متألق

لغت نامه دهخدا

متألق. [ م ُ ت َ ءَل ْ ل ِ ] ( ع ص )برق درخشان. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). برق تابان و درخشان. ( ناظم الاطباء ). || کسی که سر خود را بلند می کند و سرافرازی می نماید خصوصاً برای خصومت و ستیزگی و خیالات بد. || کسی که خود رازینت می کند. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تألق شود.

فرهنگ فارسی

برق درخشان

پیشنهاد کاربران

بپرس