ] ابومسلم را بکشت دعات و اصحاب نزدیک او به نواحی بلاد گریختند. یکی از آنها اسحاق ترک است که به ماوراءالنهر شد و در آنجا برای خواندن مردم به ابی مسلم مقیم گشت و مدعی گردید که ابومسلم به کوهستان ری محبوس است و پیروان او - نظیر کیسانیه نسبت به محمدبن الحنفیة - گمان برند که او به روزی معلوم بیرون آید، و اسحاق را از آن روترک گویند که زمانی او به بلاد ترک رفته و مردم را به ابی مسلم دعوت کرد. و صاحب کتاب اخبار ماوراءالنهر گوید که ابراهیم بن محمد که عالم امور مسلمیه بود گفت : اسحاق از مردم ماوراءالنهر و امی بود و پریی مسخر خویش داشت که هرچه از او پرسیدندی فردا شب پاسخ گفتی. و این اسحاق پس از مرگ ابومسلم مردم را بدین دین خواند و خود را پیامبر و فرستاده زردشت می گفت و مدعی بود که زردشت زنده است و روزی بیرون آید و دین خویش برپای دارد. بلخی گوید: پاره ای مردم مسلمیه را خرمدینیه نامند و گفت : شنیدم که نزد ما به بلخ در قریه ای موسوم به حرساد از این قوم جماعتی باشند که دین خویش پوشیده دارند. و بعضی گفته اند که اسحاق ترک علوی واز اولاد یحیی بن زیدبن علی است. ( از ابن الندیم از یادداشت مرحوم دهخدا ). و رجوع به ابومسلم مروزی شود.

مسلمیة. [ م ُ ل ِ می ی َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بادوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 65هزارگزی جنوب شرقی اهواز. دشت ، گرمسیر، با100 تن سکنه از طایفه زرگان و آب آن از چاه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

دانشنامه آزاد فارسی

پیشنهاد کاربران

بپرس