مرزوبوم

/marzobum/

مترادف مرزوبوم: اقلیم، بوم وبر، خطه، زمین، سرزمین، قلمرو، کشور

معنی انگلیسی:
country, (native) country

فرهنگ فارسی

مرکب ازمرزبمعنی کناره زمین وسرحدمملکت وبوم به معنی جاوماوی وشهروسرزمین
( اسم ) درختی است از تیره غان ها که در جنگلهای شمالی ایران بفراوانی میروید و در حقیقت یکی از گونه های درخت اولس است جلم کرزل تغار تغر مرز .

فرهنگ معین

(مَ زُ ) (اِمر. ) مملکت ، کشور.

فرهنگ عمید

= مَرز * مرزوبوم

مترادف ها

territory (اسم)
زمین، خاک، قلمرو، سرزمین، کشور، ملک، خطه، مرزوبوم

country (اسم)
سامان، خاک، سرزمین، کشور، مملکت، دیار، ییلاق، مرز و بوم، دهات، بیرون شهر

فارسی به عربی

بیت

پیشنهاد کاربران

بوم، درون و داخل کشور است و مرز حدود و سرحد کشور است
مرز و بوم :ایــــــــــــــــــــــــران
خطه و زمین و قلمرو درسته
الکا. . . .
گسیخت . بنگر . خفت .
محدوده ی یک کشور
مملکت - محدوده ی اختیاری یک کشور
کشور ، مملکت محدوده
وطن ، کشور ، میهن ، مملکت، سرزمین
گذرراهبه نظرم درست
مرز و بوم=خاک
سرزمین
میهن
محدوده و گذرگاه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس