مانع رشدونموشدن

مترادف ها

balk (فعل)
طفره رفتن از، مانع شدن، امتناع ورزیدن، رد کردن، زیرش زدن، مانع رشدونموشدن

فارسی به عربی

قرصة

پیشنهاد کاربران

بپرس