مرکب

/markab/

مترادف مرکب: اسب، باره، راحله، سواری، کشتی | آمیخته، ممزوج ، ترکیب یافته، تشکیل شده، جوهر

متضاد مرکب: بسیط

برابر پارسی: آمیخته شده، دوده، زکاب، اسب، آمیخته، ترابر، خودرو، دوات، رهوار

معنی انگلیسی:
composed, consisting, made up, compound, complex, composite, ink, animal for riding, mount, ship, roadster, steed, [rare.] ship, conglomerate, cumulative

لغت نامه دهخدا

مرکب. [م َ ک َ ] ( ع مص ) مصدر رُکوب است در تمام معانی. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به رکوب شود.
- یوم المرکب ؛ روزی که خلیفه با زینت و خدم و حشم وعساکر سوار می شود. ( ناظم الاطباء ).

مرکب.[ م َ ک َ ] ( ع اِ ) برنشستنی از ستور. ( منتهی الارب ). اسب. آنچه برآن سوار شوند از قسم مواشی ، اکثر به معنی اسب مستعمل است. ( از غیاث ) ( آنندراج ). اسب بارگی. باره. برنشستی. برنشست. برنشستنی. بارگیر. سواری. ولید. ج ، مراکب :
مجلس و مرکب و شمشیر چه داند همی آنک
سروکارش همه با گاو و زمین است و گراز.
عماره.
مرکب غزو ورا کوه منی زیبد زین
پرده خان خطا زین ورا زیبد یون.
مجلدی ( از لغت نامه اسدی ص 403 ).
آفرین زان مرکب شبدیزنعل رخش روی
اعوجی مادرش وان مادرش را یحموم شوی.
منوچهری.
حسنک را سوی دار بردند و به جایگاه رسانیدند و بر مرکبی که هرگز ننشسته بود نشانیدند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 184 ). جامه های دوخته پیش آوردند و در هر بابی سخن گفت که در آن فخر است و همچنان در باب مرکبان خاصه که بداشته بودند. ( تاریخ بیهقی ص 377 ). شرط آن است که از زرادخانه پنجهزار اشتر باسلاح و بیست هزار اسب از مرکب و ترکی... نزدیک ما فرستاده آید. ( تاریخ بیهقی ).
به پای ماچه ره شاید بریدن
بدین مرکب کجا شاید رسیدن.
ناصرخسرو.
مرکب من بودزمان پیش از این
کرد نتانست ز من کس جداش.
ناصرخسرو.
سخن به منزلت مرکبی است جان ترا
بر او توانی رفتن بسوی شهر هدی.
ناصرخسرو.
چو مرکب فدای بت دلستان شد
مرا گفت دلبرکه طال المعاتب.
( منسوب به حسن متکلم یا برهانی یا معزی ).
کاری نه بقدر همت افتاد
راهی نه به پای مرکب آمد.
خاقانی.
جان خاک نعل مرکبت وز آب طوق غبغبت
در آتش موسی لبت باد مسیحا داشته.
خاقانی.
کس سلیمان دید دیوی زیر ران
او بر آن مرکب چنان آمد به رزم.
خاقانی.
دوم چون مرکبت را پی بریدند
وز آن بر خاطرت گردی ندیدند.
نظامی.
صیدکنان مرکب نوشیروان
دورشد از کوکبه خسروان.
نظامی.
مهین بانو جوابش داده کای ماه
به جای مرکبی صد ملک درخواه.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم ) ترکیب کننده .
زین و یراق ساز

فرهنگ معین

(مَ کَ ) [ ع . ] (اِ. ) هر آن چه بر آن سوار شوند.
(مُ رَ کَّ ) [ ع . ] ۱ - (اِمف . ) ترکیب شده ، آمیخته شده . ۲ - ماده ای سیاه رنگ که از دوده و مواد دیگر به دست می آید و از آن برای نوشتن و چاپ استفاده می شود.

فرهنگ عمید

۱. ترکیب شده، آمیخته شده.
۲. آنچه از دو یا چند جزء ترکیب شده باشد.
۳. (شیمی ) ویژگی جسمی که از دو یا چند عنصر مختلف ترکیب شده و قابل تجزیه باشد، ویژگی جسم یا ماده ای که بیش از یک عنصر در ساختمان آن باشد.
۴. (اسم ) ماده ای برای نوشتن یا چاپ کردن اوراق که از دوده تهیه می شود.
هرچه بر آن سوار شوند، حیوانی که بر آن سوار شوند.

دانشنامه اسلامی

دانشنامه عمومی

مرکب (فیلم). «مرکب» ( انگلیسی: Ink ) فیلمی در ژانر فانتزی است به کارگردانی و نویسندگی Jamin Winans که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد.
عکس مرکب (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

مُرَکَّب (ink)
مایع رنگی که برای نوشتن، چاپ کردن و طراحی کردن به کار می رود. مرکب سنّتی (آبی، بعد سیاه بادوام) از اسید گالیکو جوهر مازو (یا اسید تانیک)به دست می آید؛ لیکن امروزه آن را از رنگ های مصنوعی می سازند.

مرکب (فلسفه). مُرَکَّب (فلسفه)
(در مقابل بسیط) در اصطلاح فلسفه، آنچه از چند جزء تشکیل شده است. اگر اجزاء خارجی باشد مرکّبِ خارجی است و گرنه، مرکّبِ عقلی است؛ اما حداقل ترکیب خارجی، ترکیب شیء از مادّه و صورت است و حداقل ترکیب عقلی، ترکیب از جنس و فصل. بنابه گفتۀ فوق مرکّب خارجی وصفِ اشیاء مادی است نه مجرد. حال اگر ترکیب اجزاء خارجی، به حسب ظاهر و کنارِ هم قرار گرفتن باشد، «مرکّب غیرحقیقی» است و اگر جز آن باشد «مرکّب حقیقی» خواهد بود.

جدول کلمات

جوهر

مترادف ها

intricate (صفت)
پیچیده، بغرنج، مرکب، درهم و برهم

compound (صفت)
مرکب، جسم مرکب، چند جزئی، لفظ مرکب

multiplex (صفت)
مرکب، متعدد، چندتایی

implicate (صفت)
مرکب

composed (صفت)
ارام، مصنف، خونسرد، ترکیب شده، مرکب

composite (صفت)
مرکب، چیز مرکب

mazy (صفت)
گیج، مرکب

entangled (صفت)
ژولیده، مرکب

فارسی به عربی

حبر , مرکب

پیشنهاد کاربران

پیونددار
مرکبات چیست؟
مرکبات یکی از محبوب ترین و پرکشت ترین محصولات میوه در جهان است. مرکبات دسته ای از میوه ها هستند که پوست ضخیم و مرکز خمیری دارند. گوشت مرکبات به بخش هایی تقسیم می شود که با آب میوه پر می شوند. پوست مرکبات پر از روغن معطر و عصاره است.
...
[مشاهده متن کامل]

مرکبات و محصولات آن منبعی غنی از ویتامین ها، مواد معدنی و فیبرهای غذایی هستند که برای سلامتی اهمیت دارند. مرکبات سرشار از ویتامین C هستند، ماده ای مغذی که به تقویت سیستم ایمنی بدن کمک می کند. ویتامین C سیستم ایمنی شما را تشویق می کند تا گلبول سفید تولید کند که برای مبارزه با عفونت ها ضروری هستند. برخلاف تصور رایج، ویتامین C موجود در مرکبات نمی تواند از سرماخوردگی جلوگیری کند. با این حال، تحقیقات نشان می دهد که ویتامین سی موجود در مرکبات ممکن است به کاهش طول و شدت سرماخوردگی کمک کند.
چه میوه هایی جزو مرکبات هستند؟
لیست انواع مرکبات به بیش از سی نوع می رسد اما معروف ترین آن ها شامل هفت میوه است که در ادامه به معرفی آن ها می پردازیم .
لیمو، لیموترش، گریپ فروت و پرتقال سرشار از مواد مغذی گیاهی مانند کاروتنوئیدها، فلاونوئیدها و پلی فنول ها هستند. این مواد مغذی، در دسته آنتی اکسیدان ها قرار گرفته و به میوه ها رایحه ای قوی می دهند. همچنین می توانند به محافظت از بدن شما کمک کرده و از بروز بسیاری از مشکلات و بیماری ها جلوگیری کنند.

منابع• https://khorshad.com/میوهها-خانواده-مرکبات-citrus/
خانه دولت. [ ن َ / ن ِ ی ِ دَ / دُو ل َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از مَرکب. کنایه از اسب. ( آنندراج ) :
شاه شد از خانه دولت سوار
خانه دولت شد ازو بختیار.
امیرخسرو ( از آنندراج ) .
اسب، هر آن چه سوار شویم
( مُرَکَّبْ ) حبر 👈به فارسی 👈 رَنْگ، جُوْهَر
مَرکَبْ👈به عربی 👈 هر حیوانی که بشود سوار آن شد.
زین
صعود
خمیریه
سوار بر چیزی شدن
راه گستر. [ گ ُ ت َ ] ( نف مرکب ) هر مرکب عموماً، واسب خصوصاً. ( ارمغان آصفی ) ( بهار عجم ) . هر مرکوبی اعم از اسب و استر و خر و گاو و اشتر و جز آن. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( آنندراج ) ( از انجمن آرا ) ( از شعوری ج 2 ورق 5 ) . مرکب. ( شرفنامه منیری ) :
...
[مشاهده متن کامل]

که که سنگ آهن ار نعلی
زان سم راه گستر اندازد.
خاقانی.
در آن ره چنان راه گستر براند
که وهم از پیش چند منزل بماند.
زین الدین سنجری.
|| مرکب راهوار و فراخ گام و خوش راه. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( آنندراج ) .

راه انجام. [ اَ ] ( اِ مرکب ) ره انجام. کنایه از اسب. ( فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ) . کنایه از هر مرکب عموماً و اسب خصوصاً. ( ارمغان آصفی ) ( بهار عجم ) . مرکب سواری. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( ازنظام ) . اسب و استر و جز آن. ( ناظم الاطباء ) . مرکب. وره انجام نیز گویندش. ( شرفنامه منیری ) :
...
[مشاهده متن کامل]

ماه تا ماند به زرین نعل راه انجام او
نعل راه انجام اورا شکل پر گیرد ز راه.
سوزنی.
|| بعضی بمعنی قاصد گرفته اند. ( از انجمن آرا ) ( رشیدی ) . قاصد و شاطر و پیک. ( ناظم الاطباء ) . قاصد و پیک. ( آنندراج ) . شاطر و پیک. ( برهان ) . || اسباب و مایلزم سفر. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از برهان ) ( از نظام ) ( از انجمن آرا ) . و رجوع به ره انجام شود.
ره انجام. [ رَه ْ اَ ] ( اِ مرکب ) زاد و راحله و اسباب سفر از مرکب و مال سواری و جز آن. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) :
به منزل رسانده ره انجام را
گرو برده هم صبح و هم شام را.
نظامی.
|| مرکب و مال سواری. ( ناظم الاطباء ) . مرکب. ( غیاث اللغات ) . بعضی گویند به معنی مرکب است مطلق ، چه ، معنی انجام به نهایت رساننده و به آخرآورنده است و مرکب راه را به نهایت می رساند پس این معنی بهتر باشد. ( برهان ) . || پیک و قاصد. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) . قاصد چرا که راه را به انجام می رساند. ( غیاث اللغات ) . || ( ص مرکب ) تیزرفتار. تیزپا. که بسرعت ره درنوردد :
دگر ره گفت با رخش ره انجام
نهی رخشا همی بر چشم من گام.
( ویس و رامین ) .
بیار آن بادپای کوه پیکر
زمین کوب و ره انجام و تکاور.
مسعودسعد.
آباد برآن باره میمون همایون
خوشگام چو یحموم و ره انجام چو دلدل.
عبدالواسع جبلی.
|| اسب تیزرفتار. ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ) :
برفت از پیشم و پیش من آورد
بیابان بر، ره انجامی مشمر.
منوچهری.
ره انجام دل اندر خرمی دار
که روز خرمی این دیار است.
مسعودسعد.
از پشت ره انجام ببینند که شه را
پیروزی و تأیید و ظفر بر سر راه است.
سوزنی.
برآورد از افکندنش کام خویش
سپردش به نعل ره انجام خویش.
نظامی.
ره انجام را زیر زین رام کرد
چو انجم درآن ره کم آرام کرد.
نظامی.
تنوری چنین گرم دربندمان
ره انجام را گرم تر کن عنان.
نظامی.
- ره انجام روحانی ؛ براق. مرکب سواری شب معراج آن حضرت ( ص ) . ( از برهان ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . کنایه از براق حضرت رسول ( ص ) . ( انجمن آرا ) .
- || نفس مطمئنه. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( از آنندراج ) :
ره انجام روحانی او دادمان
ره آورد عرش او فرستادمان.
نظامی.

ماده ی مرکب یعنی ماده ی مخلوط
چهارپا ( مَرکَب )
�ایشان همچنین ذکری برای سوار شدن بر مَرکَب [همانا چهارپا به پارسی!] داشتند . . . �
برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۱۶ شهریور ماه ۱۳۹۴
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/09/blog - post_56. html

اسب و حیوانات چهارپایی که بتونن سوارش بشن مثل شتر الاغ قاطر
یک نوع مایه
چهار پا
و دِگر بار نیز : البته از این دو واژه و تنها با جابجایی آنها به شیوه [ واژه آمیخته ] نیز می توان بهره گرفت ، یعنی : [ دَرهم آمیخته ] بداهه اکنون را مراد پیوست سرودم [ مُرَکَبِ عشق مَگذاری بر این مَرکَبِ شیطانی 💮 که می شکند سخت شیشه مُرَکَبِ تقوایت ]✒ ( روزگاران نیک )
ودگر بار نیز : [ آمیخته ] ، [ دَرهم ]
[ آمیخته ] و [ دَر هَم ]
حیوان چهار پا

در ریاضی ، پیرو ( چون توسط اعداد اول یا اعداد پایه درست شده اند )
آمیزه
جوهر _ دوات
انچه بر آن سوار می شوند
چارپا
دارای چند جزء باشد.
انک
چهار پا ستور
مُرَکَّب مایعی حاوی رنگ دانه است که جهت رنگ آمیزی، رسّامی، طراحی یا خطاطی به وسیلهٔ قلم یا قلم مو به کار می رود. از انواع مرکّب های غلیظ ‏تر برای چاپ ماشینی و دستی استفاده می شود. مرکّب، ترکیب پیچیده ای از حلّال ها، رنگ دانه ها، رِزین ها، روان کننده ها، و دیگر عناصر است. این مواد، نوع و کیفیت رنگ، روان بودنِ آن، ضخامت، و خشک شدن آن را کنترل می کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

مرکّب خوش نویسی
مرکب خوش نویسی از مهم ترین ابزارهای یک خوش نویس است، و نوع سنتی آن برای کار خوش نویسی مناسب است و از انواع مرکب ها، جوهرها، و محصولات صنعتی و نوین نمی شود چندان بهره ای گرفت.
رنگ دانهٔ اصلیِ مرکّب خوش نویسی دوده است و مواد دیگری مانند صمغ عربی، زاج، و مازو نیز برای چسبندگی رنگ دانه ها و قوام یافتن مرکّب به آن می افزایند. امروزه در بازار، مرکب به دو صورت مایع و خشک عرضه می شود؛ مرکّب مایع، آمادهٔ استفاده است، اما مرکّب خشک را باید سایید، سپس آن را در آب جوشیدهٔ ولرم یا گلاب حل کرد. این محلول را باید در ظرف سربسته به نرمی و در مدت زمان طولانی تکان داد. به این عمل «صلایه دادن» می گویند. صلایه در کیفیت مرکّب و کشش آن بسیار مؤثر است.
در گذشته به مرکب، مِداد یا مَداد نیز گفته می شد، و این نام گذاری بدان جهت بوده که قلم را مَدَد می دهد و کمک می کند تا بنویسد. همچنین، نام «مرکّب» به این دلیل به کار رفته که از اجزاء مختلفی فراهم آمده است. کلمهٔ «مَداد» به رنگ های دیگر نیز گفته می شود، ولی رنگ سیاه بیشتر به کار کتابت می آید و به رنگ های دیگر گاه گاه احتیاج می افتد. رنگ سیاه درجاتی دارد:
۱ - سیاه مطلق ( پَرکلاغی یا حالک ) ، ۲ - سیاه معمولی ( قاتم ) ، ۳ - سیاه مایل به خاکستری ( سربی یا دَیجُور ) ، ۴ - سیاه طاوسی ( مایل به سبز یا مُدهام ) .
جهت جلوکیری از فسادِ مرکّب، باید آن را دور از آلودگی ها نگه داشت و در یا سرپوش دوات را در مواردی که با آن کار نمی کنند، بست، و هرازچندگاهی ( حدوداً یک ماه ) مرکّبِ داخل دوات را باید عوض کرد. لیقهٔ خوب نیز از خرابی مرکّب می کاهد.
برای رقیق کردن مرکّبِ خوش نویسی آب مقطر یا آب جوشیدهٔ سردشده از آب معمولی بهتر است، و مناسب تر از آن، گلاب یا آب ریحان یا آب مازوست. ( مازو برجستگی های کروی شکلی است که تحت اثر گَزِش حشرهٔ مخصوصی برروی جوانه های درخت بلوط مازو ایجاد می شود. این برجستگی ها حاوی شیرهٔ درخت مزبور است که به نام مازو موسوم است. در ترکیب مازو ۶۰ - ۷۰٪ تانن وجود دارد، به علاوه، مقدار کمی اسید کالیک و اسید آلاژیک و مقداری مواد گلوسیدی و آمیدون. در صنعت، از مازو جهت تهیهٔ مرکّب سیاه و رنگ کردن پارچه ها و نیز در چرم سازی استفاده می شود. )
امروزه مرکّب خوش نویسی به دو صورتِ جامد و مایع عرضه می شود. ساختِ مرکّب، روش های گوناگونی دارد، ولی متداول ترین آن، که درمیان خطاطان رایج است، بدین صورت است که ابتدا مقداری دوده ( برای رنگ سیاه، و انواع رنگ دانه های گیاهی برای رنگ های دیگر ) را در آب جوشیدهٔ سردشده حل می کنند و داخل آن زاج سفید می ریزند و سپس آن را با شعلهٔ کم می جوشانند؛ سپس آن را آرام آرام خنک می کنند. این روش، ساده ترین روش ساخت مرکّب است. البته در بعضی مواقع، زعفران، پوست گردو، و برخی مواد دیگر نیز به کار می رود.
منابع
در ویکی انبار پرونده هایی دربارهٔ مرکب موجود است.
فضائلی، حبیب الله، تعلیم خط، تهران، انتشارات سروش، ۱۳۵۶
حاجی آقاجانی، هادی، روش تدریس هنر، کتاب درسی اول راهنمایی، دفتر برنامه ریزی و تألیف کتاب های درسیِ وزارت آموزش و پرورش، تهران، ۱۳۷۳.
از ویکی پدیا
همچنین:
Ink is a liquid or paste that contains pigments and/or dyes and is used to color a surface to produce an image, text, or design. Ink is used for drawing and/or writing with a pen, brush, or quill. Thicker inks, in paste form, are used extensively in letterpress and lithographic printing.
Ink can be a complex medium, composed of solvents, pigments, dyes, resins, lubricants, solubilizers, surfactants, particulate matter, fluorescers, and other materials. The components of inks serve many purposes; the ink’s carrier, colorants, and other additives control flow and thickness of the ink and its appearance when dry.
Contents [hide]
1 Types
1. 1 Colorants
1. 1. 1 Pigments
1. 1. 2 Dyes
2 History
3 Health and environmental aspects
4 Writing and preservation
4. 1 Carbon
4. 2 Iron gall
5 Indelible ink
6 See also
7 References
8 Sources
9 Further reading
10 External links
[edit]Types
Magnified line drawn by a fountain pen.
Ink formulas vary, but commonly involve four components:
Colorants
Vehicles ( binders )
Additives
Carrier substances
Inks generally fall into four classes[1]:
Aqueous
Liquid
Paste
Powder
[edit]Colorants
Pigment inks are used more frequently than dyes because they are more color - fast, but they are also more expensive, less consistent in color, and have less of a color range than dyes. [1]
[edit]Pigments
Main article: Pigment
Pigments are solid, opaque particles suspended in ink to provide color. [1] Pigment molecules typically link together in crystalline structures that are 0. 1–2 µm in size and comprise 5–30 percent of the ink volume. [1] Qualities such as hue, saturation, and lightness vary depending on the source and type of pigment.
[edit]Dyes
Main article: Dye
Dye - based inks are generally much stronger than pigment . . .

morakkab این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
نیمابیک، نیمابیت ( نیماب از سنسکریت: نیرمانَ= ترکیب + یاتیکی ( = مفعولی ) پهلوی «یک» و سنسکریت «یت» )
سامیوگیت sãmyogit ( سامیوگ از سنسکریت: سامیوگَ= ترکیب + «یت» )
میشرامیک، میشرامیت ( میشرام از سنسکریت: میشرانَ= ترکیب + «یک، یت» )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس