مستأثر

لغت نامه دهخدا

مستأثر. [ م ُ ت َءْ ث ِ ]( ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استیثار. رجوع به استئثار و استیثار شود. || برگزیننده چیزهای نیکوبرای خود نه برای یاران خود. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || در تداول فارسی زبانان ، متألم و متأثر و غمگین و مهموم و متفکر. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - برگزیننده منتخب . ۲ - مختص : که علوم خلق از آن قاصر است و ا... بدانستن آن مستاثر . ۲ - متالم متاثر غمگین .

فرهنگ معین

( مستأثر ) (مُ تَ ثِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - منتخب . ۲ - مختص . ۳ - متأثر، غمگین .

فرهنگ عمید

مختص، خاص.

پیشنهاد کاربران

فردی که چیزهای نیکوبرای خود می خواهد نه برای یاران خود. ج، مستاثرین.
مثال برای این کلمه:
وَأعْلَمْ أنَّکَ لِلْرّاجِینْ بِمُوضِعِ اِجابَهِ وَ لِلْمَهْلُوفِینَ بِمَرصَدِ إغاثِهِ وَ أنَّ فِی اللَّهُفِ إلی جُودِکَ وَ الرِّضاء بِقَضائِکَ عِوَضَاً مِنْ مَنْعِ الباخِلِینَ وَ مَنْدُوحَهً عَمّا فِی أیدِی المُسْتَأثِرِین.
...
[مشاهده متن کامل]

پروردگارا ! من می دانم تو برای امیدواران در جایگاه اجابت هستی وکسی که مَلحوف است و رنج دیده و داغ دیده و آفت زده و آسیب دیده و مانند آن است، مُتَلهِّف است و غمگین، تو می توانی مشکل او را حلّ کنی . اغاثه کنی، نیازهای او را برطرف بکنی. و اگر کسی تأثّرش را و افسوس اش را و غم و اندوه اش را به جود و کَرم و رضا و قضای تو واگذار کند، عِوض منع بخیلان را دریافت می کند. عدّه ای دارند و عطا نمی کنند. بُخل می ورزند. عِوض بُخل آنها، جُود و کَرم تو جبران می کند.
وَ مَندُوحَهً عَمّا فِی أیدِی المُسْتَأثِرین.
بعضی اهل ایثار نیستند، اهل اِستئْثارند. نه تنها دیگران را بر خود مقدّم نمی دارند، بلکه می کوشند خود را بر دیگران مقدّم بدارند. در دستگاه ثروت اندوزان جز تنگ نظری و تنگنائی چیز دیگر نیست. و امّا در دستگاه جُود و کَرم تو مَندوح است، سِعه است، گشایش است. یعنی اگر تنگنای تنگ نظران جا برای رفتن نیازمندان نمی گذارد، وسعت رحمت تو جا برای محتاجان تأمین می کند. ( از شرح دعای ابوحمزه ثمالی جوادی آملی )

برگزیده شده

بپرس